یادداشت وایولت

وایولت

وایولت

2 روز پیش

        خداروشکر بالاخره تونستم یکجایی پیدا کنم راجب این کتاب نظر بدم.....اولش جذب متن روان کتاب شدم اما بعدش کتاب واقعا در هر زمینه ای منو ناامید کرد
اتفاقات کتاب سرسری رد میشدن....من انتظار داشتم بحث مادر ادموند و ملیکا رو هم تو کتاب ببینم ولی همه چیز بدون هیچ بیانی رد شد، دو ساعت رفتن تو اتاق و اومدن بیرون😐😐😐😐
من خودم تو خانواده مذهبی بدنیا اومدم ولی واقعا این حجم از حرف زدن درباره دین و این همه حدیث آوردن باعث شد زده بشم از متن کتاب....آخه واقعا مگه ما چقدر در روز احادیث ائمه رو مرور میکنیم؟ یا اینکه کدوم آدمی آنقدر با خواهر و برادر خودش کتابی حرف میزنه؟ این ادب نیست! این خشک و رسمی بودنه!(نظر منه البته.)
یکی دیگه اینکه نویسنده تقریبا از شخصیت هاش بت ساخته بود، یعنی شخصیت های مثبت یه صفات خاصی داشتن منفی ها هم دقیقا یه صفات خاص دیگه....انگار نویسنده یه تایپ ایده آل داشته و میخواسته همه نقش مثبت ها تو همون هول و حوش باشن....اصلا به بخش عاشقانه و حتی کشش ادموند به اسلام درست پرداخته نشد!!!
وقتی دو نفر زن و شوهر میشن ما انتظار داریم بخشی از اول زندگی مشترکشون رو ببینیم!!! اما این کتاب با یه توصیف دو صفحه ای راجب عروسی همه چیز رو رد کرد........
ویلیام و ماری به طرز غیرقابل باوری خوب بودن!!! آخه کدوم پدر و مادری انقدر راحت با تعویض دین بچش کنار میاد؟؟؟ ما خارجی های زیادی رو داشتیم که بخاطر پذیرش اسلام از خانواده طرد شدن....واقعا کاش نویسنده همونطور که ژانر رئال رو انتخاب کرده بود دیدش هم واقع گرایانه تر بود....
از کلیشه ای بودن کتاب هم چیزی نمیگم چون به شخصه اصلا اهل توجه به کلیشه ها نیستم بنظرم بعد انتشار این همه کتاب طبیعیه که کتابخون های قهار به راحتی اتفاقات یه ژانر رو از پیش حدس بزنن.....
      
7

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.