معرفی کتاب نا اثر مریم برادران حقیر

نا

نا

4.2
159 نفر |
74 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

18

خوانده‌ام

361

خواهم خواند

105

شابک
0000000164854
تعداد صفحات
216
تاریخ انتشار
1399/12/23

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        سیدمحمدباقر صدر از آن چهره‌هایی است که روزگار کم به خود می‌بیند. شخصیتی که او را اکنون باید از لابه‌لای نظریات باشکوهش شناخت. عالمی که بیشتر با مجاهداتش شناخته شده‌است، تا با علمش. مریم برادران در کتاب نا، پرده از چهره این عالم مجاهد بر‌می‌افکند تا اسوه‌ای حسنه در دوران معاصر را به نسل جوان معرفی کند. نگاهی جامع به زندگی شهید صدر از جوانب گوناگون و حتی ارتباطات خانوادگی وی این اثر را از سایر کتاب‌هایی که درباره شهید صدر نوشته شده، متمایز کرده‌‌ است.
      

یادداشت‌ها

          خاندان صدر با سابقه‌ای نهصد ساله از علم و اجتهاد، شخصیت‌های درخشان و برجسته‌ای در خود پرورده و به جامعه عرضه کرده که طی قرنها در سه کشور ایران و عراق و لبنان درخشیده‌اند و در این میان برخی از آنان مانند امام موسى صدر و پسرعمویش شهید سید محمدباقر صدر، چهره‌هایی استثنایی و خاص بوده‌اند و شهرت جهانی یافته اند.
چند سال قبل وقتی تصویری از نصب مجسمه‌ی نیم تنه‌ی شهید سید محمدباقر صدر در یکی از مراکز علمی، سیاسی بسیار مهم روسیه منتشر شد، بسیاری از مخاطبان فعال در فضای مجازی که تنها این نام را بر اتوبانی در تهران دیده بودند با دیدن آن تصویر تعجب کردند و دچار شگفتی شدند، زیرا نمی‌دانستند که یک عالم مجاهد و شهید چگونه در فضای علمی خارج از ایران و عراق به چنین جایگاه و مقبولیتی رسیده است.
متأسفانه -باید اعتراف کنیم- شهید سید محمدباقر صدر که با مظلومیت و مصیبتی دردناک زیر شکنجه‌های صدام به شهادت رسید، امروز هم بعد از چهل سال همچنان مظلوم و غریب است. او که در سن جوانی از نظر علمی به آن موقعیت باورنکردنی و اعجاب آور رسید، از چنان قدرت فکری و ارتقای علمی برخوردار بود که می‌شد او را به عنوان نابغه شرق و اسطوره علمی جهان اسلام معرفی کرد.
دو کتاب «فلسفتنا» و «اقتصادنا» در همان سال‌های نخستین عمر او شهرت فراوانی در کشورهای مختلف برای او رقم زد و پیشنهادهای وسوسه انگیزی برای مهاجرت و حمایت‌های مالی در پی داشت.
وقتی کتاب مهم و پرآوازه او «الاسس المنطقیة للاستقراء» انتشار یافت برخی مدعی بودند که ترجمه‌ی آن به زبان‌های خارجی می‌تواند بر پاره‌ای از دیدگاه‌های علمی در حوزه‌ی ریاضیات و منطق و علوم تجربی مادی اثر بگذارد و جریان‌ساز باشد، اما در همان نخستین قدم به دلیل پیچیدگی محتوا و مضمون فنی کتاب هیچ کس از پس ترجمه‌ی انگلیسی اش برنیامد.
آیت الله خوئی -استاد مؤلف- در باره‌ی این کتاب گفته بود تنها کتابی است که با اولین خوانش آن چیزی درنیافتم و مجبور شدم دوباره آن را از ابتدا بخوانم.
وقتی هم با نگاه خاص و رویکرد متفاوت خود کتاب «الفتاوى الواضحة» را منتشر کرد، با چنان استقبالی مواجه شد که برخی از جوانان اهل سنت اعلام کردند در مسایل شرعی شان به جای پیشوایان فقهی خود به این عالم نجفی مراجعه می‌کنند. او علاوه بر دغدغه‌های تأسیسی‌اش که در طرح بانکداری بدون ربا ظهور یافت و الگوی بسیاری از بانک‌ها در کشورهای مختلف شد، و علاوه بر اهتمامات اجتماعی‌اش که در فعالیت‌های مختلفی چون راه‌اندازی مدارس و تشکیل حزب تمثل پیدا کرد، تمرکز جدی هم بر تدوین مبانی نظری رویکرد دین به جامعه داشت که فرصت جمع‌بندی و نشر آن را نیافت و تنها برخی شاگردانش بعدها برگ‌هایی از یادداشت‌های اولیه او با عنوان «مجتمعنا» را منتشر کردند.
بقیه‌ی کتاب‌ها و آثار او نیز هرکدام داستان و ماجرایی دارند؛ از آن‌چه در حدود دوازده سالگی نوشته و بعدها به چاپ رسیده تا برخی یادداشت‌های حساس باقیمانده از روزهای حصر خانگی قبل از شهادتش.
زندگی عجیب و شخصیت خاص سید محمدباقر صدر فارغ از همه‌ی حاشیه‌ها و حوادث بی‌شمار خود به تنهایی آن‌قدر اهمیت دارد که صدها کتاب از آن نوشته و ده‌ها فیلم از آن ساخته شود.
در میان آثار معدودی که به زندگی و افکار او پرداخته‌اند، کتاب «نا» با بیانی دقیق و نثری هنرمندانه بیش از همه در ارائه‌ی تصویری کامل و فراگیر از این دانشمند شهید توفیق داشته است.
هم داستان‌هایی از دوران کودکی و تحصیل او را روایت کرده و هم بازتابی از فضای روابط عاطفی او با همسرش را در لابلای طرح اندیشه ها و افکار بلند وی در پیش چشم خواننده قرار داده است.
هم علو طبع و بلندی همت والای او را در کرامت و عزت نفس به خوبی تصویر کرده و هم مشقت‌های مرارت‌بار زندگی ساده و فقیرانه‌اش را نشان داده و کسی را معرفی کرده که در جایگاه مرجعیت و زعامت، بچه‌هایش حسرت خوردن میوه داشته‌اند و او به آنان که قدری پول توجیبی می‌خواسته‌اند تا بتوانند در مدرسه موز بخرند، می‌گوید: آیا همه‌ی بچه‌های مدرسه شما موز می‌خورند؟ بهتر است شما همراه آن چند نفر اقلیت باشید که در زنگ تفریح گرسنه می‌مانند!
در همین حال بی‌آنکه تلخی های زندگی و شهادت دردناک ایشان و خواهر شهیدش خواننده را آزار دهد، به نرمی و ظرافت از همه این دردها و مصیبت‌ها نیز می‌گوید و حتى آخرین صفحات کتاب را با لطافتی سوگناک اما شکوهمند به پایان می‌رساند.
عکس‌های کمتر دیده شده از آن شهید به همراه شجره‌نامه‌ی خانوادگی و سالشمار زندگی او از پیوست‌های کتابند که در لابلای صفحات، اطلاعات کامل‌تری را به خواننده منتقل می‌کند.

