معرفی کتاب بابا لنگ دراز اثر جین وبستر مترجم رضا خرمی زارع

بابا  لنگ دراز

بابا لنگ دراز

جین وبستر و 1 نفر دیگر
4.4
684 نفر |
141 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

30

خوانده‌ام

1,914

خواهم خواند

238

شابک
9786006629575
تعداد صفحات
144
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        جودی آبوت دخترکی یتیم و مهربان است که به رغم زندگی تلخش، بسیار شوخ و دوست‌داشتنی است و استعدادی هم در نوشتن‌ دارد. روزی یکی از مقالات او را فردی با نام مستعار جان اسمیت می‌خواند و چون یکی از خیرین پرورشگاه بوده است تصمیم می‌گیرد که به عنوان قیمِ جودی، امکان تحصیل او را فراهم کند و این‌گونه می‌شود که این دخترک یتیم و دوست‌داشتنی برای ادامه‌ی تحصیل به دبیرستان یادبود لینکلن می‌رود.

همان شبی که جان اسمیت مقاله‌ی او را می‌خواند جودی فقط لحظه‌ای می‌تواند سایه‌ی این مرد را ببیند که بلند و کشیده است و به همین دلیل به او لقب بابا لنگ دراز را می‌دهد.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به بابا لنگ دراز

نمایش همه

پست‌های مرتبط به بابا لنگ دراز

یادداشت‌ها

Mohtasham

Mohtasham

1401/3/4

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

41

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

7

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          کتاب را ۵ سال پیش یعنی وقتی بیشتر از ۲۲ سال سن داشتم خواندم. 
محبوت‌ترین کارتون کودکی‌ام بود. حداقل شانس داشتیم و در آن دوران صداوسیمای بدمحتوا انیمه‌های خوبی را دوبله و پخش کرد (تقریبا از والت‌دیزنی هم در امان بودیم.) 
اما کاش و کاش و کاش (این‌ها را می‌گویم چون قسمت‌های مهمی از زندگیمان را نابود کرد) کاش سانسور نمی‌شد. کاش بدون سانسور می‌دیدیم. کاش در ایران بخش‌هایی از زندگیمان که از قضا مهم هم هستن حذف نمی‌شد. کاش قبل از اینکه تجاوز را بفهمیم عشق و لذت را فهمیده بودیم. همه‌چیز را در بدترین و کثیف‌ترین حالت ممکن حالیمان کردند. پسرهای متولد تا دهه‌ی هفتاد کمتر این مشکل را دارند. اگر در خانه و مدرسه و تلویزیون و اجتماع دومی را نشانشان ندادند، حداقل اولی را هم نگفتند. بسیاری از مشکلات ما زن‌ها به طرز مسخره‌ای به همین چیزهای به ظاهر کوچک بر می‌گردد. (البته آنقدر هم مسخره نیست وقتی بنیان دانش روانکاوی باشد).
خلاصه که لعنت به ایدئولوژی‌ها و افیون‌ها!
        

12

kosar

kosar

1403/11/24

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          می‌دانيد وقتی کتابی را می‌خوانید به نظرتان شخصیت، آدم هایش عجیب می آید، یا به عبارتی نمی توانید درکش کنید؛ حتی اگر از زبان شخصیت باشد.  من هم اویل کتاب با شخصیت جروشاابوت کنار نمی آمدم. وقت هایی که نمی خواست محبت های بابالنگدراز را قبول کند حرسم می گرفت. 
اما نکته ی این کتاب این بود که جروشاابوت برای کسی نامه می‌نویسد که نمی داند کیست، پس بعد از هر تصمیمی توضیح می‌دهد و همین باعث می‌شود که تو شخصیت  را درک کنی .

وقتی جروشا ابوت  از نیای بی محبت به دنیای آدم هایی می آید که غرق در نعمت و محبت اند، هیجان زده می شود. اما وقتی می‌گذرد وقتی بیشتر در این دنیا می ماند می‌بیند که آدم هایی که غرق در محبتند از محبت ها لذت نمی برند. درواقع به عقیده ی آن ها دنیا به آن ها محبت و نعمت مدیون است. پس جروشا از هدیه های فراوان و زندگی در و... می‌گذرد تا مثل آن آدم ها نشود.
تا از کوچک ترین محبتی لذت ببرد.

میبینید، دنیا از نگاه آدم های متفاوت با سرگذشت های متفاوت عجیب است. اما کتاب های خوب این طرز نگاه رو به شما هدیه می‌دهند:)
        

10