معرفی کتاب گره اثر دومنیکو استارنونه مترجم یلدا بلارک

گره

گره

4.1
331 نفر |
124 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

33

خوانده‌ام

551

خواهم خواند

208

ناشر
ورا
شابک
9786008984412
تعداد صفحات
188
تاریخ انتشار
1397/10/9

توضیحات

        ترجمه فارسی کتابی که جومپا لاهیری از ایتالیایی به انگلیسی ترجمه کرده استرمان «گره» نوشته دومنیکو استارنونه به تازگی با ترجمه یلدا بلارک توسط نشر ورا منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب یکی از عناوین مجموعه «رمان جهان»  است که این ناشر چاپ می کند. این رمان از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه شده و ترجمه ایتالیایی به انگلیسی اش توسط جومپالاهیری انجام شده است.دومینیکو استارنونه نویسنده، نمایشنامه نویس و روزنامه نگار ایتالیایی است که در ناپل متولد شده و در رم زندگی می کند. این نویسنده ?? کتاب در کارنامه دارد که بین آن ها می توان به «اعدام اول»، «وویاجمیتو» و «گره» اشاره کرد. رمان «گره» جایزه بریج را به خود اختصاص داده است.جومپالاهیری نویسنده هندی تبار آمریکایی بر ترجمه انگلیسی اش از این رمان، مقدمه ای نوشته که در آن می گوید: این کتاب، علیرغم روند طوفانی و دیدگاه تاریک، به آزادی و خوشبختی اشاره دارد. در این رمان، آزادی و خوشبختی چه مزیت و ویژگی به حساب بیایند و چه جرم، یکسان و برابر هستند: وضعیت وحشیانه ای که رام نشدنی است و نمی تواند تعدیل شده و فرو بنشیند. این رمان به بهای آزادی و خوشبختی، نگاهی خونسردانه دارد. خوشبختی و جدایی را هم تحسین و هم انتقاد می کند. گرچه خوشبختی اغلب به معنی ارتباط داشتن با دیگر افراد است. به عبارت دیگر،  فراتر رفتن از حاشیه امن خود، چیزی است که در تحلیل نهایی، شخصیت ها به تنهایی تجربه می کنند.عنوان اصلی این رمان به زبان ایتالیایی به معنای «بند کفش» است. تصویر روی جلد ایتالیایی رمان هم انتخاب خود نویسنده و مردی است که یک جفت کفش پوشیده و بندهای آن به هم گره خورده است. یعنی همان گره ای او را گیر انداخته و نمی گذارد جایی برود. روی این جلد، صورت مرد دیده نمی شود بلکه فقط پاهایش در معرض دید مخاطب قرار دارد.رمان «گره» ? فصل اصلی دارد که با نام های کتاب اول تا سوم نامگذاری شده اند.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

یادداشت‌ها

فهیمه

فهیمه

1401/1/4

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          عالی بود! شروعش درخشان و پایانش غافل‌گیرکننده... 
کتاب سه راوی دارد: واندا، آلدو و آنا. قصد اسپویل ندارم و وارد جزئیات نمی‌شوم، اما حول رابطه‌ای است که از هم می‌پاشد و زخم‌هایی که هیچ‌وقت التیام پیدا نمی‌کنند. 
بخوانیدش. با تمرکز و سرِ صبر. بعد همانطور که لاهیری گفته دوباره بخوانیدش... من هم دوباره می‌خوانم. 

پی‌نوشت ۱:
راستش را بخواهید، من از حدود ۲۰ تا ۲۵ سالگی شیفته‌ی ادبیات ایتالیایی بودم، عاشق کالوینو و موراویا و بنّی و باریکّو. بعد با دِ سِس پِدِس و تامارو گذاشتمش کنار؛ انقدر کنار که حتی نتوانستم النا فرانته‌ها را بخوانم. الان بعد از مدت‌ها این ایتالیایی پُر جان -که شبیه کالوینو و موراویا و  بنّی نیست- حسابی چسبید. دوست دارم دوباره بروم سراغ فرانته‌ها، شاید تا مزه این یکی زیر زبانم است، آن‌ها را هم تمام کنم. 

