معرفی کتاب من منچستر یونایتد را دوست دارم اثر مهدی یزدانی خرم

من منچستر یونایتد را دوست دارم

من منچستر یونایتد را دوست دارم

3.4
43 نفر |
18 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

79

خواهم خواند

26

شابک
9786002290199
تعداد صفحات
228
تاریخ انتشار
1399/7/9

توضیحات

        
من منچستر یونایتد را دوست دارم دومین رمان مهدی یزدانی خرم (1358)است،رمانی برآمده از دل تاریخ ایران با ساختاری نو...دانشجوی تاریخی که ناگهان در زمان سفر میکند و به سال های حضور متفقین در تهران میرود.به سال های دهه بیست تا 25 مرداد سال 1332 رمان مملو از آدم هایی است بی نام و دو روح سرگردان که شاهد خشونت ها و اتفاق هایی اند که در خیابان ها و خانه های شهر رخ میدهد.این رمان بعد از انتشار در بیشتر جوایز ادبی نامزد و موفق به بردن جایزه ی بهترین رمان سال جایزه ی «هفت اقلیم»و جایزه ی ادبی «بوشهر»شد.یزدانی خرم سال 1395 کنار چهار نویسنده ی جوان دیگر از سوی انجمن«چهل»به عنوان یکی از امیدهای ادبیات داستانی ایران انتخاب شد.رمان من منچستر یونایتد را دوست دارم قرار است به چند زبان ترجمه شوداین رمان تجربی است،رمانی که عمر یایلهان،منتقد روزنامه ی زمان ترکیه،بعد از انتشار نسخه ی ترکی اش چنین درباره اش نوشت،«مهدی یزدان یخرم،جان دوس پاسوس را به یادم می آورد.»

      

لیست‌های مرتبط به من منچستر یونایتد را دوست دارم

خون خورده سرخ سفیدمن منچستر یونایتد را دوست دارم

سه‌گانه تاریخی جذاب و پرکشش مهدی یزدانی‌خرم

3 کتاب

۱. من منچستریونایتد را دوست دارم: اولین اثر از سه‌گانه تاریخی او. رمانی که فوتبالی نیست! مرگ و خون جزء لاینفک آثار اوست. و در این رمان شاید خشونت مرگ‌ها بیش از باقی باشد. رمانی سوررئال که ریتم داستانی تند دارد و اتفاقات معمولا غافلگیرانه و غیرقابل پیش‌بینی‌اند. تعدد شخصیت‌ها بسیار زیاد، اعجاب‌آور و قابل تحسین است که زنجیروار به‌هم متصل می‌شوند؛ مثلا با قاب عکس مردی در پراگ که با دستش به جایی دور اشاره می‌کند. شخصیت‌هایی بی‌نام! داستان از سال ۸۳ و از دانشجوی تاریخی که مبتلا به سرطان خون است شروع می‌شود و پیوند می‌خورد به متفقین و وقایع اجتماعی و سیاسی دهه‌های ۲۰ و ۳۰ که بسیار متفاوت پرداخته شده. سروکله ارواح سرگردان از این رمان پیدا می‌شود. . ۲. سرخِ سفید: ۱۵ مبارزه کیوکوشین‌کای ۳۳ساله در روز برفی اواخر دی سال ۹۱، که می‌خواهد کمربند مشکی بگیرد و پیوند و آمیختگی‌اش با سرنوشت مردمان سال اول انقلاب و اتفاقات اواخر دی‌ماه برفی سال ۵۸. آمیختگی هنرمندانه. و اتصال و ارتباط ظریف برخی از شخصیت‌های داستان، با بعضی دیگرش. نویسنده تسلط کم‌نظیر و عجیبی دارد به تاریخ. و اشراف به مشاغل، جغرافیا، مسائل اجتماعی و سیاسی. اشاره ریزی که به بازی منچستریونایتد می‌کند و آخرهای رمان، از صلاح‌الدین می‌گوید و صلاح‌الدین ایوبی از شخصیت‌های مهم رمان بعدی‌اش خون‌خورده است، به جذابیتش افزوده. ضمن این‌که دو روح سرگردان رمان قبلی هم تماشاچی این ۱۵ مبارزه‌اند. اما نکته جالب و شاید بی‌ربط آن‌که، نویسنده هم کیوکوشین‌کاست، کمربند قهوه‌ای دارد و هم‌سال شخصیت اصلی داستان. 🤷🏻‍♀️🙃 . ۳. خون‌خورده: و امان از #خون‌خورده 🥲😅 که ایده اولیه‌ش از برادران #جهان‌آرا به ذهن نویسنده آمد. رمان از خون شروع می‌شود، به محسن مفتاح، دانشجوی ادبیات عرب پیوند می‌خورد، با داستان پنج برادر پیش می‌رود و می‌رسد به تاریخی دورتر، جایی که صلاح‌الدین ایوبی ایستاده. رفت‌وبرگشتی از سال ۹۴ تا دهه ۶۰ و تا عصر صلاح‌الدین. پرداخت به دو روح این سه‌گانه، در خون‌خورده پررنگ‌تر است و ویژه به آنها و سرگذشت‌شان پرداخته، خصوصا روح خبیث خال‌دار. بی‌شک، بی‌شک و بی‌شک این رمان، از بهترین آثار ادبیات داستانی ایران است؛ کتابی که طی ۷ روز کاری، به چاپ سوم رسید!

