معرفی کتاب تسلی بخشی های فلسفه اثر آلن دوباتن مترجم صدیقه اوشنی

تسلی بخشی های فلسفه

تسلی بخشی های فلسفه

آلن دوباتن و 2 نفر دیگر
3.9
210 نفر |
58 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

44

خوانده‌ام

409

خواهم خواند

307

شابک
9786227369151
تعداد صفحات
256
تاریخ انتشار
1400/3/1

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        کتاب «تسلی بخش های فلسفه»، نوشته «آلن دوباتن»، نویسنده، فیلسوف و مجری ساکن بریتانیاست. او در کتاب هایش موضوعات روزمره را به روشی فلسفی بررسی می کند. دوباتن در این کتاب، می کوشد تا با استناد به آثار شش فیلسوف بزرگ راه حل هایی برای مشکلات روزمره خوانندگان ارائه کند. مخاطبان با خواندن این کتاب از «سقراط» می آموزند که عدم محبوبیت را باید نادیده انگاشت. «سنکا» به آن ها کمک می کند تا بر احساس یأس و ناامیدی شان غلبه کنند و «اپیکور»، چاره بی پولی ها و مشکلات مالی را پیش رویشان می گذارد. «مونتنی»، راهنمای مناسبی برای درمان ناکارآمد ی هاست؛ عشاق دل شکسته می توانند با خواندن آثار «شوپنهاور» تسلی خاطر یابند؛ و کسانی که در زندگی با سختی های زیادی روبه رو هستند با «نیچه»، هم ذات پنداری خواهند کرد.
      

پست‌های مرتبط به تسلی بخشی های فلسفه

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          تسلی‌بخشی‌های فلسفه
چند شبی بود که همسرم و دوستانش شروع کرده بودند با هم راجع به کتابی گفت‌وگو می‌کردند. به نظر خسته‌کننده می‌آمد، شاید کلامشان را بدونِ نتیجه تمامی کردند یا شاید حرف‌هایشان را هنگام پیاده‌شدن در عمل دوست داشتم و شاید هم نمی‌دانستم اصل کلامشان چیست. امروز که کتاب مورد بحث‎‌شان را می‌خوانم می‌فهمم چه حرف‌های مفیدی می‌زدند. راه‌حل‌هایی برای مشکلات روزمره کتاب تسلی‌بخشی‌های فلسفه با استناد به آثار شش فیلسوفِ بزرگ این راه‌حل‌ها را ارائه کند. در بخشِ اول، که راجع به تسلی‌بخشی در مواجهه با عدم محبوبیت است، می‌آموزیم که همچون سقراط عدم محبوبیت را نادیده بگیریم. در بخش دوم و سوم، که مربوط به تسلی‌بخشی در مواجهه با «کم‌پولی» و «ناکامی» می‌باشد، سنکا به ما کمک می‌کند تا بر احساس یأس و ناامیدی غلبه و با حرف‌های اپیکور بی‌پولی‌مان را درصد کمی چاره کنیم. بخش چهارم در مورد تسلی‌بخشی در مواجهه با و «ناتوانی و نابسندگی» است. در اینجا مونتنی راهنمای مناسبی برای درمان ناکارایی ما قرار می‌دهد. در باب ناتوانی می‌خوانیم که «چقدر مشکل‌آفرین است که هم بدن داریم و هم ذهن! زیرا اولی تضاد تقریباً هولناکی با متانت و هوشمندیِ دومی دارد. بدن‌مان ذهن ما را اسیر هوس‌ها و نوسانات خود می‌کند. هضم ناهاری سنگین می‌تواند کل دیدگاه ما درباره زندگی را تغییر دهد». به عقیدۀ مونتنی «احساس می‌کنم قبل و بعد از صرف یک وعده غذا آدم کاملاً متفاوتی هستم. وقتی تندرستی و روز خوب آفتابی به من لبخند می‌زند کاملاً سرخوشم به محض این که ناخن پایم در گوشت فرو برود زودرنج، بد اخلاق و عبوس می‌شوم»
بخش پنجم تسلی‌بخشیِ قلب شکسته است. فلاسفه سنتی به این موضوع علاقه‌ای نداشته‌اند. به نظر آن‌ها «بلاها و مصیبت‌های عشق بیش از حد بچگانه است و شایستۀ تحقیق نیست و بهتر است که این موضوع را به شاعران و مجنونان واگذارند. وظیفۀ فلاسفه نیست که در باب گرفتن دست و نگارش نامه‌های معطر تأمل کنند». اما شوپنهاور نظری خلاف دیگر فلاسفه دارد و معتقد به ایفای نقش مهم عشق در زندگی می‌باشد. او عشق را گریزناپذیرترین و فهمیدنی‌ترین دلمشغولی ما می‌داند. در پاسخ به هدف عشق می‌گوید: امر رمانتیک بر زندگی غالب است زیرا تعیین‌کننده چیزی غیر از آفرینشِ نسل بعدی نیست یعنی وجود و سرشت خاص نوع بشر در اعصار آتی!
بخشِ آخر راجع به تسلی‌بخشی در مواجهه با سختی‌هاست. کسانی که در زندگی با سختی‌های زیادی روبرو هستند با نیچه هم‌ذات‌پنداری خواهند کرد. معدودی از فلاسفه به احساس بدبختی و فلاکت حسن ظن داشته‌اند. به طور سنتی، زندگیِ خردمندانه با کوشش برای کاهش رنج، اضطراب، ناامیدی، عصبانیت، تحقیرِ خود و شکست عاطفی ملازم شمرده شده است. فریدریش نیچه کسانی را که با حسن ظن به بدبختی می‌نگرند احمق و بی‌خاصیت دانسته است. او می‌گوید شما می‌خواهید رنج را از میان بردارید، اگر بشود و کدام «اگر بشود»ی دیوانه‌وارتر از این! ولی ما چه می‌خواهیم؟ گویی ما به راستی خوش می‌داریم که رنج را فزونی بخشیم و آن را از آنچه تاکنون بوده است بدتر کنیم. نه هر چیزی که سبب می‌شود احساس بهتری پیدا کنیم خوب است، و نه هر چیزی که ما را می‌آزارد بد است. به طور کلی در نظر گرفتن حالت‌های پریشانی و اندوه به عنوان حالتی که باید محو شود حماقت به تمام معناست و تقریباً به همان اندازه احمقانه است که اراده کنیم آب و هوای بد را از میان برداریم!
        

