یادداشت پارسا گلی نژاد

        "طومار شیخ شرزین" اثری از استاد بهرام بیضایی در مدح خرد است.انگار که کسی بنشیند و لحظه ای درنگ کند در این موضوع که آیا خرد برتری دارد یا نادانی؟این مسیری که خرد و نادانی طی می‌کنند تا حقانیت خودشان را اثبات کنند به کجا ختم می‌شود؟پایانی تلخ در انتظار است یا صرفا قرار است کلیشه ها انتهای داستانی سراسر  مالامال از وقایع تلخ را بنویسند؟

نگاهی دقیق در کلمه عادت کرده است استاد.عادت...عادت...عادت.اینکه اگر انسان ها به دروغ و طغیان بر علیه حقیقت عادت کنند چه بلایی بر سر انسان می‌آورد!به گونه ای که صابر در صفحه ۷۴ خطاب به غیرت و دیگران می‌گوید:
(به دروغی آبادی آباد بود،از راست چه می‌زاید ویرانی؟)

کمی می گذرد و من هنوز به این وهله می‌رسم که کسی چون شیخ شرزین در انتظار مرگ می‌نشیند اما او(مرگ) اعتنایی به شیخ نمی‌کند:(رخت عزت افکنده،جامه‌ی ذلت پوشیده،خیره در چشم مرگ می‌نگرم و هنوز او در من نمی‌نگرد.) صفحه ۶۷

در آخر شیخ شرزین آینه تمام نمای تک تک انسان هاست.آنهایی که دروغ می‌گویند.آنهایی که کمی بین دوراهی دانایی و نادانی مردد می‌مانند و کسانی که فغان درد دوری سر می دهند اما هیچی عایدشان نمی‌شود.کسی که انگار پایان خودش را می‌داند اما از آفریدگار خودش نا امید نمی‌شود و از او حتی دفاع می‌کند:(در خلقت حشرات هم هستند که شاید عیب خلقت‌اند،ولی خلقت را به اشرف مخلوقات می‌شناسند نه حشرات.)

خواندنی بود...به مانند دیگر آثار استاد بیضایی.
      
10

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.