پی‌نوشت ۲:
همنام و مترجم دردها سال‌ها کتاب‌های مورد‌علاقه‌ام بودند، به همین خاطر وقتی فهمیدم جومپا لاهیری انگلیسی را ول کرده و رفته سراغ ایتالیایی غصه خوردم که احتمالا دیگر از مهاجران و فرزندان‌شان نخواهد نوشت. پاتوق‌ها که ترجمه شد با خوش‌بینی خواندمش، اما باز هم کم مایگی‌اش -در قیاس با کتاب‌های انگلیسی لاهیری- توی ذوقم زد. اما حالا با خواندن بندها، باز به لاهیری امیدوار شده‌ام. نمی‌دانم اولین ترجمه‌اش از ایتالیایی‌ست یا نه، اما انتخاب فوق‌العاده‌ای است. حالا گیرم خودش ننوشته، شبیه کتاب‌های خودش است. درباره‌ی مهاجرت نیست، اما درباره‌ی خانواده و تنهایی است و رابطه‌ی خوشبختی و آزادی. دوستش دارم.
        

28

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

36

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          بندها ماجرای زوجی ست که در سال ۱۹۶۲ عاشقانه ازدواج کردند و بعد دوازده سال با دوفرزند به طلاق عاطفی رسیدند. مرد خانواده در پس تفکرات و تغییرات جدید جامعه به اسم آزادی، مسئولیتش را کنار می‌گذارد و به دنبال هوس خود می‌رود. این لطمه جبران ناپذیری به زن و فرزندان وارد می‌کند. لطمه ای که با وجود برگشت پدر، اثر آن در خانواده ماندگار می‌شود.
کتاب سه بخش دارد: بخش اول نامه های واندا در دهه شصت. بخش دوم روایت و خاطرات آلدو در سن هفتادسالگی. بخش سوم روایت آنا دختر خانواده در چهل و پنج سالگی.
ترجمه روان و دلچسب، مخاطب را یک نفس تا انتهای کتاب می‌کشاند.
شخصیت پردازی قوی، پرداخت جزئیات، لحن شخصیت‌ها، شروع قلاب‌دار و ریشه یابی روانشناسانه، می‌تواند مخاطب را میخکوب توانمندی نویسنده کند.
نویسنده با نماد "بندها"ی کفش اتصال خوبی بین آدم های داستان رقم زده.
در این داستان، دومینکو استارنونه تیشه اثرات و پیامدهایی که آزادی غرب به تن و روح خانواده می‌زند را به خوبی نشان می دهد‌.
        

1

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          سومین کتاب 1403 بود.
از جهت فرم و ساختار فوق‌العاده و همه‌چیز تمام بود. می‌توانی بخوانی و یاد بگیری. نویسنده به معنای حقیقی چیره‌دست است. نمادهای فوق‌العاده‌ای کاشته بود. واقعاً رشک‌برانگیز!
از نظر محتوا ولی روحم را خراش داد.
١۶6 صفحه درباره‌ی خیانت و بی‌مسئولیتی خواندن، واقعاً کار سختی بود. انگار نویسنده اصرار داشت شخصیت‌هایش هیچ‌جا نقطه‌ی روشنی برایت نسازند. انگار نمی‌خواست عاشق هیچ‌کدامشان باشی.  شخصیت زن قصه رسماً شکنجه‌گرم بود. انقدری که بخش اول را با زجر می‌خواندم. اینهمه خواری، انتخاب زجردادن خود و دیگری، برنگشتن به زندگی و کمر بستن به نابود کردن تصور بچه‌ها از پدرشان، همه بی‌اندازه اذیتم می‌کرد. حکایت نیش عقرب بود که در ظرف چینی روسی گذاشته باشند و خیلی خوب آراسته باشندش. تلخ و گزنده. 
چیز دیگری که در محتوا اذیتم می‌کرد انتخاب‌های بزدلانه چه از جانب مرد و چه از جانب زن بود. اواسط کتاب دیگر داشتم به التماس می‌افتادم که: آقای استارنونه، محض رضای خدا یک اقدام شجاعانه نشانم بده. حتی وقتی زن و مرد وسط خانه‌ی آش‌ولاش بگومگو کردند، امیدوار شدم که اتفاقی رخ بدهد، ولی هیچ! 


 از خواندنش پشیمان نیستم. کلاس درس رمان بود. 
        