11

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          در این کتاب می‌توان به جای آگاهی از نظریّاتِ فلسفی و وارد شدن به گیر و دارِ قیل‌وقال‌های آنان با تصمیماتی آشنا شد که آنان در زندگی گرفته‌اند. تصمیماتی که حتی پس از سال‌ها همین امروز نیز می‌توانند راه حل بسیار مناسبی برای زندگیِ شخصی و اجتماعی ما باشند. 
در این کتاب بحث‌های بسیار پرکاربرد در پیش است که برگرفته از زندگی شش فیلسوف بزرگ است؛ بحث‌هایی که هر روز به آنها فکر می‌کنید. 
به عنوان نمونه به سه مساله‌ای که کتاب بررسی می‌کند و جزو همه‌گیرترین مسائلی است که این روزها درگیرشان هستیم اشاره می‌کنم: 
•	بخش نخست: در مورد «عدم محبوبیت» است. سخن از سقراطی به میان می‌آید که پس از تلاش‌هایی آنچنانی کسی که نمادِ خردِ آن دوران بلکه نماد خرد در کل تاریخ بود آنچنان منفورِ جامعه‌ی خود شد که مجبور به نوشیدنِ شوکران شد. 
گرچه در نهایت و پس از رای‌گیری سقراط با اختلافی کم، با 56 درصد آراء، محکوم به مرگ شد امّا "یکی" از نتیجه‌های مهمی که نگارنده از گفت‌وگوهای سقراط می‌‎گیرد این بود که: 

«آنچه باید نگرانمان کند تعداد مخالفان ما نیست، بلکه خوب بودنِ دلایلِ آن‌ها برای این کار است. پس ما باید به جای توجه به عدم محبوبیت به تبیین‌ها و دلایلِ عدم محبوبیت توجه کنیم» / «از سقراط می آموزیم که در ارزیابی از خودمان به جای اهمیت دادن به نظر و حمایتِ دیگران ... به معقول و منطقی بودن آنها بها بدهیم»

•	در بخش دوم: خواهیم دید که چیزهای گرانقیمت نمی‌توانند شادمان کنند و این سوال را از خود خواهیم پرسید که پس چرا با این شدّت مبتلای آن‌ها هستیم؟ پاسخ این سوال به نظر نویسنده‌ی کتاب این است که ما در این ظواهر مادّی در واقع به دنبال یک آرامشِ روانی هستیم: «اشیاء در بعد مادّی ادای چیزی را در می‌آورند که می‌خواهیم در بعد روان‌شناختی به دست آوریم.» 
او معتقد است اگر پول داشته باشیم امّا از سه نعمتِ دوستی، آزادی و تفکر بی‌بهره باشیم هرگز خوشبخت نخواهیم بود و اگر از این سه نعمت برخوردار باشیم و حتی پول هم نداشته باشیم هرگز بدبخت نخواهیم بود. 
•	بخش سوم: از دیگر بحث‌هایی که در به آن پرداخته می‌شود مساله‌ی رنج و صبر است. سِنِکا رنج‌ها و مصیبت‌های حیرت‌آوری متحمّل می‌شود امّا به معنای واقعیِ کلمه صبر می‌کند. گزارشی که کتاب از زندگانی این شخص به من داد در یک کلام این بود: «بیشترین تلاش و فاجعه‌بارترین و بی‌رحمانه‌ترین نتایج». 
این مساله سِنِکا را در ذهنم نماد صبری نه در حد و اندازه‌ی این شعر که «در کف شیر نرِ خون‌خواره‌ای / غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای» بلکه صبری زیبا، صبري آرامش‌بخش و به معنای واقعی کلمه «صبری تسلی‌بخش» قرار داد. علت اصلی این توانایی او را می‌توان در این جمله از کتاب خلاصه کرد: «سِنِکا سعی کرد ابعاد انتظارات ما را طوری تعدیل کند که وقتی این انتظارات نقش بر آب شد با چنان صدای بلندی فریاد نزنیم که ....» بلی، انتظار. 
به نظر نویسنده ریشه‌ی بسیاری از ناکامی‌ها انتظار و توقعی است که از دیگران یا حتی کارهایی انجام می‌دهیم داریم. 
        

