قند هندوانه
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
34
خواهم خواند
6
نسخههای دیگر
توضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
: امروز صبح در زدند. از نحوه در زدنش می شد بفهمم که چه کسی ست، و از پل که رد می شد صدایش را شنیده بودم. از روی تنها تخته یی رد شد که سر و صدا می کرد. همیشه از روی آن رد می شد. هیچ وقت نتوانسته ام از این قضیه سر در بیاورم. خیلی فکر کرده ام که چرا همیشه از روی همان تخته رد می شود، چه طور هیچ وقت اشتباه نمی کند، و حالا پشت در کلبه ام ایستاده بود و در می زد. جواب در زدنش را ندادم، فقط چون دوست نداشتم. نمی خواستم ببینمش. می دانستم برای چه آمده و برایم اهمیتی نداشت. دست آخر از در زدن منصرف شد و از روی پل برگشت، و البته از روی همان تخته رد شد: تخته بلندی که میخ هایش ترتیب درستی ندارد، سال ها پیش ساخته شده و هیچ راهی برای تعمیرش وجود ندارد. و بعد رفت، و تخته بی صدا شد. می توانم صدها بار از روی آن پل رد شوم، بی آن که پایم را روی آن تخته بگذارم، اما مارگریت همیشه از روی آن رد می شود.
بریدۀ کتابهای مرتبط به قند هندوانه
یادداشتها