این کتاب واقعا جذابه:)
به نظرم بیان احساسات خیلی خوب انجام شده بود، انقدری که میتونست احساس خشم، عشق ، اضطراب و شادی رو  به خوبی منتقل کنه:)
پیشنهاد خوبیه برای افراد نوجوان و جوان(بیشتر جوان البته!)
باید اضافه کنم که ، وسط داستان مطمئنید که پایانش رو میدونید ، در نهایت پایانش برعکس میشه🥲😂
حداقل برای من که این اتفاق افتاد:)
خلاصه لذت بردم:) ارزش خوندن داشت!
          

            
ادموند پسر تحصیل کرده در رشته ی حقوق ساکن انگلستان که طی خواب های آشفته ای که میبینه با دختری مسلمان به نام ملیکا، متولد ایران آشنا میشود... 
طی اتفاقاتی فوق جاذاب همدیگه رو ملاقات میکنن توی یسری کارا همکاری میکنن باهم و این دیدار ها منجر به ازدواج میشه...🦥🥳

چند ماه بعد از ازدواج طی اتفاق غم انگیزی مجبور به ترک همدیگه میشن و بعد 20 ماه ادموند تصمیم میگیره به همراه پدر و مادرش به ایران برگرده و ملیکا و پسر یکساله اش، مهدی رو پیدا کنه... 
ولی اونا به سفر ١٠ روزه ی کربلا رفتن، ادموندم راهی اونجا میشه در حالی که چند شبیست که خواب های آشفته ای از دو حرم میبینه :)
و...
 پیشنهادی بی برو برگشت :)))♥️
          

            کتابی بسیار دلنشین و البته تحول برانگیز! اول از هرچیز ادبیات فوق العاده کتاب، جمله بندی ها و... من رو به حیرت واداشت و این یکی از چیزهایی بود که به دل انگیز تر کردن کتاب کمک می‌کرد و دوم موضوع و داستان این مسلمان واقعی یعنی (علی) ادموند پارکر مرا اول به تحسین وامیداشت بعد به حسرت در مورد خودم و البته تلنگری در دلم هم ایجاد شد... که این مورد آخر وصف نشدنی ایست!