معرفی کتاب قند هندوانه اثر ریچارد براتیگان مترجم علی مجتهدزاده

قند هندوانه

قند هندوانه

ریچارد براتیگان و 1 نفر دیگر
3.5
27 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

46

خواهم خواند

7

شابک
9786228080390
تعداد صفحات
87
تاریخ انتشار
1403/1/1

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        :
امروز صبح در زدند. از نحوه در زدنش می شد بفهمم که چه کسی ست، و از پل که رد می شد صدایش را شنیده بودم. از روی تنها تخته یی رد شد که سر و صدا می کرد. همیشه از روی آن رد می شد. هیچ وقت نتوانسته ام از این قضیه سر در بیاورم. خیلی فکر کرده ام که چرا همیشه از روی همان تخته رد می شود، چه طور هیچ وقت اشتباه نمی کند، و حالا پشت در کلبه ام ایستاده بود و در می زد. جواب در زدنش را ندادم، فقط چون دوست نداشتم. نمی خواستم ببینمش. می دانستم برای چه آمده و برایم اهمیتی نداشت. دست آخر از در زدن منصرف شد و از روی پل برگشت، و البته از روی همان تخته رد شد: تخته بلندی که میخ هایش ترتیب درستی ندارد، سال ها پیش ساخته شده و هیچ راهی برای تعمیرش وجود ندارد. و بعد رفت، و تخته بی صدا شد. می توانم صدها بار از روی آن پل رد شوم، بی آن  که پایم را روی آن تخته بگذارم، اما مارگریت همیشه از روی آن رد می شود.



      

یادداشت‌ها

          در قند هندوانه یکی از عجیب‌ترین و شاعرانه‌ترین رمان‌هایی‌ست که می‌توانید بخوانید. براتیگان با زبانی ساده اما بشدت خیال‌انگیز، دنیایی پسا-آخرالزمانی و کاملاً متفاوت خلق می‌کند که در آن همه‌چیز — از پنجره‌ها گرفته تا پل‌ها — از "قند هندوانه" ساخته شده. ساکنان این دنیا در آرامشی مصنوعی و گاه وهم‌انگیز زندگی می‌کنند، درحالی‌که راوی داستان با لحنی یکنواخت، اتفاقات اطرافش را روایت می‌کند.

این کتاب بیش از آن‌که خط داستانی مشخصی داشته باشد، تجربه‌ای شاعرانه از ذهن و خیال است؛ ترکیبی از ضدروایت، فضای سورئال و طنز تلخ. در جهانی که گذشته‌ای تلخ به نام «فراموش‌شده‌ها» وجود دارد، انسان‌ها سعی می‌کنند با طمانینه زندگی کنند، حتی وقتی معنای آن را نمی‌دانند.

در قند هندوانه مانند رؤیایی‌ست که در آن همه‌چیز هم آشناست و هم بیگانه. کتابی که بیشتر حس می‌شود تا فهمیده شود. اگر به ادبیات پست‌مدرن، استعاری، و متفاوت علاقه دارید، این اثر خاص و فراموش‌نشدنی خواهد بود.
        

0

Chista Rasouli

Chista Rasouli

7 روز پیش

          دنیایی که براتیگان در این کتاب تصویرش کرده، خلق‌وخوی مردم‌اش، مناسبات اجتماعی عجیب و شاید مضحک‌اش و فراواقعیات‌اش، دیستوپیا را به ذهنم آورد. فکر کردم قرار است باز جهانی را از دریچه‌ی چشم یک ناراضیِ جامعه‌گریز دیگر ببینم و روایتی درباره‌ی تباهی آینده‌ی بشر و از زاویه‌ی دید او بخوانم -که البته بدم هم نمی‌آید-. مثل میرای کریستوفر فرانک. ولی پیش‌تر که رفتم، جاهایی در فضای «منگی»ِ ژوئل اگلوف بودم. و اصلا راوی‌اش انگار همان راوی منگی باشد در جهانی دیگر-موازی؛ با این شباهت‌ها: یک شغل خاص، همکاران و مشغله‌های کار، انزوای پنهان و لحن‌اش شاید. و باز پیش‌تر رفتم و روایت واضح‌تر شد و داستان، داستان یک «عشق» بود. براتیگان به شاعرانه‌ترین و بی‌تفاوت‌ترین وجهی که ممکن می‌دانم به عشق پرداخته بود. من «در قند هندوانه» را بیش از هرچیز، داستان «مارگارت عاشق» می‌دانم.
سطر سطر کتاب، یادآوری‌ام می‌کرد براتیگان شاعری بوده که هوس رمان‌نویسی کرده. و اگر بگویم نوشته‌های براتیگان با پا پیش‌ام می‌کشند و با دست پس‌ام می‌زنند، حرف مسخره‌ای زده‌ام؟