34

فائزه(:

فائزه(:

1404/4/21

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

7

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

1

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          "بندها"، داستانی از خیانتِ یک مرد به همسرش و پیامدهای این رابطه بر خود و خانواده‌اش در گذرِ زمان است. روایتی از تقابل سنت و مدرنیته در بابِ مفهومِ "آزادی" که به گسستِ عاطفی در بسترِ خانواده منجر می‌شود. "بندها"، داستانی از گِره خوردن بندِ روابط، گسست آن‌ها و زخم ناشی از آن است. زخمی که با وجود مرهم نهادن بر آن، اثری ماندگار، عمیق و غیرقابل‌انکار بر روح و زندگی خودِ فرد و علی‌الخصوص اطرافیانش می‌گذارد.
کتاب، شروع هیجان‌انگیز و در اوجی دارد و از همان ابتدا مخاطب را پرت می‌کند وسط ماجرا. در بخش اول کتاب، نامه‌های تند و تیز زن به مرد آمده. زن تمام جهانش را با این نامه‌ها برای مخاطب رو می‌کند. بخش دوم کتاب از زبان مرد می‌باشد. بخش آخر کتاب مربوط به فرزندان است؛ فرزندانی که به‌نوعی نمود و بازآفرینیِ دوبارهٔ والدینشان هستند. درنهایت کتاب با پایانی غیرمنتظره تمام می‌شود و نتیجه‌گیری و قضاوتِ این روابط را به مخاطب وامی‌گذارد. این رمان با شخصیت‌پردازی دقیق و پرداخت ماهرانه، تأثیر چنین روابطی را بر زندگی زن، مرد و فرزندان خیلی خوب به تصویر کشیده است. 
این ایده که داستان در چند بخش، از زبان و زاویه‌دید پدر، مادر و فرزند بیان شده بود، کاملاً هوشمندانه بود و فرم داستانی را جذاب‌تر کرده بود. چون در هر اتفاقی، هرکس از منظری به قضیه می‌نگرد؛ بینش، نگرش‌ها، قضاوت‌ها و عملکردها متفاوت است. لذا تأثیرات و پیامدهای متنوعی را بر هر شخص خواهد گذاشت که نویسنده در این رمان خیلی‌خوب از پس آن‌ها برآمده بود.
ازطرفی روایت اول شخص از منظر هر سه شخصیت باعث می‌شد هم‌ذات‌پنداری مخاطب را نسبت به هر سه برانگیزد و قضاوت‌های خواننده را متغیر کند. به‌علاوه این زاویه دید، درک عمیقی از هر سه شخصیت برای مخاطب فراهم می‌کرد.
کتاب با ترجمهٔ روانِ امیرمهدی حقیقت و نقد عمیق و دقیق جومپا لاهیری درجهت موشکافیِ جنبه‌های نمادینِ اثر، خواندنی‌تر شده بود. "بندها"، از آن کتاب‌های به‌یادماندنی و تأمل‌برانگیز بود که حسابی مخاطب را در خود غرق می‌کرد. طرحِ جلد جدید خوب بود ولی جایِ طرح جلد و نامِ اصلی کتاب (بند کفش) را نمی‌گرفت!
        

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        📄 #یادداشت 
📘 #بندها
🖋️ #دومنیکو_استارنونه
🎧 #فاطمه_معتمدآریا

رمان بندها نوشته دومنیکو استارنونه نویسنده معروف ایتالیایی است که توسط امیرمهدی حقیقت ترجمه شده است. موضوع کتاب اضمحلال فرهنگی یک خانواده در غرب است. کتابی که ماجرای خیانت یک مرد و رها کردن خانواده اش را روایت می‌کند. در واقع این کتاب میتوانست از آن کتابهای زرد عشقی از کار دربیاید که نمونه‌اش در بازار زیاد است اما به نظر من با هنرمندی نویسنده به یک کتاب روانشناسی اجتماعی تبدیل شده و به خوبی بندهای نامرئی را نشان داده که اعضای یک خانواده را به هم وصل کرده است.
 کتاب سه راوی دارد و از زبان زن، مرد و دخترشان موضوع زندگی آن‌ها روایت می‌شود. هر بار که یک راوی ماجرا را بازگو می‌کند قسمت‌های جدید زندگی این خانواده ایتالیایی را از دریچه دیدگاه خودش به خواننده نمایش می‌دهد و این کار را با ظرافت خاصی انجام می‌دهد طوری‌که وقتی توضیحات مادر خانواده را میخوانیم حس می‌کنیم نویسنده داستان یک زن است و با نگاه زنانه جزئیات ریزی را اشاره می‌کند و حق را به او می‌دهیم که همسرش به دلیل هوسرانی مسئولیت همسری و پدری خودش را رها کرده و به دنبال زن دیگری رفته است اما وقتی توضیحات مرد را می‌خوانیم می‌بینیم قضیه فقط بوالهوسی یک مرد نیست و زن هم مقصر هست و اشتباهاتی داشته است گرچه این تقصیرات قطعا برابر نیست... 
در آخر دختر خانواده زندگی‌شان را از دیدگاه فرزندان توضیح می‌دهد و شاید نقطه اوج داستان با پایان متفاوتش رقم می‌خورد. 
در تمام زمان مطالعه کتاب حس نمی‌کنیم کسی خارج از داستان قصد نصیحت مخاطب را دارد و راویان داستان خود واقعی شان هستند. 
بندها نشان می‌دهد وقتی ارتباط افراد خانواده مستحکم نباشد و روابط آزاد توسط جامعه حمایت شود خانواده از هم می‌پاشد حتی اگر ظاهرا کنار هم زندگی کنند. در واقع اگر سلولی بیمار باشد نمی‌تواند سلول سالمی را تولید کند و اثرات زیانبار آن را در رفتار فرزندان این خانواده نیز شاهد هستیم. 
با خواندن این رمان دلیل اهمیت عنصر خانواده در جامعه دینی و استحکام ارتباطات اعضای خانواده را بهتر متوجه می‌شویم. 
از کتابهای قوی بود که صوتی گوش دادم و دوست دارم متن چاپی آن را نیز مجددا مطالعه کنم. نحوه روایت داستان برایم جدید و جذاب بود البته نباید فراموش کنیم نویسنده داستان الزامات دینی ما را ندارد و نمی‌توان آن را به زوج‌هایی که زندگی‌شان در حال فروپاشی هست توصیه کرد و در کل گاهی طرف خطاکار جذاب‌تر توصیف شده است طوری‌که ممکن است به او حق داده شود و این درست نیست. 

