بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

فاطمه نصرتی

@fnosrati

7 دنبال شده

13 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

نمایش همه

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            زن و شوهر پیری هستند به نام بئاتریس و اَکسل که در هزارتوهای عجیب و غریبی در انگلستان دوران قدیم زندگی می‌کنند؛ یعنی دوران ساکسون‌ها و بریتون‌ها.
داستان کمی بعد از درگذشت آرتورشاه اتفاق می‌افتد و حال‌و‌هوای قرون وسطایی دارد. من این فضاهای وهم‌آلود و رازآمیز قرون وسطایی و شوالیه‌ای را دوست دارم و همین باعث شد داستان را ادامه بدهم. البته چیره‌دستی کازوئو ایشی‌گورو در خلق شخصیت‌ها و فضاهای باورپذیر را نمی‌شود نادیده گرفت. ترجمه‌ی عالی امیرمهدی حقیقت هم بر جذابیت داستان اضافه کرده. چون مترجم سعی کرده لحن و زبان قدیمی شخصیت‌ها را دقیق بازسازی کند.
با وقایع عجیبی در طول داستان روبه‌رو شدم که دوست داشتم از رمز و رازشان سردربیاورم. مثلاً به نظر می‌رسید که این دو حافظه‌شان را دراثر حادثه‌ای از دست داده‌اند و یا به علت نامعلومی خاطره‌هایشان از ذهنشان پاک شده!
آن‌ها مجبورند شب‌ها بدون شمع در هزارتوی خودشان بخوابند. این تصمیم کشیش دهکده بوده و کسی نمی‌تواند از این دستور تخطّی کند. گاهی خاطره‌های پراکنده و کمرنگ و کوتاهی از گذشته به خاطر می‌آورند اما خودشان هم از این خاطره‌ها سردرنمی‌آورند!
برایم عجیب بود که چرا اکسل وقتی همسرش را مخاطب قرار می‌دهد، به او می‌گوید شاهدخت! آخر پیرمرد روستایی که به زنش نمی‌گوید شاهدخت!
و بدتر از همه اینکه هردوی این‌ها از این‌که گذشته‌ها را به یاد بیاورند، در بیم و هراس هستند چون ممکن است در گذشته خاطرات تلخی وجود داشته باشد که یادآوری‌اش رنجش‌ها و کینه‌های قدیمی را تازه کند.
به دنبال کشف این رازها کتاب را تمام کردم و آنقدر از قلم ایشی‌گورو خوشم آمد که رفتم سراغ کتاب دیگرش: بازمانده‌ی روز!
البته دارم به زبان اصلی می‌خوانمش و تا به اینجا حظ وافری برده‌ام از مطالعه‌ی کتاب!
          
            داستان‌های کوتاه نوشته‌ی خانم بنت‌الهدی صدر. قلم شیرین و دوست‌داشتنی دارند‌. سبک نگارش‌شون شبیه ویکتور هوگو دارای مضامین اخلاقی و انسانی است.
داستان‌ها با هدف روشن‌گری و نصیحت دلسوزانه نوشته شده و حاوی پیام‌های اخلاقی است. هرچند داستان‌ها شیرین و خواندنی است،گاهی هم خسته‌کننده و شعاری می‌شود و حوصله‌ی آدم را از این همه پند و نکته‌ی اخلاقی و معنوی و دینی سر می‌برد.
در یکی از داستان‌ها یکی از شخصیت‌ها می‌خواهد طرف مقابلش را به راه راست هدایت کند و مسیر درست زندگی را به او نشان بدهد و در کمال تعجب به او پیشنهاد خواندن رمان بینوایان ویکتور هوگو را می دهد. نکته‌ی جالبی بود برایم. این‌که یک نویسنده‌ی فرانسوی مورد تایید خانم صدر قرار می‌گیرد. 
موضوع بیشتر داستان‌ها پایداری در راه حق و نگه داشتن دین و محکم ماندن در جامعه‌ای است که از همه طرف انسان را دعوت به بی‌دینی می‌کند و وسوسه‌ها و جذابیت‌هایش تمامی ندارد.
در کل کتابی است ساده و قابل فهم برای همه که می‌تواند گزینه ی خوبی هم برای هدیه دادن باشد. شخصیت‌های مثبت کتاب، آدم‌های متدینی هستند که باید در مقابل نیش و کنایه‌های اطرافیان ایستادگی کنند و بر عقیده‌شان پا بفشارند و به اصطلاح کم نیاورند. 
آدم‌های منفی داستان کسانی هستند که با توهین و تمسخر، عقاید و باورهای آدم‌های مثبت را به چالش می‌کشند و معمولاً حسادت عجیبی در وجودشان شعله می‌کشد. 
داستان‌ها سرراست و ساده و قابل پیش‌بینی‌اند اما با این حال آدم را وادار می‌کنند که بقیه‌ی داستان را دنبال کند و منتظر اتفاقات بعدی باشد.