معرفی کتاب دکتر جکیل و آقای هاید اثر رابرت لوئیس استیونسون مترجم نسرین وکیلی

دکتر جکیل و آقای هاید

دکتر جکیل و آقای هاید

3.9
96 نفر |
24 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

7

خوانده‌ام

205

خواهم خواند

84

شابک
9786004136174
تعداد صفحات
96
تاریخ انتشار
1399/9/8

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
نویسنده ماجرای عجیب دکتر جکیل و مستر هاید را بر اساس خوابی که شبی دیده بود نوشت. هنگامی که از خواب پرید «این داستان شگرف هیولایی» را به یاد آورد و بی درنگ مشغول نوشتن آن شد . تمرکز بر شخصیتی دوگانه و نشان دادن تضاد دائمی خیر و شر سبب شد که این اثر پس از گذشت بیش از صد سال هنوز محبوب باشد.

      

لیست‌های مرتبط به دکتر جکیل و آقای هاید

فاطیما

فاطیما

1403/12/16

دکتر جکیل و آقای هاید مری رایلیدکتر جکیل و آقای هولمز

انجمن " هنری و هاید " خوانی ☕️

4 کتاب

به انجمن " هنری و هاید " خوانی خوش اومدین. برای شروع به کار این انجمن ، باید به گروه های پنج نفره تقسیم بشین و دور میز گردها بنشینین. بعد ، چهار نفر ، به انتخاب خودشون یکی از این کتابا رو انتخاب می‌کنن و میخونن : ۱- مورد عجیب دکتر جکیل و آقای هاید ( داستان اصل رابرت لویی استیونسون ) ۲- مری رایلی ( داستان اول ، ولی با زاویه دید خدمتکار خانه ی دکتر جکیل ) ۳- دکتر جکیل و آقای هولمز ( دوباره همان داستان اول ، ولی با دخالت تنها کارآگاه خصوصی لندن و دستیارش ) ۴- دکتر جکیل و آقای هاید از نشر محراب قلم ( کتابی کمیک وار و کوتاه از زبون خود دکتر جکیل که یک جورایی میشه گفت نامه ایه که به اوترسون ، وکیلش نوشته ) نفر پنجم ولی ، خدای انجمنه. کسیه که همه ی این چهارتا کتاب رو میخونه ( چه بسا زودتر هم خونده باشه ) و بعد از اینکه همه کتابهاشون رو تموم کردن ، بحث رو تو دستش میگیره و پیش می‌بره... به نظرم این کار تنها راهیه که میتونید به عمق پتانسیل این داستان و همینطور زیبایی اون پی ببرید و صرفا به عنوان یه کتاب کلاسیک سطحی بهش نگاه نکنین... میدونین ، خوندن یه ماجرا از زاویه دید های متفاوت یکی از لذت بخش ترین کارها برای ما کتابخون هاست ، هر چقدر هم که به نظر بقیه کسالت بار باشه.. انجمن که راه انداختین ، حتما به یاد من هم باشین😇

7

پست‌های مرتبط به دکتر جکیل و آقای هاید

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          این کتاب یکی از معروف‌ترین کتاب‌هایی هست که توی دنیا وجود داره. قبل از اینکه فروید و یونگ از مباحث روانشناسانه صحبت کنند، استیونسون تونسته توی یک داستان تمثیلی روان دوگانه‌ی انسان ها رو به تصویر بکشه. حتی شاید فروید (با توجه به علایقی که به هنر و ادبیات داشته) از این داستان تأثیری پذیرفته باشه. 
جدای از مباحث روانشناسانه این کتاب روی خیلی از داستان‌های بعد از خودش، در هر مدیومی تأثیر گذاشته. معروف‌ترین آثاری که از این کتاب متأثر شدند، داستان‌های ابرقهرمانی مارول و در حد کمتری دی‌سی کامیک هستند. جایی که یه آدم ساده با خوردن یک محلول می‌تونه به وجهی قدرتمند‌تر از و بعضاً شیطانی‌تر از خودش صعود (یا نزول) کنه! 
بعد از  جزیره‌ی گنج <i/> این دومین داستانی بود که از استیونسون خوندم و مثل همون به دلم ننشست و خوشبختانه یا متأسفانه من نمی‌تونم با این نویسنده ارتباط برقرار کنم. این عدم ارتباط به حدی بود که اصلاً دوست نداشتم کتاب رو دستم بگیرم و با اینکه حدود 100 صفحه بیشتر نداشت و داستانش با کشش و ریتمی معمولی در جریان بود، من روزها جان کندم تا تونستم تمومش کنم. به همین خاطر با تمام تعاریف بالا و ارزش‌هایی که در دنیا ثابتش کرده، نمره‌ای بیشتر از 2 بهش ندادم!
        

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          عادت عجیبی دارم که قبل از خوندن کتاب‌ها (یا بهتره بگم رمان‌‌ها)، تا حد امکان هیچ خلاصه‌ای در موردشون نمی‌خونم. علتش اینه که توی خلاصه‌ها، خیلی اوقات برای جذب مخاطب اطلاعاتی رو فاش می‌کنن که دونستن‌شون لذت خوندن رو به‌طور چشم‌گیری کم می‌کنه. این موضوع به‌خصوص برای داستان‌های حادثه‌محور صدق می‌کنه.
‌‌
با ذهنی کاملاً خالی از هرگونه اطلاعات (بدون این‌که حتی خلاصه‌ی پشت کتاب رو خونده باشم!)، شروع به خوندن کتاب کردم و در نهایت لذت بسیاری از خط داستانی بردم. 
‌
 به عنوان یک اثر کلاسیک، داستان و ایده‌ی بسیار جالبی داره. البته اون‌طوری نیست که تا مدت‌ها ذهن‌تون رو درگیر کنه یا تأثیر عمیقی بذاره؛ اما از خوندنش لذت خواهید برد. 
اگه شما در حال حاضر هیچ‌چیز در مورد داستان این کتاب نمی‌دونید، خوندنش رو پیشنهاد می‌کنم (وگرنه بعید می‌دونم که خوندنش چندان لذتی داشته باشه). 