(به تاریخ ۱۳۹۹/۸/۲۹ از سری یادداشت‌های «صد کتاب قبل از صدسالگی!» در روزنامه‌ی شهرآرا)
        

31

          سید محمدباقر صدر از شخصیت‌های کم‌نظیر تاریخ تشیع است. نبوغ سرشار و مجاهدت خستگی ناپذیراز او شخصیتی جذاب ساخته و در کنار آن اتفاقات بسیار زندگی او زمینه‌ای است فوق العاده برای داستان‌پردازی چیزی که ابدا «نا» از عهده آن برنیامده است.
این کتاب شبیه یک فست فود پخته نشده است که نه تنها شخصیت یاران و اطرفیان سیدمحمدباقر در آن به خوبی ترسیم نشده است که شخصیت خود سید محمدباقر هم بسیار کلی و بدون عمق است.
در تمام کتاب تنها بیان میشود که محمدباقر بسیار باهوش است، محمدباقر بسیار مهربان است و محمدباقرمدام مشغول است و این سه مولفه ده ها بار تکرار می‌شود؛ بدون آنکه مخاطب این مسئله را واقعا از لابلای اتفاقات درک کند.
البته نثر روان کتاب و جذابیت ذاتی محمدباقر صدر جذابیتی نسبی به کتاب داده که آن را تا حد زیادی خواندنی می‌کند، اما در مجموع نمی‌توان به این کتاب مختصر گفت کتاب خوب و کاش این کتاب باعث نشود که راه نوشتن دوباره درباره زندگی محمدباقر صدر بسته شود.
        