14

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          آنچه آلن دوباتن را بر آن داشت تا به نهایت رساندنِ مدرک‌دانشگاهی را رها کند ایده‌ای بود که می‌توان آن را به عرصۀ زندگی آوردن فلسفه، هنر، اخلاق و دین نامید. می‌توان همۀ این‌ها را یک‌کاسه کرد و عبارت «کاربردی‌سازی» را به کار برد. تسلی‌بخشی‌های فلسفه از نخستین گام‌های او برای کاربردی‌سازی فلسفه است. مغزِ حرفِ او اینست: در مواجهه با شش امر مهیب و دردناک از فلسفه چه کمک‌هایی می‌توان گرفت، در مواجهه با عدم محبوبیت، کم‌پولی، ناکامی، ناتوانی و نابسندگی، قلب شکسته و سختی‌ها. البته دوباتن، به‌واقع، نه از فلسفه بلکه از فیلسوفان کمک می‌گیرد. این ایده را هم مطرح می‌کند که باید به دنبال فیلسوفانی گشت که سرشان به تنشان بیَرزد، کسانی که متعهد به معنای ریشه‌ای فلسفه هستند: عشق به حکمت دارند و دوستدارِ دانایی‌اند، نه فیلسوفانی که اگر امروز بودند نمی‌شد با آن‌ها یک جا جمع شد (فیلسوفان بدکار یا فیلسوفان نامتعهد).
دوباتن برای عدم محبوبیت از سقراط می‌گوید و برای مواجهه با کم‌پولی اپیکور را معرفی می‌کند. سِنِکا برای مواجهه با ناکامی انتخابی بسیار عالی است. برای مواجهه با ناتوانی و نابسندگی مونتنی، برای قلبِ شکسته شوپنهاور و برای روبروشدن با سختی‌ها نیچه را برجسته می‌کند.
تسلی‌بخشی‌های فلسفه کتاب ساده‌ای با ایدۀ بزرگ است. البته ایده‌اش هم ساده است، ولی در عین سادگی بسیار ظریف و کاربردی است. با این حال، برگ برندۀ این کتاب متنِ سادۀ آن است. انگار دوباتن از دانش‌اش برای چیدنِ سیرِ منطقی و روایی بحث‌هایش کمک می‌گیرد و چند سال تلاش کرده تا مهارت نویسندگی‌اش را هم بالا ببرد. به نظر می‌رسد بیشتر توفیقِ دوباتن در پیشبردِ ایده‌اش ظرافت و سادگی در ایده‌هایش و اجرای آنست، چیزی که در قالَب مدرسۀ زندگی خودش را بیشتر نشان می‌دهد. این نسخه از تسلی‌بخشی‌ها، که ویراست دوم هم است، ترجمۀ خوبی دارد. مثل اینکه مترجم اصلاحاتی را انجام داده، اصطلاحات و تعابیری را مجدداً ترجمه کرده و، در کل، کتابِ خوش‌خوانی شده است.
نکتۀ جالبِ دیگر از این کتاب اینست که دوباتن نیامده صرفاً بگوید فلان فیلسوف که بود وچه کرد. آمده یک شرح زندگانی از فیلسوف با توجه به زمانه‌اش داده است. در این بین عقایدشان را هم به‌صورتِ پنهان و آشکار معرفی می‌کند. برای نمونه در فصل عدم محبوبیت ابتدا جامعۀ آتن را تحلیل کرده، آن‌ها به «عرف عام» باور داشتند، یعنی به اصولی باور داشتند که منبعِ تصدیقشان جامعه بود، جامعه آن‌ها را بدیهی می‌دانست. مثلاً برای آتنیِ زمانِ سقراط همانطور که الان روز است و این مسأله واضح است بافضیلت‌بودنِ کشتارِ بردگان در تئاترها هم، برای نمونه، بدیهی بود. ایده‌ای که دوباتن از زبان سقراط می‌گوید اینست: برای حرف‌زدنتان و پذیرفتنِ حرف دیگران باید دلیل بیاورد. سقراط در این میان محبوب نیست، پانصد نفر علیه او شهادت دادند، اما او چه کرد؟ اهمیت نداد و این درس را با زندگی‌اش به ما داد که محبوبیت امری درونی است.
نمونه‌ای دیگر، سِنِکا. او نمونه خوبی برای ناکامی است. سال‌ها محبوب دربار بود، وزیر بود، بسیار اندوخته داشت، اما ناگهان مغضوب می‌شود و بی‌چاره. اما خم به ابرو نمی‌آورد، چرا؟ در دو حرفی که نمونه آوردم، تا حدی، روشن می‌شود. ایدۀ ما در مقابله با عصبانیت در اوج کودکانگی است، ما تحت سیطرۀ ذهنیت‌هایمان هستیم. یا در توصیه به کسی که فرزند جوانش را از دست داده از عدم قطعیت امور در جهان، به‌شیوایی، سخن می‌گوید.
مجموع این‌هاست که تسلی‌بخشی‌ها را خواندنی می‌کند. این کتاب را من با حضور جمعی از دوستان شبه‌طلبه خواندم که البته در مواردی یادداشت‌هایی به کتاب داشتیم.
        

