صادق شریفی

صادق شریفی

@sadegh215
عضویت

آبان 1401

18 دنبال شده

35 دنبال کننده

یادداشت‌ها

نمایش همه
        کتاب شرح سفر نویسنده است به کشور دوست و برادر افغانستان.
بنده با اعتقادات و نظرات فرهنگی و سیاسی نویسنده ،جناب آقای رضا امیرخانی همراه نیستم. و اتفاقا این علاقه ی من را به خواندن این کتاب بیشتر کرد. چه خوب است که با کتاب می‌توانیم از زاویه خیلی متفاوت به دنیا بنگریم.
کتاب، کتاب خوشخوانیست. متن گیرا و سر راستی دارد. تا اواسط کتاب یک سفرنامه بی حاشیه است اما از جایی به بعد هیجان به جان داستان می افتد. البته معنایش این نیست که نیمه اول کتاب دلنشین نباشد. 
نویسنده به مردم آن سامان با دیدگاه آسیب شناسانه یا انتقادی نگاه نمی کند. و در کل درباره مردم آنجا، از مردانگی ، مهمان نوازی و آداب دانیشان صحبت می‌کند. و چرا که نه؟ هم حرمت میزبان را نگه میدارد، هم اینکه چرا باید بدی های همدیگر را به رخ بکشیم و از آن گذشته بگذار زیبایی در چشمان تو باشد. چه بهتر. آفرین بر نظر پاک خطاپوش نویسنده باد( البته ایشان وقتی صحبت غربی ها به وسط می آیدچشم زیبابینش جز حیله گری انگلیسی ها و خباثت آمریکایی ها و گداپیشگی اروپایی ها نظری ندارد) 
یکی از کارهای نویسنده که درک نکردم بردن بچه ی یک سال و نیمی به همچین سفر پرخطریست. لی جی نام خودمانی فرزند نویسنده است. و انصافا چقدر خوشگل هست این پسر. خدا رو شکر به آقای امیرخانی نرفته. 
کتاب در بحبوحه سال به یاد ماندنی ۸۸ نوشته شده. و نویسنده اشاراتی مستقیم به انتخابات آن سال دارد. جالب است که نویسنده سفرش را به تحلیل انتخابات پرحاشیه گره زده و سعی کرده کوکتلی جذاب از این دو بسازد.
اما بخش‌کوچکی از فرمایشات صاحب اثر آزارم داد. ایشان در جایی فرمودند چهار انتخابات در سال ۸۸ برگزار شد. در عراق، لبنان، افغانستان و ایران. در ادامه می گوید، ایران سه تا از انتخابات ها را باخت و یکی را برد. جلوتر مشخص می‌شود که منظور نویسنده این است که با پیروزی ۱۴ مارس در لبنان جریان علاوی در عراق و کرزای در افغانستان ایران بازنده انتخابات بود ولی انتخابات ایران را برد... یک لحظه صبر کنید! ایران انتخابات ایران را برد؟ در این انتخابات حداقل و طبق اعلام وزارت کشور یک جمعیت ۱۳ میلیون نفره شکست خوردند. شکست دردناکی هم‌خوردند. یعنی آنها جز ایران حساب نمی شوند؟ من فکر می‌کنم از دیدگاه نویسنده، نه، آنچنان حساب نمیشوند.  ........................................................ خلاصه اینجای کتاب کمی توی ذوقم خورد اگر چه نویسنده عزیز در جای دیگر می‌گوید:
در یک‌شکاف سیاسی دشمن‌بیگانه می‌تواند یکی از عوامل مهم وحدت باشد.[اما]اگر‌ما در یک‌گسل اجتماعی قسمتی از جامعه را دشمن فرض کردیم،عملا به دشمن بیگانه حق داده ایم‌برای ورود و همکاری...
خوب مرد حسابی خودت هم که یک همچین دیدگاهی داری‌نسبت به بخش عظیمی از این مردم. ای بابا
در پایان این را هم می‌خواهم اضافه کنم که ملت افغانستان ملتی زجر کشیده هستند و کشور ما برایشان پاریس است. دستگیری نکردن و راندن آنها در این بلبشوی بازگشت طالبان به نظرم کاری دور از جوانمردی و اخلاق است. اگرچه که باید ساماندهی شوند و استراتژی کلی فراهم کردن شرایط بازگشت آبرومندانه آنها به خاک مادریشان باشد. امیدوارم خداوند هر دو ملت ایران و افغانستان را در پناه امن خودش قرار دهد و روزهای بهتری برای هر دوی ما رقم بخورد. 
      