8

          همیشه می‌گویم بالاخره یک کتاب وقتی میخرم، روزی به کارم می‌آید و نگاهم را تغییر می‌دهد. متعدد رخ داده است. این کتاب حالا جزو همین دسته از کتاب ها شد. روایتِ کوتاهِ زندگی از یک مرد بزرگ تاریخ شیعه، اسلام و جهان.

این کوشش و تلاش بی‌حد و اندازه شهید صدر، خود یک الگویی است برای من و دیگران. و البته نوع سبک زندگیِ این طلبه‌ی علم و دین درس آموز است.

قطعا شخصیت شهید صدر را نمی‌توان در این سطور محصور کرد و همگی آلکن هستند از بیان آن. اما گوشه ای از دریای معرفت این عالم وارسته، هر متنی را اعتبار و وزن می‌دهد. 

اگر متن به جزییات الکی و ادبیات پردازی بی‌مورد کمتر پرداخت می‌کرد قوام بهتری داشت. و همینطور جای این ادبیات پردازی، کاش قدری در پانوشت ها به شخصیت ها و کتاب هایی که نام برده شده اشارات مفصلی داشت که خواننده گیر نکند در اینکه «این چه کتاب است»، «این شخصیت کیست» و... مثل اول کتاب-یک شجره نامه مصور- کلی به ذهنیت و پیدا کردن روابط افراد با یکدیگر کمک کرد و خواننده حالا راحت تر می‌توانست بخواند امام موسی صدر و دیگران کی هستند.

حالا که کتاب تمام شده، غم، اندوه, افسوس و حسرت کل جانم را فرا گرفته. و نمیدانم چطور می‌شود ادای دین کرد...


به فال نیک می‌گیرم تلاقی اسم مدرسه امسالم با خواندن این کتاب و علاقه مند شدن به عالم مجاهد.

بعد نوشت؛
۱- باتوجه به نکات و بیانات رهبر انقلاب، می‌توانست در کتاب به اشاره شود.
۲- تعریف و تمجید های شهید صدر از امام خمینی غفلت بزرگ کتاب بود.
۳- انگار روایت زنانه (از دید یک خانم و لطافت) از شهید مواجه هستیم.
        