8

Sh M

Sh M

1401/3/3

          بخش‌های موردعلاقه‌م از کتاب زیاد بودن ولی اینها رو اینجا مینویسم که بمونه:


تسلی‌بخشی در مواجهه با عدم محبوبیت با سقراط
اگر تنها پس از شنیدن چند کلمه‌ی تند درباره شخصیت یا دستاوردهایمان به گریه می‌افتیم، دلیل آن ممکن است این باشد که تایید دیگران بخش مهمی از قابلیت ما برای اعتماد به حقانیت خودمان را تشکیل می‌دهد. ما احساس می‌کنیم که حق داریم عدم محبوبیت را نه فقط به خاطر دلایل عملی، بلکه مهمتر از آن به این دلیل جدی بگیریم که مورد تمسخر قرار گرفتن نشانه روشنی از گمراهی ماست. البته سقراط می‌پذیرفت که گاهی اوقات در اشتباه هستیم و باید به دیدگاه‌های خود شک کنیم، اما اشتباهات فکری و نادرستی شیوه زندگی ما را در هیچ موردی و به هیچ طریقی هرگز نمی‌توان صرفا با این واقعیت اثبات کرد که با مخالفت روبرو شده‌ایم. آنچه باید نگرانمان کند تعداد مخالفانمان نیست، بلکه خوب بودن دلایل آنها برای این کار است. اینکه بشنویم تعداد زیادی از افراد جامعه ما را دچار اشتباه می‌دانند ممکن است هراسناک باشد ولی پیش از ترک موضع خود، باید به روش آنها برای دستیابی به این نتایج توجه کنیم.


تسلی‌بخشی در مواجهه با ناکامی با سنکا
گرچه شاید قلمرو ناکامی پهناور باشد -از لگد شدن پا گرفته تا مرگ نابهنگام- ولی در هسته هر ناکامی ساختاری اساسی نهفته است: تضاد خواسته‌ای با واقعیتی بنیادین. تضادها از همان دوران نوزادی شروع می‌شوند. در آن دوران کشف می‌کنیم که منابع رضایت ما خارج از کنترل خودمان هستند و جهان با امیال ما چندان مطابقتی ندارد... به نظر سنکا اوج حکمت این است که یاد بگیریم سرسختی و لجاجت جهان را با واکنش‌هایی مثل فوران خشم، احساس بدبختی، اضطراب، ترشرویی، خودبرحق‌بینی و بدگمانی بدتر نسازیم. "حیوانی که با حلقه‌ی طناب درمی‌افتد، آن را سفت‌تر می‌کند. هیچ یوغی آن قدر سفت نیست که اگر حیوانی با آن کشیده شود کمتر از هنگامی که با آن بجنگد آسیب نبیند. یک راه تسکین شرور طاقت فرسا این است که به آنها تن دهیم و در برابر ضرورت زانو بزنیم."


تسلی‌بخشی در مواجهه با سختی‌ها با نیچه
"لذت و ناخشنودی چنان به هم وابسته‌اند که اگر کسی قصد حداکثر بهره‌وری از لذت را داشته باشد ناگزیر است بیشترین مقدار ممکن از ناخشنودی را بچشد. انتخاب با شماست: کمترین ناخوشی ممکن و به عبارت دیگر: نداشتن درد و غم، یا بیشترین ناخوشی ممکن به عنوان تاوان خوشی‌ها و شادی‌های مفرط که تا به امروز به ندرت کسی لذت آن را چشیده است. اگر راه اول را انتخاب می‌کنید، یعنی اگر می‌خواهید رنج‌های انسانی را کاهش دهید، بسیارخوب! باید همینطور توان شادمانی خود را هم کاهش دهید." زیرا هیچکس نمی‌تواند بدون تجربه اثر هنری بزرگی را بیافریند، و نمی‌تواند بی‌درنگ در این دنیا به جایی برسد، و نمی‌تواند در اولین کوشش عاشق بزرگی باشد؛ در فاصله میان شکست اولیه و موفقیت‌های بعدی، در شکاف میان کسی که می‌خواهیم باشیم و کسی که در حال حاضر هستیم، حتما درد، اضطراب، حسد و تحقیر وجود دارد.
"اگر اکراه دارید که رنج خود را حتی یک ساعت تحمل کنید و دائماً از هر نوع بدبختی ممکن حذر می‌کنید، اگر هرگونه بدبختی و رنج را شر منفوری می‌دانید که باید نابود شود (چون ضعفی در زندگی است)، در آن‌صورت شما پیرو مذهب راحت‌طلبی هستید. متاسفانه شما موجودات راحت طلب و ساده‌لوح چیز زیادی درباره شور و نشاط انسان نمی‌دانید! زیرا خوشبختی و بدبختی دو خواهر دوقلو هستند که با هم بزرگ می‌شوند - یا در مورد شما، با هم کوچک می‌مانند."
        