0

        کتاب خنده آور نیست. طنز است اما طنز تلخی دارد. این به آن معنا نیست که کتاب بدیست و ارزش خواندن ندارد. حتی گاهی آدم را به واکنش بیرونی وامی‌دارد. (منظور از واکنش بیرونی این است که فرد بگوید آخ، یا آه بکشد یا بخندد یا حتی اشکش در بیاید نه اینکه فقط غلیان احساسات در ذهنش صورت بگیرد) داستان اول و آخرش قشنگ نیستند اما بقیه بهتر بودند. اگر‌ من بودم داستان های اول و آخر را (که اسم کتاب از یکی از آنها گرفته شده) حذف میکردم. 

ابراهیم نبوی الان فوت شده. آدمی بود که در زمانه ی ما نویسنده شده، طنز نوشت، مبارزه کرد، معروف شد، مهاجرت کرد، باز نویسندگی کرد و و نا به هنگام فوت شد. نمونه ای از چرخ روزگار در برابر ما. روزگاری که ما را درون خودش می‌کشد و محومان میکند. آقای نبوی رفته است. هم خودش هم قلمش. دیگر شاید آن طرز نگاه و مبارزه و آن نوشته ها در این روزگار آن شادابی را نداشته باشد. مثل خود مایی که یک زمانی مشتاقانه طنز نبویها را دنبال میکردیم. خداحافظ آقای نبوی. 
      

1

        اول اینکه کتاب کتاب خوبیست. ارزش خواندن دارد.
ترجمه اش عالی نیست ولی بد هم‌نیست. 
کتاب برای آموزش مبانی اقتصاد نیست.
کتاب کتابی قدیمیست اما مفاهیمش تا زمانی که چیزی به اسم اقتصاد وجود دارد ، قابل توجه است.
اصل حرف کتاب آن است که نباید منافع جمعی کوچک متاثر از یک سیاست اقتصادی را به تنهایی دید و باید تاثیرات عمومی آن سیاست را در نظر گرفت. اگر دولت به طور مصنوعی قیمت کالایی را دستکاری کند، مثلا کاهش بدهد باعث خروج تولیدکننده از چرخه و کمبود آن کالا و نتیجتا افزایش بیش از حد قیمت آن می‌شود. پس تا می‌شود باید کار را به خود بازار واگذار کرد یا خداقل اگر هم می‌خواهیم دخل و تصرفی در روند تولید یا عرضه یا مصرف بکنیم عواقب غیر مستقیمش را در نظر بگیریم.

کتاب به جنگ گزاره های ظاهرا درستی مثل اینها می‌رود:
داشتین شیشه شکسته خوب است
خلق پروژه عمومی بیهوده کار درستیست 
باید از تکنولوژی جدید که باعث بیکاری می‌شود بترسیم
موانع قرار گرفته بر تولید آزادانه بر ثروت می افزاید
پس انداز احتکار پول و ابلهانه است.
البته تا کتاب را نخوانید به معنای درست جملات بالا و دلیل غلط بودنشان پی نمی‌برید.
خلاصه که اقتصاد علم بازشناسی پیامدهای ثانویه است.

در آخر اگر‌می‌خواهید کتابی درباره آشنایی با اقتصاد بخوانید کتاب اقتصاد به زبان ساده علی سرزعیم را بخوانید. و اگر آن را خوانده اید، پیشنهاد میکنم همان را دوباره بخوانید. 😀
      

2

4

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.