4

          سر و کله شهید صدر اولین بار توی سوگلی کتاب هام"هفت روایت خصوصی" پیدا شد. اونجایی که  محمد باقر به امام موسی صدر میگن پسرت رو نمی فرستی حوزه علمیه؟ و بعد توی فصل های بعدی وقتی همه خواهرها از عزیز دردونه بودن فاطمه خانم صدر می گفتن  ایشون جواب می دادن اون ناز کشیدن ها برای این بوده که بعدا بریم عراق و سختی بکشیم.
سال 95 توی عراق عکس های شهید صدر رو می دیدم و دوست داشتم باهاشون بیشتر آشنا بشم. هنوز یک هفته از سفر کربلامون نگذشته بود که مجله همشهری آیه مطلب کوتاهی رو درباره شهید صدر و بنت الهدی چاپ کرد.
کتاب نا رو توی سایت موسسه امام موسی صدر دیدم و به رسم رایج کرونا اینترنتی خریدمش.
صدرها خونواده غریبی ان؛ تربیت شون، نگاهشون به دنیا، اراده بی پایانشون برای تغییر و صبر بی پایانشون در راه وظایف الهی واقعا بی نظیره. پدر امام موسی، خود امام موسی، فاطمه خانم خواهر امام موسی، بی بی مادر بسیار صبور و بزرگوار امام موسی(که الحق باید کتاب نوشت درباره بزرگی و صبوری و مجاهدت این خانم بی ادعای مومنه)، رباب خانم خواهر دیگر امام موسی، شهید صدر و بنت الهدی صدر، هرکدومشون رو نگاه می کنی هزار هزار درس آدمیت می گیری و حیرون می مونی که این همه صفات حسنه از کجا میاد. کتاب های زیادی درباره امام موسی نوشته شده که هرکدوم کوزه ای از بحرِ اون وجود بابرکته. اما درباره شهید صدر تنها کتابی که دیدم و خوندم همین کتاب نا ست. اسم کتاب خیلی قشنگ و با مسماست. خانوم برادران توی مقدمه کتاب می گن که زندگی شهید صدر رو تا اونجایی که می تونستن و باعث رنجیدگی خونواده نازنین صدر نمی شده انعکاس دادن؛ متاسفانه بعدها ناگفته های این کتاب رو جسته گریخته شنیدم و ای کاش نشنیده بودم و نفهمیده بودم. نوشته خانوم برادران بخش های مختلف زندگی شهید صدر از جمله  زندگی خانوادگی، فعالیت های سیاسی، زندگی شخصی و فقاهت شهید صدر رو در بر داره و از هرکدوم به ما سرخط هایی میده اما به نظر من تاکیدش روی زندگی شخصی و حوادت بیشتره. جا داره که کتاب های دیگه ای با تمرکز روی  وجه های دیگه زندگی شهید  مخصوصا وجوه فقاهت و سیاست نوشته بشه.  شرح رفاقت و دوره خوش طلبگی امام موسی و شهید صدر رو می خوندم و آه می کشیدم و لبخند می زدم، لبخند به دل دریای دو ناخدای کشتی امت و آه از سرنوشت هردو بزرگوار.کتاب با شرح شهادت شهید صدر و بنت الهدی صدر و بی خبری خانواده شون تموم میشه و درباره سالهای بعد حرفی نمی زنه. کتاب به رنگ صبر که درباره فاطمه خانم همسر شهید صدر نوشته شده می تونه تکمیل کننده این کتاب باشه.

        

6

محمد

محمد

1403/6/21

          همین اول بگویم که کتاب بدی نیست. حتی خوب هم هست. متن روانی دارد و می‌شود تقریباً یک‌نفس آن را خواند. صحافی و کاغذ خوبی هم دارد و در کل کتاب پاکیزه و مرتبی است.
اما...
اول که کتاب را در دست گرفتم، با توجه به نام آن (که به نظرم برگرفته از نام کتاب‌های اقتصادنا و فلسفتنا است)، انتظار داشتم که با روایتی از زیست و زمانه‌ی شهید محمدباقر صدر مواجه شوم که ضمن بیان قطعاتی از داستان زندگی ایشان، من را به جهان اندیشه‌ی وی نزدیک‌تر سازد.
اما نتیجه مطابق انتظارم نبود. این کتاب به سبک رایج این روزها و کتاب‌هایی از قبیل کتاب‌های خاطرات شهدا، از دریچه‌ی چشم و ذهنی زنانه به ایشان نگریسته و به جز کمی همدلی و دلسوزی و شاید مقادیری حسرت، چیز زیادی در کاسه‌ی خواننده نمی‌گذارد و همین همدلی و دلسوزی هم آن‌قدر گیرا و تکان‌دهنده نیست که تا مدت‌ها بعد آن‌ها را به یاد بیاوریم.
به جز این، فهمِ درست همین وجه از زندگی شهید صدر هم نیازمند آشنایی با حواشی و زمینه‌های تاریخی، سیاسی و اجتماعی گسترده‌تری است که کتاب می‌توانست به صورت پاورقی (یا در قالب خرده‌داستان‌ها در دل داستان اصلی) آن‌ها را بگنجاند. اما چندان چنین نکرده است.
        

