یادداشت

رابعه و بکتاش؛ عاشقانه ای از الهی نامه عطار
        ۵۰ صفحه ابتدایی کتاب رو که سریع خوندم  ، دستم اومد، کتاب ضعف روایت، ادبی، و محتوایی داره.

غلط ترین کار ممکن مدرنیته کردن داستان های  کلاسیکه. نویسنده یک عشق کلاسیک رو به زبان امروزی، با شعرهای نو بی سر و ته، و قلم الکن و خام ، امروزی و روایت کرده
.برای داستان کلاسیک باید از زبان، و اشعار کلاسیک استفاده بشه‌ . همه فهم و تسهیل کردن داستان، بدون تنزل سطح معنایی و ادبیش، امکان پذیره، غیرممکن نیست.

یک عشق والا مرتبه‌ی غیرجسمانی، شده یک عشق دم دستی و دردسترسِ جسمانی. در اوایل کتاب ،اونجایی‌که رابعه داره رویای بکتاش رو ( نه عشق به بکتاش) رو در سر می پروراند، و از  جسمانیت وصال حرف میزنه، تیرخلاص بود برای ادامه ندادن.
 به نثر در آوردن شعر که اصل داستان هست، و پر و بال دادن بهش، خیلی فرق میکنه با تحریف داستان، و دست بردن در روندش.
 که متاسفانه دوتا نثری که از داستان رابعه و بکتاش خوندم( یکی همین کتاب و دیگری کتاب آقای فواد فاروقی) دچار همین آسیب بودن.باز کتاب آقای فاروقی زبان و نوع روایتش با داستان تناسب داشت، قالب کلاسیک خودش رو حفظ کرده بود هرچند، که تغییرات محتوایی داشت.
اینطور کتاب نوشتن از ادبیات کهن عاشقانه برای نوجوان ها، ۱. دیدگاه غلطی درباره عشق کهن به نوجوان ها میده ۲. ذائقه ادبی شون رو خراب میکنه  ۳. داستان تحریف شده ای در ذهن شون نقش میبده، متفاوت از اصل ماجرا.

آخر داستان که اصلا داغون بود. کی گفته بکتاش میره تو گرمابه کنار رابعه!!! بخدا عشق این دوتا دست نیافتنی تر و والا مقام تر از این حرفا بوده. 
کتاب نه خوش آغازی و نه خوش پایانی  داره. 
پیشنهاد میکنم داستان اصلی رو در الهی نامه عطار بخونید.
و اگر خواستید اثر منثوری از این داستان عاشقانه مطالعه کنید، "رابعه، امیرزاده‌ای که کنیز غلامش شد" ، رو پیشنهاد میکنم ، به شرط مطالعه قبلیِ منظومِ داستان، در الهی نامه.

      
13

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.