2

          بسیار بسیار مفید و دوست داشتنی بود. 
کتاب شش فصل دارد که ما در هر فصل با فیلسوفی همراه و برای مواجه با چیزی(!) با نظراتش بیشتر آشنا می‌شویم.
که به ترتیب عبارتند از:
مواجهه با عدم محبوبیت با سقراط
مواجهه با کم‌پولی با اپیکور
مواجهه با ناکامی با سنکا
مواجهه با ناتوانی و نابسندگی  با مونتنی
قلب شکسته با شوپنهاور
مواجهه با سختی ها با نیچه
راستش من فکر می‌کردم که از چهار فصل اول آنقدر لذت نبرم و منتظر فصل چهارم بودم. ولی در کمال تعجب در این چهار فصل آنقدر شگت زده شدم که حد نداشت. به طوری که دلم می‌خواست همه‌ی اطرافیانم را مجبور به خواندن این کتاب کنم :دی
اما... فصل پنجم.. آخر چرا؟ :( ایراد نمی‌دانم از کتاب است که همچین ایده‌ای را انتخاب کرده یا که خب من خیلی با سوگیری، نتوانستم با ایده‌های شوپنهاور در مورد عشق کنار بیایم..
اگر آن طور که او می‌گوید باشد، که همه چیز فقط کششی برای  تولد نسل بعد است، پس عشق ما به دوستانمان یا دیگر افراد چیست؟
بنظرم معنی عشق در فرهنگ لغات من با آقای شوپنهاور بسیار متفاوت است! اصلا آن عشق نیست...
که خب این یک ستاره‌ی کم شده هم برای همین مخالفت شدیدم با این فصل است :د
ترجمه بسیار خوب و روان است و جملات و پاراگراف های دوست داشتنی بسیار.
        

3

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          باید نسخه‌ی چاپی را داشت(اگر چه  ارزش این همه هزینه تو‌ این گرونی را نداره) بعد از هر فصل چهار تا جمله رو‌ قیچی کرد و چسبوند به هم،‌ میشه کل کتاب.
بعد هم بقیه اش را اول‌ چند بار کوبید به دیوار، چند بار از بالای پشت بام انداخت پایین و در نهایت به اتش کشید و تمام....
همین قدر مزخرف...(هیچ‌دلم نمیخواست از این لفظ استفاده کنم اما نمیشد)
اول ....مطالب فصل‌ها انسجام خاصی ندارن، آغاز فصل‌ها بیشتر درباره‌ی فیلسوف ها بود طوری که یادم میرفت موضوع اصلی چی بود.(البته صوتی بودن کتاب هم در حافظه‌ی من تاثیر داره،اما دیگه نه انقدر)
مثلا اینکه فیلسوف ها چی میخورن، چی میپوشن، اسم همسرش چیه، چه کتاب‌هایی خونده. تو فصل چهار از دفعات حمام رفتن یه قبیله و اینکه لخت مادرزاد میگردن و تمایلات جنسی یه نفر کلی سخنرانی کرد که نمیفهمم چه ربطی به فلسفه و تسلی بخشی داشت.یه بخش هایی صرفا یکسری جمله بود، یک سری گزاره که نمیدونم چرا جداجدا و در متن اصلی می‌آمدن.
ذره‌ای یادم نیست مباحثش چی بود و دقیقا چی‌ رو‌ میخواست تسلی بده!(برای نوشتن همین متن هم دنبال عناوین فصل ها گشتم) بعد چیزهایی که میگفت اساسا خیلی تسلی بخش نبود، یه جاهایی پرت‌و‌پلا بود، یه جاهایی چندش، یه جاهایی مزخرف، یه جاهایی بیش از ده‌ تا اسم یونانی میگفت که اصلا نمیدونستم کی هستن، چهار تا جمله‌ی خوب نه عالی، خوب هم احتمالا توش پیدا کنید.
صرفا باهاش خوب خوابیدم که اونم به خاطر این بود که به قدری ذهنم را خسته میکرد که نمیتونستم ادامه بدم و خوابم میگرفت....
حتی دلم راضی نمیشه به کسی بگم این رو خوندم....
اینم بگم یه ستاره‌اش برای آقای  آرمان سلطان زاده است .