در فاصله‌ی تمام کردن «در قند هندوانه» و نوشتن این ریویو، «تماما مخصوص»ِ عباس معروفی را خواندم. قرار بوده درباره‌ی عشق باشد یا چنین چیزی؟ خب کاش معروفی برود و براتیگان بخواند و دیگر این‌طور مسخره از عشق ننویسد.
        

1

          یک اثر حقیقت گزیر دیگر . مرز بین جهان واقع و جهان داستان مثل وقتی که نقاش روی بوم رنگ ها  در هم  محو می کند.
راستش درک مضمون این اثر پست  مدرن برایم سخت بود.
اشیا گاهی قابلیت  تغییر اندازه دارند و گاهی همان شی یک مفهوم  است.
کلماتی تکرار می شوند که  معلوم است باری از معنا را به دوش می کشند و مترجم  آنها را به همان شکل نگه داشته است.
inBOIL.    یا.       inDEATH
اصلا همین روغن ترکیبی ماهی قزل آلا با قند هندوانه! 
قند هندوانه هم به شکل های مختلف  در می آید.جایی شخصیت  اصلی که من راوی است  می گوید من اسم ندارم .
"هر وقت درباره چیزی که مدتها پیش اتفاق افتاده فکر می کنی، کسی از تو سوالی می پرسد و تو جوابش را نمی دانی .این نام من است.
توصیه به خواندن نمی کنم مگر برای علاقمندان به مکاتب ادبی  و محققین در این زمینه.
اگر حوصله کردید نقد زیر را بخوانید.
نقدی بر رمان «در قند هندوانه» از ریچارد براتیگان، زهرا هاشمی – سایه‌ها
https://sayeha.org/%d9%86%d9%82%d8%af%db%8c-%d8%a8%d8%b1-%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d9%82%d9%86%d8%af-%d9%87%d9%86%d8%af%d9%88%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%a7%d8%b2-%d8%b1%db%8c%da%86%d8%a7%d8%b1%d8%af/

        

3

          شبیه رویاست، رویایی دور دست، یک رویای جوانی، رویایی پاک، رویایی که لطیفه، مثل قند در هندوانه.
توی دهنت آب میشه و شیرینیش به دل میشینه.
رویایی که به شدت آشناست ولی به شدت غیرقابل لمس. انگار قبلا درونش زندگی کردی یا توی خواب دیدیش. ولی هرچقدر فکر میکنی به یادت نمیاد.
در روز اول ۲۰۲۴ مینویسم که «برتیگان» به لیست نویسنده‌های موردعلاقه‌م پیوست.
با سادگی‌ای که داشت دلم رو برد.
فکر کنم این یکی از خصلت‌های افراد پیچیده‌ست که عاشق سادگی‌ها میشن درحالی که همه‌ش دلشون میخواد توی دردسر پیچیدگی‌ها شنا کنند.
ولی «قند در هندوانه» برام اون ساحل امن بود. اینکه بعد یه مدت گذاشتم رها بمونه، انتظاراتم رو ازش کم کردم، دیگه منتظر نبودم اتفاق خارق‌العاده‌ای رخ بده، انتظار نداشتم آی‌دت روی سرشون خراب بشه، انتظار نداشتم آدم‌های شهر انقلاب کنند،. انتظاراتم رو آوردم پایین و توی اون ساحل امن قدم زدم و به شدت لذت بردم. آروم شدم و این کتاب خیلی بهم چسبید.
[ بیاین از کتاب انتظار نداشته باشیم ]
        

4