رابعه و بکتاش؛ عاشقانه ای از الهی نامه عطار

رابعه و بکتاش؛ عاشقانه ای از الهی نامه عطار

رابعه و بکتاش؛ عاشقانه ای از الهی نامه عطار

امیر عباسیان و 1 نفر دیگر
3.9
22 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

44

خواهم خواند

21

ناشر
هوپا
شابک
9786008025030
تعداد صفحات
136
تاریخ انتشار
1399/4/15

توضیحات

        
دوستت دارم رابرای من چون کوه باش، نه چون ماهورها بی شمار و آسان. بر جا بمان. نگاه به آسمان آبی این دشت بدوز و در زمین بی باران بلخ ریشه بده. بیابان به مرد زنده است. بمان بر این پهنه و بتاز بر سیاهه های دشمنم، رابعه. تو باور منی برای نفس کشیدن. این دشت خون گرم می خواهد. مردانگی ات را بر دشت نشان بده، رابعه.

      

لیست‌های مرتبط به رابعه و بکتاش؛ عاشقانه ای از الهی نامه عطار

نمایش همه

یادداشت‌ها

maryam torabi

maryam torabi

1403/7/20

        ایندفعه به سراغ عطار رفتم و عاشقانه‌ی دیگه‌ای از مجموعه کتاب‌های عشق‌های فراموش شده رو تموم کردم
داستان بار دیگه قراره شمارو متوجه عشق بین دو نفر کنه اما اختلاف طبقاتی و البته جاهلیتی که به زعم من همچنان وجود داره سد راه این عشقه.

رابعه، نخستین زن شاعر پارسی‌گو که در رزم و ادب هم شهره خاصی داره، دختر حاکم بلخ به غلام پدر خودش (بکتاش) که در سپاه جایگاه ویژه‌ای داره علاقه‌مند میشه. و در نتیجه تقابل عقل و احساسش تصمیم بر این میگیره که احساس خودش رو با بکتاش در میان بگذاره ولی بکتاش با اینکه خودش هم بی میل به رابعه نیست این اختلاف طبقاتی فاحش رو به رابعه گوشزد میکنه و به رابعه میگه که تمامش کنه.

اما این راز عشق وقتی از زبان رابعه برای رودکی (که در این زمان شاعر دربار سامانی بوده) در ملأعام برملا میشه (البته سر سندیت این مطلب هنوز بحث‌هایی وجود داره) حارث (برادر رابعه) رو خشمگین و عصبانی هوار میکنه بر سر بکتاش و رابعه. حارث دستور به قتل خواهر خودش میده و بکتاش بعد از اطلاع این موضوع بعد از اینکه حارث و خدمتکار خودش سمندر رو به قتل میرسونه کنار جسد رابعه خودکشی میکنه و این عشق به وصال نمیرسه.

این داستان واقعیت تاریخی غم‌انگیزی داره و آخر داستان این غم رو به من منتقل کرد که چرا نگذاشتن این دو نفر بهم برسن؟

امتیاز پایین من بخاطر اینه که با اینکه داستان بسیار قشنگی داره ولی کاش پرداخت بهتری داشت. متاسفانه برای من کتاب ضعیفی بود.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

12

          ۵۰ صفحه ابتدایی کتاب رو که سریع خوندم  ، دستم اومد، کتاب ضعف روایت، ادبی، و محتوایی داره.

غلط ترین کار ممکن مدرنیته کردن داستان های  کلاسیکه. نویسنده یک عشق کلاسیک رو به زبان امروزی، با شعرهای نو بی سر و ته، و قلم الکن و خام ، امروزی و روایت کرده
.برای داستان کلاسیک باید از زبان، و اشعار کلاسیک استفاده بشه‌ . همه فهم و تسهیل کردن داستان، بدون تنزل سطح معنایی و ادبیش، امکان پذیره، غیرممکن نیست.

یک عشق والا مرتبه‌ی غیرجسمانی، شده یک عشق دم دستی و دردسترسِ جسمانی. در اوایل کتاب ،اونجایی‌که رابعه داره رویای بکتاش رو ( نه عشق به بکتاش) رو در سر می پروراند، و از  جسمانیت وصال حرف میزنه، تیرخلاص بود برای ادامه ندادن.
 به نثر در آوردن شعر که اصل داستان هست، و پر و بال دادن بهش، خیلی فرق میکنه با تحریف داستان، و دست بردن در روندش.
 که متاسفانه دوتا نثری که از داستان رابعه و بکتاش خوندم( یکی همین کتاب و دیگری کتاب آقای فواد فاروقی) دچار همین آسیب بودن.باز کتاب آقای فاروقی زبان و نوع روایتش با داستان تناسب داشت، قالب کلاسیک خودش رو حفظ کرده بود هرچند، که تغییرات محتوایی داشت.
اینطور کتاب نوشتن از ادبیات کهن عاشقانه برای نوجوان ها، ۱. دیدگاه غلطی درباره عشق کهن به نوجوان ها میده ۲. ذائقه ادبی شون رو خراب میکنه  ۳. داستان تحریف شده ای در ذهن شون نقش میبده، متفاوت از اصل ماجرا.

آخر داستان که اصلا داغون بود. کی گفته بکتاش میره تو گرمابه کنار رابعه!!! بخدا عشق این دوتا دست نیافتنی تر و والا مقام تر از این حرفا بوده. 
کتاب نه خوش آغازی و نه خوش پایانی  داره. 
پیشنهاد میکنم داستان اصلی رو در الهی نامه عطار بخونید.
و اگر خواستید اثر منثوری از این داستان عاشقانه مطالعه کنید، "رابعه، امیرزاده‌ای که کنیز غلامش شد" ، رو پیشنهاد میکنم ، به شرط مطالعه قبلیِ منظومِ داستان، در الهی نامه.

        

0