        

7

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          به عنوان خوانش دومی که از این کتاب داشتم، این‌گونه می‌نویسم که این اثر یکی در دسترس‌ترین کتاب‌های فلسفه عمومی و نه تخصصی برای دوست‌داران فلسفه در دو دهه اخیر است که با هدف احیای نقش فلسفه به‌عنوان راهنمایی عملی برای زندگی بهتر نگاشته شده است.

در خوانش دوم از این کتاب، سعی کردم این خوانش را مفصل‌تر و به صورت تحلیلی و معاصرانه‌تری بخوانم.

دو باتن با بهره‌گیری از اندیشه‌های شش فیلسوف برجسته سقراط، اپیکور، سنکا، مونتنی، شوپنهاور و نیچه به مسائل روزمره انسان می‌پردازد.

در بستر فلسفه به زبان انگلیسی در بیست سال گذشته، گرایشی به‌ سوی فلسفه کاربردی دیده می‌شود که متفکرانی چون مارتا نوسباوم و پیتر سینگر بر آن تأکید دارند. کتاب دو باتن در این جریان جای می‌گیرد و با الهام از تسلی‌بخشی‌های فلسفه بوئتیوس در قرن ششم، رویکردی درمانی به فلسفه ارائه می‌دهد.
این کتاب به سبک مقاله‌گونه و با زبانی ساده و گیرا نوشته شده و فلسفه را به زندگی روزمره پیوند می‌زند.

این اثر با این ایده ساده اما عمیق آغاز می‌شود که فلسفه می‌تواند در مواجهه با چالش‌های جهانی زندگی مانند عدم محبوبیت، فقر، ناکامی، احساس ناکافی بودن، دل‌شکستگی و مشکلات، تسلی‌بخش باشد. هر یک از شش فصل کتاب به یک فیلسوف و یک مسئله خاص اختصاص دارد و با استفاده از ایده‌های او راه‌حل‌های عملی ارائه می‌دهد.

دو باتن با سقراط و مسئله عدم محبوبیت شروع می‌کند. با استناد به محاکمه و مرگ سقراط در آثار افلاطون، او استدلال می‌کند که سقراط به ما می‌آموزد عقل و صداقت را بر تأیید عمومی ترجیح دهیم.
در دورانی که شبکه‌های اجتماعی فشار برای همنوایی را تشدید کرده‌اند، این فصل پیامی جاودانه درباره شجاعت فکری ارائه می‌دهد.

فصل دوم به اپیکور و مشکلات اقتصادی روزمره می‌پردازد. اپیکور، که اغلب به اشتباه لذت‌جو معرفی شده، زندگی‌ای ساده با لذت‌های معنوی مانند دوستی، آزادی و تأمل را ستایش می‌کرد. دو باتن از اپیکور برای نقد ارزش‌های مصرف‌گرایانه استفاده می‌کند، پیامی که در برابر سرمایه‌داری قرن بیست‌ویکم همچنان معنادار است.

سنکا، فیلسوف رواقی، موضوع فصل سوم است که به ناکامی و ناامیدی می‌پردازد. دو باتن نشان می‌دهد که سنکا معتقد بود رنج از ناهماهنگی بین انتظارات و واقعیت ناشی می‌شود.
پذیرش غیرقابل‌پیش‌بینی بودن زندگی، چارچوبی روان‌شناختی برای تاب‌آوری ارائه می‌دهد که با درمان شناختی-رفتاری امروزی همخوانی دارد.

فصل چهارم به مونتنی و احساس ناکافی بودن اختصاص دارد. مقاله‌های مونتنی با کاوش صادقانه در کاستی‌های انسانی، خودپذیری و فروتنی را تشویق می‌کنند.
دو باتن از مونتنی برای نقد معیارهای کمال‌گرایانه جامعه استفاده می‌کند، پیامی که با اضطراب‌های ناشی از تصاویر ایده‌آل در شبکه‌های اجتماعی هم‌خوان است.

شوپنهاور در فصل پنجم به دل‌شکستگی می‌پردازد. دیدگاه بدبینانه او به میل انسانی به‌ عنوان نیرویی سیری‌ناپذیر، با تفسیر خوش‌بینانه دو باتن تعدیل می‌شود که معتقد است درک بیهودگی میل می‌تواند ما را آزاد کند. این فصل ایده‌های شوپنهاور را به نظریه‌های روان‌شناختی مدرن درباره دلبستگی پیوند می‌دهد.

فصل آخر به نیچه و غلبه بر مشکلات اختصاص دارد. نیچه با تحسین توانایی یونانیان باستان در تبدیل رنج به دستاورد فرهنگی، به ما می‌آموزد که با استقامت بر سختی‌ها غلبه کنیم. این دیدگاه با گرایش‌های امروزی به اجتناب از درد از طریق حواس‌پرتی مقابله می‌کند.