پی‌نوشت: تقریباً همه‌ی ریویوها و خلاصه‌هایی که در مورد این کتاب نوشته می‌شه، ایده‌ی اصلی داستان رو اسپویل می‌کنن. پس مراقب باشید.
        

15

مهسا

مهسا

1403/8/26

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          یادداشتی بر دکتر جکیل و آقای هاید:

نوشتن از این کتاب، بدون لو دادن معمای آن، کاری بسیار سخت است. پس من خودم را راحت‌ می‌کنم و یادداشتم را با چاشنی اسپویل می‌نویسم.

آزمایشگاهی شخصی، و مردی که نمی‌داند با نیمه‌‌ی شر خود چه کند. او که درگیر جنگ خیر و شر درونی‌ست، تصمیم می‌گیرد خود را از شر خود خلاص کند. بنابراین دکتر جکیل، به آقای هاید تبدیل می‌شود. بسیار کوچک‌اندام‌تر، نحیف‌تر، پست‌تر و البته بدذات‌تر. او می‌خواست بداند آیا می‌شود خود را از شر جدا کرد؟ اما سؤال اصلی‌تر این است که اگر به شر، آزادی دهیم، چه بر سر ما خواهد آمد؟
در ابتدای رابطه‌ی تنگاتنگ دکتر جکیل و آقای هاید، جکیل که قدرت‌مندتر و پرورش‌یافته است، حق انتخاب دارد هاید را هر زمان به جکیل تبدیل کند. اما هاید دیگر در قفسی که پس از یک عمر طعم آزادی را چشیده است، دوام نمی‌آورد؛ پس رشد می‌کند، کاراکترش شکل می‌گیرد، و جکیل را ضعیف و ضعیف‌تر می‌کند. شری که در ابتدا کوچک و پست است، با وسوسه کردن جکیل او را از پا در می‌آورد، منزوی‌اش می‌کند و در نهایت این جکیل است که برای نابودی هاید، خودش را از میان برمی‌دارد. 

در طول رمان راوی خواننده را نه با جکیل، که با دوست و وکیل‌اش، آقای آترسن هم‌راه می‌کند. جکیل خود هم قهرمان و هم ضدقهرمان است، اما او در نهایت یک انسان است در تقلای رسیدن به کمال. جکیل پرسش‌گری‌ست که پاسخ در خودش نهفته است. او با مجال دادن به شر و تبدیل کردن آن به یک کل، آسیب‌هایی بر خود و دیگران می‌زند که جبرانی ندارند. 
او که در ابتدا درصد کمی از شر را در خود واقعی‌اش حس می‌کرد و با همان در جنگ بود، در پایان درصد کمی از خود واقعی‌اش باقی می‌ماند.
فصل طلایی رمان، فصل آخر آن است، نامه‌ی جکیل به آترسن.

نوشتن از دوگانگی خیر و شر و تقابل این دو، امری تکراری در ادبیات است؛ اما خلاقیت و نوآوری این موضوع را هم‌چنان خواندنی نگه داشته‌است. 
پس اگر به تصویر دوریان گری و حتی فرانکنشتاین علاقه‌مندید، بی‌معطلی این کتاب سبک اما ماندگار را مطالعه کنید.
        

11

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          

کتاب دکتر جکیل و آقای هاید یکی از اون داستان‌هایی‌ که خیلی زود آدم رو درگیر خودش می‌کنه. نویسنده، رابرت لویی استیونسون، داستانی ساخته که هم رمزآلود و جذابه، هم پر از مفاهیم عمیق درباره انسان.
ماجرای دکتریه که سعی می‌کنه دو جنبه‌ی خوب و بد وجود انسان رو از هم جدا کنه، ولی نتیجه‌ش خیلی تاریک‌تر از اون چیزیه که فکر می‌کرد. شخصیت آقای هاید، که تجسم پلیدی درونشه، کم‌کم کنترل رو از دست دکتر جکیل می‌گیره، و اینجاست که داستان واقعا شکل می‌گیره.
نکته جالب کتاب اینه که فقط یه داستان ترسناک یا هیجان‌انگیز نیست؛ بلکه ممکنه ما رو به فکر بیندازه که آیا واقعاً می‌تونیم قسمت‌های تاریک وجودمون رو کنترل کنیم یا نه(:
زبان داستان نسبتاً ساده‌ست، ولی فضای جالبی که نویسنده برای خواننده ساخته باعث می‌شه آدم نتونه راحت بذارتش کنار.
در کل، کتاب دکتر جکیل و آقای هاید یه داستان کوتاه اما تأثیرگذاره که با فضای مرموز و مفاهیم عمیقش، خیلی بیشتر از چیزی که به نظر می‌رسه تو ذهن می‌مونه.








        

14

ری‌را

ری‌را

1402/9/25

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        جزو کتاب‌هایی بود که من به شخصه شدیدا درموردش کنجکاو بودم، خیلی خوشحالم از اینکه مطالعه‌اش کردم.
کتاب خاصی بود.
شخصیت منفور آقای هاید و شخصیت جذابه دکتر جکیل در کنار هم بی‌نهایت خاص و جالب بود.
این کتاب قطعا در لیست کتاب‌هایی هست که من به دیگران پیشنهاد میکنم برای مطالعه و مطمئنم دیگران هم دوستش خواهند داشت.💛
 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

12