0

          #نا

کتاب «نا» را در حالی آغاز کردم که هیچ ایده و شناختی در مورد شهید محمد باقر صدر و خواهرشان نداشتم و حتی نمی‌دانستم شهید صدر و امام موسی صدر دو فرد متفاوت هستند.چند سالی میشد که دلم میخواست در رابطه با شهید صدر شاید هم امام موسی صدر (نمیدانم چون در گذشته هر دو نفر آنها برای من یکی بودند) مطالعه داشته باشم اما هیچگاه آن فرصت مقتضی پیش نمی آمد تا اینکه حلقه چهارم کتابخوانی مبنا این کتاب را معرفی کرد.
روزهای اول که کتاب را شروع کردم مثل خیلی دیگر از اعضای گروه غر میزدم که نویسنده چرا کوتاه نوشته است،چرا اطلاعات بیشتری نداده است و...اما خواندن همزمان کتاب های به «رنگ صبر» که مصاحبه با همسر شهید صدر است و «شرح صدر» که خاطرات شاگرد شهید صدر است و البته «۷ روایت خصوصی»که در مورد امام موسی صدر است، باعث شد متوجه شوم که کتاب چیزی غیر از این نمی‌توانست باشد.نویسنده سعی کرده بود مطالب این دو کتاب و البته حتما کتاب های بیشتری که خودشان به عنوان منبع استفاده کرده اند را با یک خط سیر روایی که تلاش شده بود توالی زمان هم در آن رعایت شود،به خواننده ارائه دهد که موفق هم بودند.البته ایراداتی هم وارد است؛مثل نبودن هیچ توضیحی در مورد شرایط سیاسی و روز عراق که اگر بود خواننده بیشتر درگیر داستان میشد و اینکه اسامی آورده شده در کتاب نه در پاورقی نه در انتهای کتاب معرفی نشده بودند که من خودم با سرچ در گوگل اطلاعات کافی در موردشان به دست آوردم و البته تماشای مستند «آغازگر یک پایان» در چهار قسمت که به معرفی شهید صدر میپردازد خیلی کمک کننده بود.

در نهایت این کتاب توانست من را با شخصیت بی نظیر نابغه جهان اسلام و سطح بالای علمی ایشان و زهد و تقوا و مظلومیتشان آن هم در مهمترین شهر حوزوی شیعیان یعنی نجف آشنا کند و چراغی باشد برای ترغیب من به سمت مطالعه منابع بیشتر در مورد ایشان و خواهر و پسرعمویشان‌.

این کتاب را به تمام کسانی که میخواهند با اندیشه های ناب ایشان و مسیر زندگی پر از مجاهدتشان و روح لطیفشان که با بیان قسمت های از زندگی خانوادگی و نامه های سرشار از عطوفتشان نشان داده شده،آشنا شوند توصیه میکنم.کتابی که هرچند تمام زوایای پنهان را برای خواننده روشن نمیکند اما روزنه ایست به سوی نور وجودی این شهید و انگیزه ای برای جستجوی بیشتر در رابطه با ایشان.


#با_کتاب_قد_بکش 
#تنها_کتاب_نخون 
#حلقه_کتابخوانی_مبنا


🌸سایه🌸

@sayeh_sayeh کانال ایتا
        

3

          به نام خدا
«او فوق‌العاده بود و غریب»
.
کتاب زندگی، سرگذشت و تأملات مردی را شرح می‌دهد که شاید اگر در جغرافیای دیگری به دنیا آمده بود و با مردمان دیگری سروکارش بود، اکنون نامش را همه‌ی دنیا می‌شناختند به صفات نبوغ و دانش و مطالعاتش. اما چه سود که این دنیا برای وجود والای او جای پست و کوچکی بود  و او مانند جدش علی‌(ع) غریب بود.
.
من تا قبل از خواندن این کتاب از خاندان صدر تنها اسمی که بلد بودم، امام موسی صدر بود. من هیچ از این خاندان نمی‌دانستم و شاید نهایت مواجهه‌ام هم با امام موسی صدر دیدن عکسش سیاه‌سفیدش درحال سیگار کشیدن بر روی پروفایل آدم‌های مذهبیِ گَنگ بود(!). من خانم بنت‌الهدی صدر و اقا سید محمد باقر را نمی‌شناختم و چه افسوس که نمی‌شناختم. اکنون هم نمی‌شناسم که فکر میکنم او را هیچکس آنطور که باید نشناخته است. کتاب از این جهت که آدم را با چنین شخصیت والا و در عین حال مهجوری آشنا می‌کند، فوق‌العاده است. اما به نظرم ایراداتی نیز به آن وارد است. مثلا آن‌که نام بردن از شخصیت‌ها گاه بسیار و سرگردان‌کننده می‌شود یا اینکه شاید بهتر بود نقل قول های بیشتر از خود سید صدر آورده میشد تا بیشتر از خود او هم بخوانیم.
.
یک چیز که من مدام در سر من هنگام خواندن کتاب می‌گذشت آن بود که چه میشد اگر این شخصیت در ایران می‌زیست. چه می‌شد اگر مردم عراق پشت او را خالی نمی‌کردند و اینگونه مظلومانه به شهادت نمی‌رسید و حتی مطمئن نیستم که خون او پس از شهادت هم چیزی را در دل آن مردم و آن جامعه تغییر داده باشد. نمیدانم، باید بیشتر به آن فکر کنم. سید صدر فرموده بیشتر از آنکه می‌خوانید، در خوانده ها تفکر کنید. چند خط پایانی کتاب جگر را آب می‌کند و همین.
        