26

پیش رویجامعه های ماقبل صنعتی: کالبدشکافی جهان پیشامدرنبرج سکوت

سیاهه‌ی دوصد

100 کتاب

15 سال پیش «سیاهه‌ی صدتایی رمان» را نوشتم. در این فاصله‌ی پانزده ساله بیش از هزار کتاب جدی خوانده‌ام که 920 تا را شماره زده‌ام و یادداشتی ولو کوتاه نوشته‌ام درباره‌شان. بارها از من خواسته‌اند که افزونه‌ای بزنم بر سیاهه‌ی صدتایی و مثلاً سیاهه‌ی دوم را بنویسم و من همیشه بهانه آورده‌ام که هر که صد رمان بخواند، خود در رمان قریب‌الاجتهاد است و ادامه را به سلیقه‌ی تربیت‌یافته‌ی خودش انتخاب خواهد کرد. فرار از مصاحبه با همشهری جوان و پیگیری‌های مداوم خانم حورا نژادصداقت باعث شد تا قبول کنم سیاهه‌ی جدیدی بنویسم. اما این سیاهه، سیاهه‌ی دوم نیست. حتا سیاهه‌ی رمان هم نیست. در حقیقت انتخابی‌ست از به‌ترین کتاب‌هایی که در این پانزده سال خوانده‌ام. می‌خواستم به ترتیب اهمیت باشند که این ترتیب هم رعایت نشد. بیش از بیست ساعت کار مفید و پنجاه ساعت کار غیرمفید به انتخاب آثار گذراندم و حاصل‌ش شد همین «سیاهه‌ی دو صد». اما توضیحی مهم راجع به «سیاهه‌ی دو صد». تنها به رمان نپرداخته‌ام، اما به یقین می‌گویم که هیچ عنوانی هرگز از مفهوم ادبیات تهی نیست در این سیاهه. اگر دقیق‌تر بنگریم و رمان را ادبیات تعلیق بدانیم، می‌توان گفت که آن‌چه در این سیاهه آمده است حتا در سرزمین‌های دوردست از مرزهای کشور رمان، تنه می‌زند به رمان. یعنی کتاب تاریخی و مقاله‌ی بلند و حتا متن‌نامه‌های مذهبی در این سیاهه تعلیق دارند و از منظر ادبیات به آن نگاه شده است. اصح و ادق این که رمان‌نویس ام‌روز نیاز به متونی دارد که پیکره‌ی داستان را نشان بگیرد؛ پیکره‌ای که دیگر نه شخصیت است و نه فضا و نه حتا درام؛ پیکره‌ای که ذات مفهومی رمان است... همه‌ی عناوین انتخاب شده با این پیکره هم‌راستاست. «سیاهه‌ی دوصد» سیاهه‌ای است از جنس ادبیات برای رمان‌نویس... ثلث‌ش حتما سلیقه‌ی من نگارنده است اما یحتمل دوسوم‌ش مشترک است در بسیاری نگاه‌ها... خوش‌حالی دیگری دارم که نمی‌توانم پنهان‌ش کنم. پانزده سال پیش وقتی سیاهه‌ی صدتایی رمان را می‌نوشتم، دربه‌در می‌گشتم دنبال مولف فارسی‌زبان و رمان فارسی و داستان ایرانی... کم از ده درصد، رمان و داستان داخلی یافتم... تازه آن هم با اغماض... و حالا نویسنده‌گان نیمی از آثار «سیاهه‌ی دو صد» فارسی‌زبان‌ند... رضا امیرخانی، 15 اردیبهشت 1397

