بریده‌ای از کتاب آسمان سرخ در سپیده دم اثر الیزابت لرد

پانیا

پانیا

1402/10/1

بریدۀ کتاب

صفحۀ 144

با او حرف زدم.خیلی چیز ها گفتم.گفتم اولین باری که دیدمش،چه پیش امد بود،و اینکه همان موقع عاشقش شدم.گفتم او همان برادی است که دلم می خواست ،و این که هرگذ نخواسته بودم او جور دیگر با شد. گفتم تا زنده ام، همچنان دوستش می دارم.گفتم اصلا نترسد.........

با او حرف زدم.خیلی چیز ها گفتم.گفتم اولین باری که دیدمش،چه پیش امد بود،و اینکه همان موقع عاشقش شدم.گفتم او همان برادی است که دلم می خواست ،و این که هرگذ نخواسته بودم او جور دیگر با شد. گفتم تا زنده ام، همچنان دوستش می دارم.گفتم اصلا نترسد.........

4

5

(0/1000)

نظرات

baran noor

baran noor

1402/10/3

با اون چیزی که توی کلاس خواندی عاشقش شدم! 

0

پانیا

پانیا

1402/10/3

کلاس گریه بارون می شود.من این وسط خانم باعث شد گریه نکنم.

0

نمی شد واسه منم بخونی؟

0

خانم بخشی پور چرا منو توی این کلاس گذاشت؟

0

پانیا

پانیا

1402/10/4

حقت.باشه برات می خونم.
1

0

پانیا

پانیا

1402/10/4

به شرطی که به طه اقا این متن رو بخونی و بگی با تمام نقص هایش دوستش داری. 

0