معرفی کتاب طومار شیخ شرزین اثر بهرام بیضایی

طومار شیخ شرزین

طومار شیخ شرزین

4.5
50 نفر |
15 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

73

خواهم خواند

35

شابک
9782000371755
تعداد صفحات
79
تاریخ انتشار
1374/10/11

توضیحات

        "طومار شیخ شرزین" فیلمنامه ی درخشان دیگری است از "بهرام بیضایی" که حکایت آدم های کمتر درک شده را بیان می کند. داستان "طومار شیخ شرزین" در دورانی رخ می دهد که تاتارهای مغول بر ایران فرمانروایی می کردند. یکی از شاگردان شیخ شرزین، هنگام سوزاندن تعدادی از طومارهای موجود در کتابخانه، به طور تصادفی با طوماری از استاد خود رو به رو می شود. "طومار شیخ شرزین" که جهت دادخواهی از صاحب دیوان به نگارش در آمده، قسمتی از زندگی نامه ی دبیر دارالکتاب سلطانی، شیخ شرزین بن روزبهان می باشد. کسی که بخاطر نوشتن یک طومار به دارنامه، از جانب باقی شیوخ، به ارتداد و کفر متهم گشت. شرزین که قهرمان اصلی داستان است، فردی است که اعتقاد قوی به خرد دارد و در طومار خود به دارنامه نیز در نعت و ستایش خرد سخن گفته است. شیخ های تنگ نظر و کوته بین که خود را بنده ی محض اصول پیشینیان می دانند، از حرف های شرزین به دلیل گفتار نو و بدیعانه اش به خشم آمده و در صدد بازجویی از او برمی آیند. شرزین برای نجات از این مهلکه، نوشته ی خود را به ابن سینا نسبت می دهد. اما با تحسین و استقبال سلطان و شیوخ از اثری که فکر می کردند منتسب به ابن سیناست، شرزین اعتراف می کند که او خود آن را نوشته است. حالا صاحب دیوان و دبیری که "طومار شیخ شرزین" را پیدا کرده اند، با خواندن آن تمایل دارند که بدانند چه بر سر او آمده است و برای آگاهی از سرنوشت شرزین، نزد هر کسی که خبری از او دارد می روند و قسمتی از زندگی اش را از زبان دیگران می شنوند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به طومار شیخ شرزین

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

10 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به طومار شیخ شرزین

یادداشت‌ها

زینب

زینب

1403/8/29

          «حقیقت چیست؟
سخنی که از زبانِ لالی گفته می‌شود،
و کری می‌شنود،
و کوری بر کاغذ می‌آورد.»

شیخ شرزین در میانِ مردمِ نادان، از حقیقت می‌گفت. 
ولی شاید قبلش نمی‌دونست که تو دنیایی که منفعت در جهل و دروغه، خرد بزرگترین دشمنه.!
شرزین در جهانِ بی‌خرد سخن از خرد گفت و با مردمِ بی‌مهر سخن از مهر…

از خودم می‌پرسم
اونی که به حقیقت می‌رسه و سرکوب می‌شه،
بهای جهلِ دیگران رو می‌ده یا خردمندیِ خودش رو؟!

شیخ شرزین برای من شخصیتِ ارزشمندی شد، به نظرم خیلی خوبه که این کتاب رو بخونیم،
چون «به یزدان که گر ما خرد داشتیم/کجا این سرانجام بد داشتیم»…

و اين رو هم در نظر داشته باشیم که:
«رعیت صفر است_تا بدانی_رعیت را در شمار صفر آور، و بزرگان همه عددند، و سلطان و سالاران برتر شماره‌اند. سلطان نُه است و وزیران و چاکران و سالاران و دیوانیان هشت و هفت و شش و پنج و چهار و سه و دو و یک‌اند و رعیت صفر است.
با اینهمه بهایِ هر سلطان به رعیت است، 
و هیچ عدد بی صفر بزرگ نشود.
بدان که رعیت هیچ می‌نماید و بیش از همه است.»
-از متن کتاب
        

5

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          طومار شیخ شرزین

همین ابتدای متن رک و پوست کنده بگویم که از مطالعه این فیلم نامه لذت بردم و از سرکار خانم حسین زاده بابت معرفی این اثر تشکر می کنم. این دومین کاری است که از بهرام بیضایی خواندم و حتی از اثر قبلی-تاریخ سری سلطان در ابسکون- با آن ارتباط بیشتری برقرار کردم.

