رابعه و بکتاش؛ عاشقانه ای از الهی نامه عطار
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
44
خواهم خواند
21
توضیحات
دوستت دارم رابرای من چون کوه باش، نه چون ماهورها بی شمار و آسان. بر جا بمان. نگاه به آسمان آبی این دشت بدوز و در زمین بی باران بلخ ریشه بده. بیابان به مرد زنده است. بمان بر این پهنه و بتاز بر سیاهه های دشمنم، رابعه. تو باور منی برای نفس کشیدن. این دشت خون گرم می خواهد. مردانگی ات را بر دشت نشان بده، رابعه.
بریدۀ کتابهای مرتبط به رابعه و بکتاش؛ عاشقانه ای از الهی نامه عطار
نمایش همهلیستهای مرتبط به رابعه و بکتاش؛ عاشقانه ای از الهی نامه عطار
نمایش همهیادداشتها
1403/3/17
2
1403/7/20
ایندفعه به سراغ عطار رفتم و عاشقانهی دیگهای از مجموعه کتابهای عشقهای فراموش شده رو تموم کردم داستان بار دیگه قراره شمارو متوجه عشق بین دو نفر کنه اما اختلاف طبقاتی و البته جاهلیتی که به زعم من همچنان وجود داره سد راه این عشقه. رابعه، نخستین زن شاعر پارسیگو که در رزم و ادب هم شهره خاصی داره، دختر حاکم بلخ به غلام پدر خودش (بکتاش) که در سپاه جایگاه ویژهای داره علاقهمند میشه. و در نتیجه تقابل عقل و احساسش تصمیم بر این میگیره که احساس خودش رو با بکتاش در میان بگذاره ولی بکتاش با اینکه خودش هم بی میل به رابعه نیست این اختلاف طبقاتی فاحش رو به رابعه گوشزد میکنه و به رابعه میگه که تمامش کنه. اما این راز عشق وقتی از زبان رابعه برای رودکی (که در این زمان شاعر دربار سامانی بوده) در ملأعام برملا میشه (البته سر سندیت این مطلب هنوز بحثهایی وجود داره) حارث (برادر رابعه) رو خشمگین و عصبانی هوار میکنه بر سر بکتاش و رابعه. حارث دستور به قتل خواهر خودش میده و بکتاش بعد از اطلاع این موضوع بعد از اینکه حارث و خدمتکار خودش سمندر رو به قتل میرسونه کنار جسد رابعه خودکشی میکنه و این عشق به وصال نمیرسه. این داستان واقعیت تاریخی غمانگیزی داره و آخر داستان این غم رو به من منتقل کرد که چرا نگذاشتن این دو نفر بهم برسن؟ امتیاز پایین من بخاطر اینه که با اینکه داستان بسیار قشنگی داره ولی کاش پرداخت بهتری داشت. متاسفانه برای من کتاب ضعیفی بود.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
12
1403/8/2
12
1403/1/15
37
1403/7/11
6
1403/3/11
0