یادداشت کاف 🇵🇸
1404/5/1
کتاب نقاط قوتی داشت که در برابر نقاط ضعفش کم میآورد نقاط ضعفش رو موردی نام میبرم ۱. کتاب خیلی خام بود به نظرم حداقل به یکی دوبار ویراستاری نیاز داشت، انگار نویسنده همون اولین متنی که نوشته بود رو چاپ کرده ۲. ایده ی کتاب چندان ناب نبود ولی به نظرم بازهم ایده حیف شده میتونست خیلی کتاب پربار تری باشه اما انگار نویسنده حوصله ی ساختن دنیای داستان و شاخ و برگ دادن و نوشتن جزئیات رو نداشته، توی کتاب مکرراً دیده میشد که مثلا : فلانی همه ی قضیه را برایش توضیح داد، و دیگه توضیح نوشته نشده بود ۳. دایره لغات نویسنده خصوصا در توصیف شخصیت ها خیلی کوچک بود، مثلا چندین و چندبار توصیف « ملاحت و مهربانی » یا «ملیح » برای شخصیت های مختلف تکرار میشد یا همیشه از واژه «عزیزم» استفاده میشد و هیچ اثری از کلمه های هم ردیفش نبود ۴. فکر کنم اینو باید اول مینوشتم ولی، داستان به شددددتتتتت کلیشه ای بود، یعنی یه جاهایی دیگه واقعا با خودم میگفتم بس کن دیگه چقدر کلیشه ؟ کل داستان کاملا کلیشه بود، شخصیت های خوب هم فرشته های بی بال بودن ۵. در ادامه مورد قبل، ادموند، شخصیت اصلی و مسیحی داستان، کاملا یه مسلمون شهادتین نگفته بود، یعنی این آدم از اول داستان و قبل از ورود شخصیت مسلمان، کاملا مثل مسلمون ها رفتار میکرد تا جایی که حتی به نامزد سابقش تذکر در مورد پوششش میده یا اصلا با خانم ها رفت و آمد نمیکنه 🫠💆🏻♀️ ۶. به عنوان فردی که میشه گفت یا نویسنده های انگلیسی و کتاب های که توی انگلیس اتفاق میافتن زندگی کرده، آشنا نبودن نویسنده با این کشور و فرهنگش کاملا مشخصه، توی دیالوگ ها و تصویر سازی از شخصیت ها مثلا همین شخصیت ادموند و رفتارش، خب اصلا توی فرهنگ اونها رفت و آمد با خانمها یا میزان مثلا آرایش چیز بدی شناخته نمیشه که ادموند رعایت میکنه، اصلا همچین چیزایی وجود ندارن براشون و درکش براشون سخته، بعد ادموند اینا رو به صورت پیش فرض داره 🤦🏻♀️ آخه چقدر غیرواقعی، از طرفی اروپایی ها رو تخریب میکرد، یعنی یه نقدی میکرد اما هیچ دلیلی برای حرفش نمیاورد، مثلا چندین بار گفته میشد که «این مردم با صبر بیگانه اند» یا مواردی از این قبیل، من نمیگم از اروپایی ها تعریف میکرد اما غربی ها و فرهنگشون اونقدری مشکل و ضعف داره که نیازی نیست به از این قبیل حرفای بی منطق متوسل بشیم و وجهه خودمون رو خراب کنیم ۷. دیالوگ ها خیییلی ضعیف بود، اصلا شبیه واقعیت نبود خصوصا نیمه دوم کتاب که همه یه جوری صحبت میکردن انگار پای منبر نشستی، اینکه نویسنده میخواسته تاثیر مثبت بذاره رو درک میکنم ولی برای تاثیر گذاری هم یه باید هایی وجود داره ۸. نویسنده خواسته بود همه ی مطالب روشنگرانه رو با هم بیاره که به نظرم من باعث شده بود داستان خیلی کلیشه ای بشه و در نهایت هیچ کدومش هم به نتیجه ارزشمندی نرسید
(0/1000)
نظرات
1404/5/1
با مطالب تون موافقم اما احتراما مردم غرب هم (منظور تعداد اندکی که کمی انسان هستند) این چیزها حالی شان می شود و در دین مسیحی ها هم این موارد تا حدودی ذکر شده. و اینکه سعی شده اوضاع نامزد ادموند طوری گفته بشه که حالا دیگه خیلی بد بوده...🙄
2
1
1404/5/1
بله منم مقداری این موضوع اذیتم می کرد که سبک زندگی شون و همین موردی که فرمودید کاملا مثل ایرانی ها شرح داده شده بود. مطلبی هم که گفتم متاسفانه در کتاب توضیحات بیشتری از اوضاع الیزابت گفته نشده بود و تا حدودی مخاطب مجبور میشه اینطور تصور کنه که وای حالا چه اوضاعی داشته که بتونه با تذکرات ادموند کنار بیاد @kaaaf
1
کاف 🇵🇸
1404/5/1
1