114

یادداشت‌ها

          "من منچستریونایتد را دوست دارم" دومین رمان نويسنده جوان و آینده دار "مهدی یزدانی خرم"
تا مدتها فکر میکردم این کتاب درباره فوتباله، منم که علاقه ای به کتاب‌های فوتبالی نداشتم اصلا طرفش نرفتم تا اینکه یجا خوندم "رضا امیرخانی" از این کتاب تعریف کرده بود، ب ای همین کنجکاو شدم بخونمش بعد دیدم انگار در کمال تعجب بعضی خوانندگان که حتی نقد هم نوشته بودن دلیل نامگذاری کتاب رو نمیدونستن!
اوایل کتاب اشاره میکنه به دانشجوی تاریخ سر چهارراه ولیعصر و آن طرف خیابان که تلویزیون غول پیکر فروشگاه فوتبال پخش می‌کند. لکه های سرخ و نقطه های سفید که با هم بازی می‌کنند. البته اینجا نویسنده به اسم رمان بعدی خودش هم اشاره کرده "سرخ سفید"! در آخرین صفحه کتاب هم دوباره به همین صحنه برمیگرده: "پسر می‌شنود که فوتبال بین منچستریونایتد و یک تیم دیگر است" 
از علاقه ای که نویسنده به مرحوم صدر دارند احتمالا میشه برداشت کرد که علاوه بر کراته به فوتبال هم علاقه مند هستند و این رنگ سرخ و خون که همه جای داستان دیده میشه و حتی در رمان‌های بعدی هم ادامه داره دستمایه اصلی نویسنده هست همانند چهارمین و آخرین اثر چاپ شده نویسنده "خون خورده".
اول کتاب نوشته: " تمام شخصیت ها،اشیا،ماجراها،خرده ریزها و فضاهای این رمان واقعی هستند، ولی هرگونه تشابه از هرنوعش ربطی به چیزهایی که دور و برمان است،ندارد،مگر مرده ها که آن ها هم زبان بسته هستند تا روز حشر. آمین."
از شخصیت های واقعی برای نقش های داستان الهام گرفته شده، یک جاهایی ضرب آهنگ و ریتم خیلی تنده انگار که دارید فیلمی تماشا میکنید و دوربین روی دست داره حرکت میکنه و از این صحنه بدنبال نقش بعدی حرکت میکنه تا به صحنه بعدی برسه. نحوه جمله بندی های آقای مهدی خرم هم امضا خودشون هست مثل رسم الخط رضا امیرخانی، و چون خودشون دانش آموخته ادبیات فارسی هستند حتما عمدی در کار هست و در همه رمان ها به "موخوره" اشاره دارند که احتمالا با وجود محاسن بلندشون یکی از دغدغه هاشون هم هست!
"دختر اصلا حواسش به موهای موخوره گرفته اش نیست، یا اصلا وقت نمی کند برود آرایشگاه زنانه ای که با خط نستعلیق بالایش نوشته اند سالن زیبایی ناتاشا،تحت لیسانس شوارتسکف آلمان و زیرش با قرمز توضیح داده اند آرایش عروس با آخرین متد پاریس و بعد هم سال تاسیس ۱۳۴۷."
داستان روایتی است از روزهای کودتای ۲۸ مرداد، یک دانشجوی تاریخ با بیماری سرطان خون نامید از درمان که انگار سفر کرده به اون دوران، روایت ها خیلی جذابن و خشن، پر از کشت و کشتار و جنازه و خون. روح های سرگردانی هم در داستان هستند که نظاره گر وقایع گذشته و حالند و در رمان های بعدی هم وجود دارند ولی من دوسشون ندارم و کلا از ورود این عناصر سورئال در داستان خوشم نمیاد ولی در کل یکی از جذاب ترین رمان‌هایی بود که تا حالا خوانده‌ام و بنظرم بهترین رمان آقای یزدانی خرم.
اگر روح خیلی لطیفی دارید و تحمل دیدن خون و خونریزی ندارید خوندن این رمان رو بشما توصیه نمیکنم!  