فروردين ١۴٠٣

@BargiAzDanesh 🌱🌾
.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

هانیه

هانیه

1403/6/25

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          "کشمکش میان نیاز به نگه داشتن و نیاز به رها کردن"
استارنونه در کتاب «بندها» خواننده را به درون پیچ‌وخم روابط زوجی می‌برد که دوره‌ای بحرانی را از سر گذرانده‌اند و با ظرافت از عواطف و احساسات ضدونقیضی که آدم‌ها در رابطه با یکدیگر با آن‌ها درگیرند سخن می‌گوید. بخش اول کتاب، روایت زنی به نام واندا است در قالب نامه‌هایی که او در دوره‌ای که شوهرش، آلدو او و بچه‌ها را ترک کرده به آلدو می‌نوشته است. واندا در این نامه‌ها از شوهرش می خواهد که درباره خیانت‌اش توضیح دهد و در تلاش است که عواقب کارهای او را به او یادآور شود. 
راوی بخش دوم، آلدو است که سال‌ها از آن ماجرای خیانت و نامه‌نگاری‌های واندا به آلدو گذشته است و این زوج حالا به پیری رسیده‌اند.. اما آنچه در طی زمان فرسوده و فراموش شده با یک اتفاق نامتعارف بار دیگر زنده می‌شود و آن ها را به بازنگری در گذشتۀ از یاد رفته، یا چه بسا به‌عمد به دست فراموشی سپرده شده، وامی‌دارد. بخش سوم و پایانی کتاب از زبان آنا، دختر خانواده روایت می شود. آنا و برادرش، که با هم اختلاف دارند، بعد از مدتی یکدیگر را ملاقات کرده و به مرور اتفاقات گذشته می پردازند.
        

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

مروری بر ب
          مروری بر بندها
داستانی درباره عشق،مفهمومی که زیر سوال می رود،پس زده می شود،عزیز می شود وبدنام می شود.

بندها،روایت زندگی پرفراز و نشیب خانواده ای چهار نفره است.زن و شوهری به نام واندا و آلدو،که در اوج جوانی  ازدواج می کنندوبعداز ۱۲ سال زندگی بی عیب و نقص و با وجود دو فرزند،مرد داستان که دلزده از سبک زندگی ای که از نظرش دوره اش سرآمده و نگران از اینکه جامعه به او برچسب عقب ماندگی نزنه،خانه خودش رو ترک می کنه و در آپارتمان معشوقه اش زندگی جدیدی رو شروع می کنه.

ما بندها رو از دید سه راوی می‌خونیم:واندا( زن داستان)،آلدو(مرد داستان) و دخترشون آنا 

بخش اول؛حاوی نامه های واندا به همسرش بعد از ترک خونه است.و اینطور شروع میشه:
"اگر یادت رفته آقای عزیز،بگذار یادت بیندازم:من  زنت هستم.می دانم که زمانی از این بابت خوشحال بودی ولی حالا شده اسباب ناراحتی ات.می دانم خودت را به آن راه میزنی انگار که وجود ندارم و هیچ وقت هم وجود نداشته ام،چون که نمی خواهی وجهه ات جلو آدم های با کلاسی که باهاشان نشست و برخاست می کنی خراب شود..."