سبک ادبی دو باتن یکی از نقاط قوت کتاب است. نثر او ظریف و در عین حال صمیمی است و تحلیل فلسفی را با حکایات و ارجاعات فرهنگی درهم می‌آمیزد. این سبک، تسلی‌بخشی‌های فلسفه را به پلی بین فلسفه آکادمیک و ادبیات عمومی تبدیل کرده است.

از منظر فلسفی، برخی معتقدند دو باتن ایده‌های پیچیده را بیش از حد ساده‌سازی کرده است.
برای مثال، تفسیر او از نیچه ممکن است جنبه‌های رادیکال‌تر فلسفه او را کم‌رنگ کند. با این‌ حال، این ساده‌سازی عمدی است تا فلسفه برای مخاطبان عام قابل‌فهم شود.

از دیدگاه علمی، این کتاب با پژوهش‌های روان‌شناختی درباره بهزیستی همخوانی دارد. استفاده از رواقی‌گری با تأکید درمان شناختی-رفتاری بر بازسازی افکار منفی هم‌راستاست. همچنین، تمرکز اپیکور بر لذت‌های ساده با روان‌شناسی مثبت‌گرا هم‌خوان است.

تأثیر فرهنگی این کتاب قابل‌توجه است. این اثر به چندین زبان ترجمه شده و الهام‌بخش یک مجموعه تلویزیونی بوده است.
منتقدان آن را «راک‌اندرول جدید» فلسفه نامیده‌اند که نشان‌دهنده نقش آن در احیای جایگاه عمومی فلسفه است.

انتخاب فیلسوفان توسط دو باتن استراتژیک است و دوره‌های باستانی، قرون وسطی و مدرن را دربرمی‌گیرد. این تنوع بر اهمیت همیشگی فلسفه تأکید دارد، موضوعی که با آثار فلسفی معاصر مانند خوکی که می‌خواهد خورده شود جولین باجینی (2005) هم‌خوانی دارد.

عنوان کتاب آشکارا به بوئتیوس اشاره دارد که اثرش در زندان به‌صورت گفت‌وگویی با بانوی فلسفه نوشته شد.
دو باتن این قالب را مدرن کرده و گفت‌وگوی تمثیلی را با روایتی ترکیبی از زندگی‌نامه، فلسفه و تأملات شخصی جایگزین کرده است.

در بستر فلسفه قرن بیست‌ویکم، این اثر به نقد انزوای آکادمیک فلسفه پاسخ می‌دهد، موضوعی که متفکرانی چون سایمون کریچلی بر آن تأکید دارند.
دو باتن با پرداختن به دغدغه‌های جهانی، فلسفه را هم عمیق و هم کاربردی نشان می‌دهد.

در رابطه با فصل اول، بررسی عدم محبوبیت از طریق سقراط در دنیای قطبی‌شده امروز بسیار مرتبط است. تعهد سقراط به پرسشگری از هنجارهای اجتماعی، حتی به قیمت جانش، الگویی برای شجاعت فکری ارائه می‌دهد.

در رابطه با فصل دوم، اپیکور درباره فقر به بحث‌های جاری درباره نابرابری اقتصادی سخن می‌گوید. تفسیر دو باتن از سادگی اپیکوری، پاسخی فلسفی به فرهنگ مادی‌گرا ارائه می‌دهد که با جنبش‌های مینیمالیستی امروزی هم‌خوان است.

در رابطه با فصل سوم، رواقی‌گری سنکا چارچوبی برای مدیریت ناکامی ارائه می‌دهد که در ادبیات روان‌شناختی اخیر درباره تاب‌آوری دیده می‌شود. ارائه در دسترس دو باتن از اصول رواقی، به احیای رواقی‌گری در ادبیات خودیاری کمک کرده است.

در فصل بعدی، تمرکز مونتنی بر خودپذیری با پژوهش‌های روان‌شناختی مدرن درباره عزت‌نفس و تصویر بدنی همخوان است. دو باتن با خوانش خود از مونتنی، خوانندگان را به پذیرش نقص‌هایشان تشویق می‌کند.

در فصل بعدی، دیدگاه بدبینانه شوپنهاور به عشق، به‌عنوان منبعی از رنج، لنزی فلسفی برای بازنگری ایده‌آل‌های رمانتیک ارائه می‌دهد. این دیدگاه با بحث‌های معاصر درباره نظریه دلبستگی هم‌راستاست.

در فصل آخر، تأکید نیچه بر استقامت در برابر سختی‌ها با زمینه‌های اگزیستانسیالیستی در فلسفه مدرن هم‌خوانی دارد.
تفسیر دو باتن نشان می‌دهد که رنج می‌تواند محرک رشد شخصی باشد، مفهومی که در پژوهش‌های روان‌شناختی درباره رشد پس از سانحه دیده می‌شود.