حقیقت، دروغ و مصلحت. مرز اینها کدام است و چه کسی حاکم بر تعیین حدود آنها؟ با شور و شوق جوانی فریاد حقیقت خواهی سر دهیم یا با درنگی از سر تجربه و سرد و گرم چشیدن ایام، گاهی کفه مصلحت سنجی را سنگین تر کنیم؟ در تقابل راست فتنه انگیز  و دروغ مصلحت آمیز کدام باید مقدم شود؟ در پاسخ به هریک از این جواب ها سود فردی را در نظر بگیریم یا منفعت عموم جامعه؟ 

نبرد اسطوره ای و ابدی جهالت و دانایی موضوع جذاب این فیلم نامه است. "عیدی" و "صاحب دیوان" دو فردی هستند که با یافتن طوماری [در زمان حال مشغول مطالعه زندگی عجیب و عبرت آموز شیخ شرزین [در گذشتهمی شوند. نثر قدیمی و البته بانمک این اثر را باید با اندکی صبر و حوصله خواند،. اتفاقا همین آهسته خواندن موجب می شود تا در داستان غرق شوی و اندکی به دور از مشغله های روزانه به پای پرسش های مهم و اساسی شیخ شرزین بنشینی.

در مورد پرسش هایی که پیشتر بیان کردم خیلی می توان سخن گفت اما در این مجال قصد من صرفا ترغیب دوستان برای مطالعه این فیلمنامه  ٨٠ صفحه ای است.
        

3

          "طومار شیخ شرزین" اثری از استاد بهرام بیضایی در مدح خرد است.انگار که کسی بنشیند و لحظه ای درنگ کند در این موضوع که آیا خرد برتری دارد یا نادانی؟این مسیری که خرد و نادانی طی می‌کنند تا حقانیت خودشان را اثبات کنند به کجا ختم می‌شود؟پایانی تلخ در انتظار است یا صرفا قرار است کلیشه ها انتهای داستانی سراسر  مالامال از وقایع تلخ را بنویسند؟

نگاهی دقیق در کلمه عادت کرده است استاد.عادت...عادت...عادت.اینکه اگر انسان ها به دروغ و طغیان بر علیه حقیقت عادت کنند چه بلایی بر سر انسان می‌آورد!به گونه ای که صابر در صفحه ۷۴ خطاب به غیرت و دیگران می‌گوید:
(به دروغی آبادی آباد بود،از راست چه می‌زاید ویرانی؟)

کمی می گذرد و من هنوز به این وهله می‌رسم که کسی چون شیخ شرزین در انتظار مرگ می‌نشیند اما او(مرگ) اعتنایی به شیخ نمی‌کند:(رخت عزت افکنده،جامه‌ی ذلت پوشیده،خیره در چشم مرگ می‌نگرم و هنوز او در من نمی‌نگرد.) صفحه ۶۷

در آخر شیخ شرزین آینه تمام نمای تک تک انسان هاست.آنهایی که دروغ می‌گویند.آنهایی که کمی بین دوراهی دانایی و نادانی مردد می‌مانند و کسانی که فغان درد دوری سر می دهند اما هیچی عایدشان نمی‌شود.کسی که انگار پایان خودش را می‌داند اما از آفریدگار خودش نا امید نمی‌شود و از او حتی دفاع می‌کند:(در خلقت حشرات هم هستند که شاید عیب خلقت‌اند،ولی خلقت را به اشرف مخلوقات می‌شناسند نه حشرات.)

خواندنی بود...به مانند دیگر آثار استاد بیضایی.
        

2