این نامه ها،سراسر،خشم و درماندگی و ناامیدی "واندا "رو فریاد میزنه!

بندها،از تاوان  رسیدن به آزادی و بی بندوباری میگه.نتیجه کارهایی که ما در زندگی عاطفی و خانوادگی خودمون انجام میدیم رو بی رحمانه پیش چشم مون میذاره.

جایی از این نامه  ها می خونیم:"...می گویی که می خواهی رابطه ات را با بچه ها حفظ کنی...میخوایی سایه ای باشی که گه گاهی روی سرشان باشدوبعد بگذاری آنها را پیش من و بروی؟ من فقط می توانم بگویم که تو چیزی را که به نظرشان مال آنها بوده،قاپیده ای و این برایشان خیلی دردناک است.تومرکز دنیای ساندرو بودی و حالا رفتنت چنان ضربه ای به او زده که از پا افتاده.آنا نمی‌داند چه خطایی کرده و خیال می کند قضیه آنقدر جدی بوده که با رفتنت تنبیه اش کرده ای...ساندرو الان ۱۳ سالش است و آنا ۹ سالش.زیر بار بلاتکلیفی و ترس له شده اند."
البته،در بخش سوم که آنا روایت گر داستانه،آسیب های روحی ای که دو فرزند خانواده دیدند رو عمیق تر حس می کنیم.
آنا یه جا میگه"...ولی مامان همیشه حواسش پی پول بود.پس انداز می کرد.پول روی پول می گذاشت.ارزش هر پول خردی را توی کله مان می کرد.عشق به فرزند در قالب عشق به پول تجسم پیدا کرده بود...هدفش این بود ما دوتا در لحظه حال خوب زندگی کنیم و در آینده امنیت داشته باشیم.به جای اینکه بگوید دوستتان دارم،حساب بانکی را پُر می کرد...مادرمان انگار هر روز به ما میگفت چون دوست تان دارم برای خودم خرج نمی کنم...نتیجه اش  برای من چه بوده؟ هر وقت پول ندارم حس می کنم کسی دوستم ندارد."!!!

مسئله ای که در بندها به وفور تکرار میشه،فریب خوردن و خیانت دیدن هست.شخصیت ها مکرر گول می خورند،اغفال میشن و دروغ میگن !

بخش دوم، راوی، مرد قصه است،"آلدو".این قسمت طولانی ترین بخشه داستانه.در این بخش،آلدو به سوالی که سال ها از جواب دادن به اون طفره می رفت،که چرابی هیچ توضیحی ترکشون کرد؟،پاسخ میده!
سوالی که واندا بارها پرسید و بی جواب موند!

بندها تفسیری  موشکافانه در باره انقلاب جنسی و آزادی خواهی زن ها درباب امیال منطقی و غیر منطقی هم هست.
یک طرف داستان زندگی زنی رو به تصویر می کشه،متاهل،با دغدغه های همسری و مادری وترس از دست دادن و درطرف دیگه درباره زنی حرف زده میشه که، رابطه های آزاد و رها داره،مستقله و ترسی برای از دست دادن نداره!


▫️بندها رمانی از: دومنیکو استارنونه،نویسنده سرشناس ایتالیایی و برنده جایزه معتبر ادبی اِسترِگا
▫️مترجم ایتالیایی به انگلیسی اثر:جومپا لاهیری
▫️مترجم انگلیسی به فارسی اثر: امیر مهدی حقیقت
▫️ناشر: نشر چشمه

جومپا لاهیری ،چه زیبا کتاب رو وصف کردند:
" بخوانیدش،و دوباره بخوانیدش.نثروصدا و زبردستی این نویسنده درخشان را کشف کنید."


حقیقتا دومنیکو استارنونه به هنرمندی تمام وبا ریزبینی ای که فقط ازیک ذهن خلاق برمیاد،چنین چینشی ازآدم ها و روابط و حتی اشیایی مثل بند کفش،پاکت های نامه،قوطی فلزی،عکس هاو... که نقش کلیدی در داستان دارندرو  به تصویر می کشه.


▫️از این کتاب فیلمی همنام با نام ایتالیایی آن " lacci " اقتباس شده.
▫️و با صدای خانم فاطمه معتمد آریا می تونید کتاب رو بشنوید. 
        

1