دسترسی‌پذیری کتاب هم تحسین و هم نقد را برانگیخته است. در حالی‌که فلسفه را به نوآموزان معرفی می‌کند، برخی معتقدند پیچیدگی‌های این رشته را کم‌رنگ می‌کند. این تنش منعکس‌کننده بحث‌های جاری در فلسفه درباره تعادل بین دقت و دسترسی‌پذیری است.

سبک مقاله‌گونه دو باتن از سنت مونتنی الهام گرفته و روایت شخصی را با کاوش فلسفی درهم می‌آمیزد.
این رویکرد، کتاب را از متون فلسفی فنی متمایز کرده و آن را با کارهای نویسندگانی چون ربکا سولنیت هم‌تراز می‌کند.

هدف درمانی کتاب آن را به سنت باستانی فلسفه به‌عنوان شیوه‌ای برای زندگی پیوند می‌دهد، سنتی که پیر هادو در فلسفه به‌عنوان شیوه زندگی (1995) به آن پرداخته است.
دو باتن این سنت را مدرن کرده و فلسفه را ابزاری برای مواجهه با چالش‌های وجودی می‌کند.

این کتاب الهام‌بخش موجی از آثار فلسفی در دسترس بوده است، مانند چگونه زیستن سارا بیک‌ول (2010) که زندگی‌نامه مونتنی را با حکمت عملی درهم می‌آمیزد. تأثیر دو باتن در این گرایش به فلسفه کاربردی آشکار است.

بررسی تم‌های جهانی در این کتاب، جذابیت آن را در فرهنگ‌های مختلف تضمین کرده است.

برخی منتقدان معتقدند که تمرکز درمانی دو باتن ممکن است به انفعال منجر شود. برای مثال، خوانش او از رواقی‌گری سنکا ممکن است به‌جای مقاومت در برابر نابرابری، پذیرش را ترویج کند.

از منظر ادبی، استفاده دو باتن از ابزارهای بصری مانند نمودارها، عکس‌ها و تصاویر، دسترسی‌پذیری کتاب را افزایش داده و آن را با فرهنگ بصری قرن بیست‌ویکم هم‌راستا کرده است.

از نظر فلسفی، این کتاب با نشان دادن ارتباط اندیشه‌های باستانی و مدرن با مسائل امروزی، دیدگاه‌های بدبینانه درباره بی‌ربطی فلسفه را به چالش می‌کشد.

ساختار کتاب که هر فصل به یک فیلسوف و یک مشکل اختصاص دارد، شبیه رویکرد مطالعه موردی در اخلاق کاربردی است. این قالب به دو باتن امکان می‌دهد مفاهیم پیچیده را به‌صورت متمرکز و قابل‌فهم بررسی کند.

انتخاب فیلسوفان توسط دو باتن جامع نیست اما استراتژیک است و طیف گسترده‌ای از دیدگاه‌ها را از عقل‌گرایی سقراطی تا اگزیستانسیالیسم نیچه‌ای دربرمی‌گیرد. این تنوع، ماهیت چندگانه فلسفه مدرن را منعکس می‌کند.

تأثیر این کتاب بر فرهنگ عمومی غیرقابل‌انکار است. اقتباس آن به یک مجموعه تلویزیونی و خوانندگان گسترده‌اش، نقش آن را در دموکراتیزه کردن فلسفه نشان می‌دهد.

از منظر علمی، این کتاب پیشگام ادغام فلسفه و روان‌شناسی است. استفاده از رواقی‌گری و اپیکوریسم، کاربرد اصول فلسفی در درمان‌هایی مانند درمان شناختی مبتنی بر ذهن‌آگاهی را پیش‌بینی می‌کند.

بررسی عشق از طریق شوپنهاور، لنزی فلسفی برای موضوعی ارائه می‌دهد که اغلب به روان‌شناسی واگذار شده است. این دیدگاه خوانندگان را به بازنگری ایده‌آل‌های رمانتیک دعوت می‌کند.

فصل نیچه با تأکید بر استقامت، با بحث‌های معاصر درباره تاب‌آوری و رشد پس از سانحه هم‌خوانی دارد.
تفسیر دو باتن، رنج را به‌عنوان محرکی برای توسعه شخصی معرفی می‌کند.

دسترسی‌پذیری این کتاب آن را به نقطه شروعی ایده‌آل برای نوآموزان فلسفه تبدیل کرده است. لحن صمیمی و تمرکز عملی آن، خوانندگان را به‌سوی متون پیچیده‌تر مانند تاریخ فلسفه غرب برتراند راسل (1946) هدایت می‌کند.

در پایان، تسلی‌بخشی‌های فلسفه اثری برجسته در فلسفه عمومی است که ظرافت ادبی، بینش فلسفی و ارتباط روان‌شناختی را درهم می‌آمیزد. جذابیت پایدار آن در توانایی‌اش برای تبدیل فلسفه به عملی زنده نهفته است که تسلی و حکمت را برای مواجهه با چالش‌های زندگی ارائه می‌دهد.
        

2