4

 نــادری

نــادری

1401/10/10

          کتاب " نا " را وقتی سفارش دادم اصلا در مورد محتوایَش اطلاعی نداشتم ولی چون مدتی بود دنبال کتابی درباره #امام_موسی_صدر بودم، بخاطر فامیلیِ "صدر" خریدمش.
کتاب در مورد زندگی یک " شهید " است، شهید " #محمدباقر_صدر "ولی به نظرم شخصیت او بدون عنوان " شهید " هم ارزشمند و قابل مطالعه است چون سرتاسر زندگی‌اش را در راه ایمان و عقائدش به مبارزه پرداخته، حتی وقت‌هایی که ساعت‌ها را در بین کتاب‌هایش در عالم دیگری سیر می‌کرده. 

 " نا " از آن دست کتاب‌هایی است که بعد از خواندنش باید برگردی و به زندگی‌ات نگاهی بیندازی، اصلا باید یک علامت سوال بزرگ زیر کل زندگیَت بگذاری، زیر همه لحظات و ساعاتی که هیچ هدفی برایشان نداشتی، زیر همه وقت‌هایی که به‌راحتی هرز رفته‌اند و همین الان هم خیلی برای از دست رفتنشان نارحت نیستی.
شاید برای آدمِ معمولی مثل من با مقیاس و معیارهای دنیوی و مادی یک‌جاهایی از کتاب غیرقابل لمس و فهم باشد، مثلاً جایی که شهید فرزندانش را از خوردن میوه‌ گران قیمت منع می‌کند چون معتقد است وقتی باید آن را بخورند که همه مردم توان خریدش را داشته باشند.
و این سبک زندگی ارزشمند است وقتی انسان آن را به اراده خود و نه به جبر روزگار انتخاب کرده باشد و همین "مخیّر بودن" به نظرم سخت‌ترین قسمت ماجراست.

من معتقدم ظلم می‌تواند به کشور و شهر و محل‌زندگی و حتی داخل خانه و چهاردیواری آدم‌ها نفوذ پیدا کند ولی هرگز نمی‌تواند به درون قلب‌ها و ذهن‌ها سلطه پیدا کند، با این نگاه قسمت درخشان زندگی شهید و همچنین کتاب از نگاه من دورانِ حصر است، دورانی که به اتفاق خانواده در خانه‌ از طرف رژیم وقت محبوس می‌شوند به صورتی که همه زندگی‌شان از خورد و خوراک گرفته تا رفت و آمدهای محدودی که به خانه انجام می‌گیرد تحت سیطره ظلم است ولی همان نفوذ و سیطره نمی‌تواند مقاومت آن‌ها را بشکند، در همان حصر است که از آن‌ها آزادگانی می‌سازد که تاریخ باید با افتخار ثبتش کند.


پی نوشت : یک جایی صدام به شهید صدر پیغام می‌دهد که نمی‌گذارد تجربه " انقلاب ایران " تکرار شود و "سید صدر" "امام صدر" شود.
 و من با خود فکر کردم اگر مردم عراق همت‌شان به بلندای مردم ایران بود، زحمات و خون‌دل خوردن‌های شهیدصدر و امثال او می‌توانست به بار بنشیند، دیگر آن هشت سال جنگ اتفاق نمی‌افتاد و مردم عراق متحمل مصیبت‌های بعد از رژیم بعث نمی‌شدند و این یعنی به استناد آیه ۱۱ از سوره مبارکه رعد تا مردم خودشان نخواهند و اراده‌ نکنند  از دست انبیا و رهبران جوامع هم کاری برای تغییر شرایط‌شان برنمی‌آید.
        

25