معرفی کتاب آسمان سرخ در سپیده دم اثر الیزابت لرد مترجم پروین علی پور

آسمان سرخ در سپیده دم

آسمان سرخ در سپیده دم

الیزابت لرد و 2 نفر دیگر
4.2
35 نفر |
13 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

78

خواهم خواند

22

ناشر
افق
شابک
9786003531475
تعداد صفحات
212
تاریخ انتشار
1398/4/22

توضیحات

        بن که به دنیا می‌آید، زندگی خانواده از این‌رو به آن‌رو می‌شود! دکتر می‌گوید این پسر به شدت معلول است و هرگز مثل بچه‌های عادی نمی‌شود. آنا خواهر بن، او را خیلی دوست دارد اما می‌ترسد در مورد او چیزی به بچه‌های مدرسه بگوید و آبرویش برود.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به آسمان سرخ در سپیده دم

لیست‌های مرتبط به آسمان سرخ در سپیده دم

نمایش همه

یادداشت‌ها

          ماجرا از کمی قبل از سپیده‌دم شروع شد؛ درست از زمانی که آنا متوجه شد که مادرش دردی عجیب دارد و او را به‌گونه‌ای دید که تا به‌حال ندیده‌بود. آنای دوازده ساله که همیشه سعی می‌کرده که بزرگترها ثابت کند که دیگر کودک نیست، تلاش می‌کند تا در زایمان مادرش کمکی کند اما تولد برادرش آن طور که باید پیش نرفت! بلافاصله بعد از تولد، بن را در انکوباتور به بیمارستان بردند و کمی بعد مشخص شد که بن، مبتلا به هیدروسفالی است و به همین علت، معلولیت شدید جسمی و ذهنی دارد... 
از آن زمان، خانواده‌ی پی‌کوک درگیر مسائل مربوط به نگه‌داری از یک فرزند معلول شد و این مشکلات، فرزندان دیگرشان یعنی آنا و کتی را نیز درگیر کرد.
داستان این رمان، از زبان آنا روایت می‌شود. خواهر بزرگتری که تصمیم گرفت تا همیشه برادرش را دوست داشته‌باشد و از هیچ تلاشی برای او فروگذار نکند...

ماجرای آسمان سرخ در سپیده‌دم، روایت دختری نوجوان است از داشتن برادرِ معلول؛ ماجرای خانواده‌ای است که ناخواسته درگیر مشکلاتی شده، از زاویه‌ی دید دختر نوجوان این خانواده!
آنا ماجراهایی از سه سال پراضطراب و عجیب در زندگی‌اش را بیان می‌کند که باعث شد نگاهش به دنیا و مردم و مسائل و مشکلات تغییرکند... این رمان، تجربه‌ی زیسته‌ی نویسنده است از داشتن برادری معلول ... 

معمولاً رمان‌های نوجوان را بزرگسالان نمی‌پسندند اما من خواندن این رمان را علاوه بر نوجوانان ۱۵+ سال، به همه بزرگسالان نیز توصیه میکنم، خصوصاً آن‌هایی که به هر نحو با معلولین جسمی ذهنی درگیرند.
        

15

پانیا

پانیا

1402/9/27

        از همین اول هشدار بدم که قرار در این یاداشت کتاب را اسپویل کنم.اگر دوست داری کتاب را جوری که من تجربه کردم تجربه کنی پس این یاداشت را نخوان. 
برادر انا بن معلول است.سر او خیلی بزرگ است و به نوعی عقب مانده است.انا عاشق بن و از همان اول کتاب حسش را درباره بن به خوبی بروز می دهد.اول از همه انا می ترسد بچه های مدرسه موضوع بن را بفهمند که یک مقطع کوچک  است و خیلی مهم نیست.در کل بچه ها می فهمند و جوری که انا می ترسید ان ها ملاحظه نکنند نبود.بعد یک اتفاق واقعا  بدمی افتد.بن در اثر تنگی نفس می میرد. حالا کتاب وارد مرحله جدیدی می شود و چون خانم لرد به خوبی حس انا در باره بن  را توصیف کرده بود ادم احساس می کرد به اندازی انا عاشق بن است.بن     می شود مثل برادر کوچولوی شما و وقتی در اواخر کتاب می میرد قلبتان به درد می اید.این اتفاق با وقوع بی توجهی عجیبی از انا به بن شروع می شود.وقتی بن می میرد رگه احساس بی توجهی به بن سراقتان می اید که واقعا جالب است چون حتی بن واقعی نیست.ادم سر موضوع بن کلی گریه می کند و بعد انا با جکی اشنا می شود که همان مریضی برادرش را دارد و به عنوان پرستارش قبول می شود.محال است ادم بتواند مرگ بن را قبول کند. واقعا این شیوه نویسنده را دوست دارم و عاشقشم.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

11

محمد

محمد

1402/3/25

        کتاب بسیار زیبا نگاه خانم چاپمن خیلی دوست داشتم تنها کتاب رمان درباره بیماری هیدروسفالی البته فعلا چرا که  در حال نگارش کتابم هستم کتابی درباره خاطرات  بیماری ام هیدروسفالی است اگر علاقه مند و کنجکاو هستید  منو دنبال کنید تا از اطلاع رسانی چاپ کتاب و تخفیف استثنایی برخوردار  بشید  
 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

