بریدۀ کتاب
1403/6/13
صفحۀ 49
شیعه و سنی مخلوط ایستاده بودند. البته توی بعضی قسمت ها از روی پلاکاردها، میشد حدس زد که مردم به صورت طایفهای ایستادهاند. میرشکارها هم شیعههایشان و هم سنیهایشان کنار هم ایستاده بودند. شهنوازیها هم. پیرمردی بینشان بود با مو و ریش سفید.سبیلش را تراشیده بود. شبیه اهل سنت بود. دوربین را از علی گرفتم و سعی کردم از او عکس بگیرم. دور سرش یک سربند بسته بود. گفتمش به سمت من نگاه کند. با صدای بمی گفت: ما بسیجی هستیم ها، بسیجی آماده. ما را توی ارتش هم راه ندهند، در بسیج خدمت میکنیم. به سربندش نگاه کردم. نوشته بود "یا امیرالمومنین حیدر" . شیعه در ... نه ... مسلمان در هیچ چارچوبی نمی گنجد.
شیعه و سنی مخلوط ایستاده بودند. البته توی بعضی قسمت ها از روی پلاکاردها، میشد حدس زد که مردم به صورت طایفهای ایستادهاند. میرشکارها هم شیعههایشان و هم سنیهایشان کنار هم ایستاده بودند. شهنوازیها هم. پیرمردی بینشان بود با مو و ریش سفید.سبیلش را تراشیده بود. شبیه اهل سنت بود. دوربین را از علی گرفتم و سعی کردم از او عکس بگیرم. دور سرش یک سربند بسته بود. گفتمش به سمت من نگاه کند. با صدای بمی گفت: ما بسیجی هستیم ها، بسیجی آماده. ما را توی ارتش هم راه ندهند، در بسیج خدمت میکنیم. به سربندش نگاه کردم. نوشته بود "یا امیرالمومنین حیدر" . شیعه در ... نه ... مسلمان در هیچ چارچوبی نمی گنجد.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.