معرفی کتاب داستان سیستان: 10 روز با ره بر: یادداشت های شخصی اثر رضا امیرخانی

داستان سیستان: 10 روز با ره بر: یادداشت های شخصی

داستان سیستان: 10 روز با ره بر: یادداشت های شخصی

4.3
332 نفر |
73 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

776

خواهم خواند

126

شابک
9786000816681
تعداد صفحات
206
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
این عکس قصه قشنگی دارد. رفتیم خدمت آقا و همین جور که مشغول کار بودند، قرار شد که عکس بگیریم. داشتند چیزی می خواندند. چند تا عکس گرفتم، اما راضی نشدم. عاقبت دل به دریا زدم و گفتم، آقا! این عکس هایی که ما از شما گرفتیم، همه اش اشداء علی الکفار می شود، برای مصرف داخلی اجازه بدهید یک عکس رحما بینهم هم بیاندازیم! آقا سربلند کردند و خندیدند و ما هم این عکس را انداختیم!

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به داستان سیستان: 10 روز با ره بر: یادداشت های شخصی

نمایش همه

پست‌های مرتبط به داستان سیستان: 10 روز با ره بر: یادداشت های شخصی

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

13

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

8

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

3

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          رَه‌بر
فتنه
آبرو
به راستی که چه خوب خریدارانی دارد این #آبرو. می‌گوید اندکی آبرو دارم و آن را پای این انقلاب می گذارم. سیدی! شاید دیگر آبرویی نمانده باشد برایمان، اما جانی داریم و جسمی؛ فقط یک ندا می‌خواهد برای فنا.
۷۸ و ۸۸ و ۹۸؛ این ها اعدادیست که هرگاه گفته می‌شود، دل ماست که آتش می گیرد از خیانت‌ها، و چ دلی داری تو ای سرورم که دیدی و می‌بینی آنچه ندیدیم. 
ان‌شااللّٰه که #فتنه_۹۸ هم مثل فتنه های ماقبلش عمرش به سر رسد.
#داستان_سیستان روایت سفر ده روزه #رَه‌بر است به استانی آشنا؛ سفر سیستان و بلوچستان در اوج درگیری و حمله آمریکایی‌ها به عراق. روزهایی که بسیاری از ترس حمله آمریکا به ایران، آماده برگشت به کشورهایی که #شهروندان آن‌ها بودند، می شدند و این حضرت آقا بود که با سفر به ناامن ترین استان کشور، درس مهمی را به مدعیان داد.
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست
هرگه که دل به عشق دهی خوش بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
ما را ز منع عقل مترسان و می بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست
        

1

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

14