9

یاسمن

یاسمن

1404/1/5

          کتاب از زبان دختری به نام آنا نوشته شده است. دختری که از سن ۱۲ سالگیش رو روایت می‌کند و زمانی که مادرش سومین فرزند خانواده را به دنیا می‌آورد و آنا صاحب به برادری به اسم بن می‌شود. بن فرزندی معمولی نیست و دارای معلولیت است.
این کتاب چشم انسان را به پیچیدگی های عشق، وظیفه و رشد شخصی با زبانی ساده و قابل لمس باز می‌کند. و به خوبی مراحل سوگ را به تصویر میکشد .
قلم نویسنده خیلی جذاب بود و برام تازگی داشت. همراه با نوشتن واقع یه طنز ریزی هم به همراه داشت.
جالبه بدونین که عنوان آسمان سرخ در سپیده‌دم اشاره ای به ضرب المثل ملوانی قدیمی است که برای پیش‌بینی وضعیت آب‌وهوا به کار می‌رفته است:
Red sky at night, sailor’s delight; red sky in the morning, sailors take warning
این ضرب‌المثل به این معنی است که: “آسمان سرخ در شب، حاکی از این است که فردا آب‌و هوا خوب است و آسمان سرخ در سپیده‌دم هشداری برای وضعیت بد آب‌و هوایی یا حتی طوفان خواهد بود.”
این ضرب‌المثل به صورت استعاری دوران پرتلاطمی را که آنا و خانواده‌اش می گذرانند را به تصویر می‌کشد که انعطاف پذیری آن‌ها را آزمایش می‌کند که چگونه از این دریای مواج جان سالم به در می‌برند.
کتاب برای ادبیات نوجوان است اما من با خواندن این کتاب لذت بردم .
        

0

        بسم‌الله 
کتاب را بلافاصله بعد از مقررات خواندم که نویسنده‌اش مادر یک کودک اتیستیک بود و نویسنده این کتاب، خواهر یک کودک با هیدروسفالی و نارسایی‌های جسمی و ذهنی شدید. الان دقیقا می‌دانم مواجهه با معلولیت از نظر مادر، نسبت به دیگر اعضای خانواده چقدر متفاوت و بسیار عمیق‌تر است.
در چند فصل، کلا ماجرای بن و معلولیتش(برادر کوچک آنا) فراموش می‌شد و متن کاملا درگیر حالات و اتفاقات پیرامون آنا بود. اما در کتاب مقررات دیوید (کودک اتیستیک) همیشه بود. همه‌جا بود. نمی‌توانستی بیشتر از دو پاراگراف حذف و فراموشش کنی. این همان چیزی است که سعی دارم درباره اتیسم به همه دنیا بگویم. که چقدر درگیرکننده‌تر از مابقی اختلالات است. تمام خانواده باید خودشان را با فرد اتیستیک تنظیم کنند. از نظر ریزترین و جزیی‌ترین برنامه‌های زندگی. کاریکه در معلولیت‌های دیگر انگار فقط بعهده مادر است. ماجرای خانم می‌نارد و کودک سندرم داونش، موید حرفم است. مادری که از طرف همسر و پسرش طرد شد چون نمی‌خواست کودک توان‌خواهش را طرد کند.  چه بد معامله‌ایست که این دنیا با عاطفه مادران این کودکان می‌کند!
فرزند، برای مادر همیشه فرزند است. محبت مادر تابعی از منفعتی نیست که فرزندش به او می‌رساند. من خودم مادران بسیاری را دیده‌ام که کودک توان‌خواهشان را بسیار بیشتر از مابقی فرزندان دوست دارند. یکی از این مادران را هر روز توی آینه ملاقات می‌کنم.
مادر بن، همه فرارهای شوهرش از مسئولیت، بدخلقی‌های دختر کوچکش و پرخاش‌های کلامی دختر بزرگش را تاب آورد. با اینکه خسته و دلشکسته و بی‌خواب و دست تنها بود. خانم می‌نارد تصمیم گرفت، بدون مزاحمت‌های روانی و سرکوفت‌ها و فشارهای مابقی افراد خانواده، با این غم تنها باشد و خانواده‌اش را از دست داد.
هدیه بزرگ کتاب بعد از مرگ بن در دو سالگی بود. وقتی آنا بخودش می‌نگرد و می‌بیند چقدر در این هفتصد روز بزرگ شده است. همچنان که قد افکار و احساساتش از هم‌سالان خودش بلندتر می‌شود، درمی‌یابد که شانه‌هایش برای کشیدن غم دیگرانْ پهن‌تر و صدایش برای دفاع از خودش و آدم‌ها رساتر  از قبل است. 
این کتاب دست‌تان را می‌گیرد تا با عبور از پیرنگ زندگی یک خواهرْ در مواجهه با برادر توان‌خواهش، شما را پشت دری برساند که برای هرکسی باز نمی‌شود: 
رشد در معیت رنج

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2