        

21

بسم‌الله ا
          بسم‌الله الرحمن الرحیم 

لطیفه‌ای رو همه از حفظیم که بخشیش اینه:
چکیده تمام دروس تاریخ دوران مدرسه می‌شد بی‌کفایتی و ظلم‌ پادشاهان، خیانت دربار و انگلیس! ولی پشت این لطیفه نصفه نیمه، حدود هفت هزار سال تمدن و دو هزار و پونصد سال تاریخ ثبت شده هست. تاریخی که کلیاتش انقدر زیاده که فرصت نمی‌کنیم به جزئیاتش فکر کنیم.
. 
رفت و آمد سلسله‌ها، حمله اقوام خون‌خوار، فتح یا سقوط یه منطقه، انقلاب‌ها و کودتاها و... باعث میشن گاهی یادمون بره این وسط چه عشاقی که به هم نرسیدن، چه مردمی که برای همیشه دیار آبا و اجدادی رو ترک کردن، چه پدر و مادرهایی که آه جگرسوزی از داغ بچه‌شون سر دادن، چه گنج‌هایی که پنهانی دفن و پنهانی کشف شدن...
.
اصلا انقدر اون کلیات زیادن که وقتی یه دور مرور می‌کنی ببینی چی شد که این شد از نفس میفتی و دیگه حس نداری فکر کنی به تمام خنده‌ها، رقص‌ها، دویدن‌ها، دشنه‌ها، خندق‌ها، ضجه‌ها، مشت‌های گره کرده....
.
و بدی تاریخ به همین کلیاته. به همین که خُرد گم میشه تو هیاهوی کلان. دختر آبستن جنین حرومزاده تو دهه سی وسط ولوله کودتای بیست و هشت مرداد سی و دو اصلا چقدر اهمیت داره مگه؟ که حالا سلاخی گلوش به دست پدر برای پاک کردن لکه ننگ مهم باشه؟ اما اگه مرگ این دختر باعث دریده شدن شکم یه لوطی بشه و خونشون بره تو جوب سمت جنوب و دهه بیست و میدون بهارستان و سرباز انگلیسی که خوشش میاد از ناموس ایرانی و پیرمردی با قمه حکاکی شده بزنه بین کتف سرباز و روح شاعر آزادی‌خواه و روح خبیث خال‌دار از بالای مجلس شاهد باشن که تو این شلوغی عکاس منتظره تا هیتلر و رومل بیان ایران رو آزاد کنن و عکس مرد پراگی از این دست میره به اون دست و ...
و اصلا کسی حواسش نیست که این جزئیات یه جاهایی چه جوری زیر پوست کلیات میرن تا برسن به دانشجوی تاریخ تو دهه هشتاد با سرطان خون ارثی از پدربزرگی که روز کودتا زنی تیرخورده رو کول کرد برد بیمارستان تا نعش زن بیفته روی بدن نیمه‌جون لوطی...
-----
"من منچستر یونایتد رو دوست دارم" دومین کتاب مهدی یزدانی خرم، روزنامه‌نگار و نویسنده رمان‌های تاریخیه. این کتاب از دانشجویی تو دهه هشتاد شروع میشه و به اتفاقات دهه‌های بیست و سی ایران میره. این کتاب شاید بیش از صد شخصیت داره و گاهی چنان تصویرسازی محکمی داره که انگار به جای خوندن در حال تماشای اون صحنه هستین. هیچ کدوم از شخصیت‌ها اصلی یا حتی فرعی نیستن و همه به نوعی با هم یک پیکر واحد می‌سازن. پایان داستان هر شخصیت شروع داستان شخصیت بعدیه و این سرعت تغییر باعث میشه چاره‌ای جز یه نفس خوندن کتاب نداشته باشین.
        

