معرفی کتاب بر جاده های آبی سرخ: بر اساس زندگی میرمهنای دغابی (کتاب های اول، دوم، سوم) اثر نادر ابراهیمی

بر جاده های آبی سرخ: بر اساس زندگی میرمهنای دغابی (کتاب های اول، دوم، سوم)

بر جاده های آبی سرخ: بر اساس زندگی میرمهنای دغابی (کتاب های اول، دوم، سوم)

4.6
29 نفر |
10 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

39

خواهم خواند

30

شابک
9648175543
تعداد صفحات
338
تاریخ انتشار
1395/12/26

توضیحات

        
میر مهنا ، بلندبالا، سینه ستبر، خوش چهره،گردن کشِِ گردن کشیده، با پوز خندی که در خواب هم از لبانش نمی گریخت، و نگاهی همچون گل آتشِ خاکستر از تنِ خویش تکانده - سوزان ، خطرناک، سرخ، با آن فَدَکِ سرمه یی که تا پایین زانوهایش می آمد، چه خیال ها در دلِ دخترانِ ریک و مضافات برمی انگیخت، و عجب سواداساز بود؛ با پای برهنه راه رفتن،به تلخی لبخند زندنش، وگاه، به هنگام نشاط، با جمله یی، چشمکی، متلکی، دل رهگذری یا فروشنده یی را خوش کردن.
-«دیگر می دانم.نامش سلیمه است.»

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به بر جاده های آبی سرخ: بر اساس زندگی میرمهنای دغابی (کتاب های اول، دوم، سوم)

نمایش همه

یادداشت‌ها

          به‌ نام خدا

همیشه از خواندن کتاب‌های نادر لذت برده‌ام و در بین کتاب‌های خوانده شده‌ام بیش از همه، کتاب‌های این خدابیامرز را خط خطی کرده‌ام نه از بد بودن بلکه از شیرین و بامحتوا بودن همه‌ی کلمات و جملات مورد استفاده‌اش.

مرحوم ابراهیمی در چند مقدمه کتاب‌های داستانی‌اش نکاتی را در مورد داستان‌ها یادآور می‌شود من جمله همین کتاب:

«بر جاده‌های آبیِ سرخ» عینِ واقعیت نیست؛ چراکه، هیچ داستانی، نمی‌تواند عینِ واقعیت باشد، و هیچ واقعیتی هم نمی‌تواند عینِ واقعیتِ دیگر؛ اما «بر جاده‌های آبیِ سرخ»، تا آنجا که مدارک و منابعِ تاریخی رخصت داده‌اند، برپایه‌ی مجموعه بزرگی از واقعیات و مستنداتِ قابل اعتنای تاریخی بِنا شده است، و بیش از این، با سرسپردگیِ کامل به‌نَفْسِ حق و حقیقت.

وقتی که «آتش بدون دود» نادر را با لذت می‌خواندم قسمتی از کتاب برای‌م سوال برانگیز شد.(حافظه‌ام دقیق یاری‌ام نمی‌کند) در یکی از جلدها لحظه‌ای در میدان شکل گرفته‌ی مردمیِ اینچه برون یا شاید جایی دیگر شخصیتِ پسری، پدری را با گلوله‌‌‌ای از پای در می‌آورد. و این اتفاق در این کتاب «بر جاده‌های آبی سرخ» یعنی پدرکشی تکرار می‌شود. البته که نمی‌دانم برپایه همان مستندات که نادر گفته است نوشته شده یا قسمتی از داستان بوده است!

حاج مصطفی یکی از تاثیر گذارترین انسان‌های زندگیِ من  در جلساتِ قرآنی که در مقاطع مختلف برگزار می‌کردند؛ می‌گفتند  اگر بین پدر و فرزندی دشمنی به حق و درستی ایجاد شد که پدر مسیرِ خلاف حق در حال پیمودن هست و ریختن خون پدر حق و واجب بود هیچ‌وقت هیچ فرزندی اقدام به کشتن پدر نکند چون عمر فرزند کاسته می‌شود و روایاتی را کلاما برای ما بازگو می‌کردند.

حالا من فقط جلد اول از این ۵ جلد نوشته نادر خوانده‌ام و نمی‌دانم سرنوشت آخر کتاب چه خواهد شد.

واقعا پدر کشی سبب کوتاه شدن حیات و عمر انسان است؟! نادر بر پایه مستندات نوشته یا داستان ساخته است؟!

14 فروردین 1403
        

0

          عادت دارم به غرق شدن در کتاب ها و نشنیدن و ندیدن وقتی که می خوانم. اما این کتاب لذت غریبی داشت. از آن هایی که دلتنگشان می شوی. از آن هایی که میخندی و گریه می کنی و " کاش تمام نمی شد".
این کتاب همه آن چیزیست که باید باشد. بی کم و کاست. داستان و روایت است اما شاعرانه. تاریخ است اما شاید هم افسانه و خیال‌.
بعد از سال ها با این کتاب دوباره عاشق مرد هایی از جنس میر مهنا و و عبدالله و محمد خورموجی شدم، درحالی که عادت کرده بودم به خواندن از مرد های جذابی که سلطه گرند ولی پرشور و مردانی که به چیزی جز خودشان و آنچه دلشان می خواهد اهمیت نمی دهند. میر مهنا ها اما دلایل بیشتری برای دوست داشته شدن دارند. عادل و میهن پرست و با خدا و آزادند. صبور و مهربان و قاطع. و هزاران صفت دوست داشتی دیگر که در آن دیگران جا نمی شوند.
مثل شوخ طبعیشان شاید. خندیدم. زیاد. برای دیگران هم خواندم که بخندند.
و بجز این ها، داستان همان قدر بر دوش زن ها بود که مرد ها. نمی‌دانم این هم خیال شاعرانه ی آقای ابراهیمی است یا هم میهنانمان در جنوب، آن زمان ها حتی، "زن و مردشان باهم می جنگیدند" و باهم تاریخ می ساختند. 
به هر حال زنان این کتاب، آگاه بودند و زیرک. تیر می انداختند و حاضر جوابی می کردند. در عین حال، معشوق هم بودند. مورد دوست داشتن واقع می شدند و در مقابل عشق می ورزیدند.
و من این زنان و مردان را، با تمام قلبم دوست دارم.
این کتاب را
و میر مهنای قهرمانمان را
و میر مهنا های دیگر تاریخ سرزمینم را

        

26