یرما

یرما

یرما

2.5
4 نفر |
0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

8

خواهم خواند

3

... برای این که به ستوه اومده ام. برای این که از دست هایی که فقط به درد خودم می خوره، خسته شده م. برای این که من تحقیر شده م. برای این که وقتی می بینم گندم جوونه می زنه، چشمه بی وقفه آب می ده، گوسفندها هزار تا هزار بره به دنیا می آرن، سگ ها... وقتی اینارو می بینم، حس می کنم که من تحقیر شده م. طبیعت تمام زاده های خودشو به رخ من می کشه و من به جای دهن گرم پسرم، روی سینه هام زخم نیشتر حس می کنم.