6

          ‍ کتاب  من منچستر یونایتد را دوست_دارم اولین رمان  مهدی یزدانی خرم، از هزاران خرده روایت بهم پیوسته و پر شتاب تشکیل شده است. داستان با دانشجوی تاریخی که در تقاطع خیابان انقلاب و فلسطین در بارانی بی‌هوا در حرکتی پر شتاب به سمت میدان انقلاب است آغاز می‌شود، جایی نزدیک به خانه مصدق. و روایت در چرخشی به ایام کودتای ۱۳۳۲ می‌رود و دانشجو را رها می‌کند و روایتی پر شتاب از هزاران خرده روایت با شخصیت‌هایی از انسان گرفته تا حیوانات و حتی اشیا را که هر کدام به طریقی، به دیگری پیوند خورده را آغاز می‌کند. این خرده روایت‌های زنجیروار، پیوسته و پُرکشش یکدیگر را دنبال می‌کنند، به شکلی که خواننده را یک نفس و بی‌وقفه به دنبال خود می‌کشد.
روایت‌ها حول محور خون و ادرار و کشتن و کشته شدن و سیاست سطحی، انواع مرگ‌های ناشی از خون‌ریزی یا سوختن، به شدت بر پایه تجسد است. شاید از این جهت روحیه‌های لطیف را آزرده خاطر کند. آدم‌های این روایت‌ها، از انواع نگرش‌های سیاسی و اجتماعی آن دوران هستند، از توده‌ای و کمونیست و سلطنت‌طلب تا نازی و طرفدار متفقین و طرفداران مصدق و ... آدم‌هایی یه شدت زمینی، با رویاهایی زمینی و بسیار عادی. به ندرت شخصیت برجسته با روحیه‌ای متعالی در بین شخصیت‌های این خرده روایت‌ها یافت می‌شود. 
از جذایت‌های داستان، علاوه بر این که گاه روایت اشیا هم بیان شده، حضور روح‌هایی است که در بزنگاه تاریخی آن روز تهران در جریان حوادث هستند. این زاویه از نگاه به حوادث آن روزها خود به تازگی این رمان افزوده. 
البته شتاب خرده روایت‌ها جوری است که گاه شخصیت‌ها و سرنوشت‌شان را جا‌به‌جا به یاد می‌آوردم. از این جهت بهتر است در خوانش کتاب فاصله‌ی زیادی نیفتند و پشت سر هم و بی‌فاصله خوانده شود. 
این دومین تجربه‌ی از مهدی یزدانی خرم بود. این اثر اگرچه جذابیت اثر آخر او (در زمان نگارش این مرور) یعنی خون خورده را ندارد اما برای من این حجم از روایت‌های بهم پیوسته و شخصیت‌های فراوان و سبک نگارش بسیار جذاب و خواندنی بود. هرچند ممکن است هر سلیقه‌ای این شتاب و این حجم از روایت‌ها و شخصیت‌ها را برنتابد. 
اگر تجربه چنین رمان‌هایی را ندارید ولی اهل ماجراجویی ادبی هستید، توصیه می‌کنم ذهن خود را به این ماجراجویی بسپارید. شاید شما هم مثل من حداقل لذت محض ادبی بردید.
        

1