Every thing, every thing
در حال خواندن
6
خواندهام
134
خواهم خواند
70
نسخههای دیگر
توضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
از پنجره رو برمی گردانم. از چه چیزی پشیمانم؟ از اینکه در اولین فرصتی که پیش آمد بیرون رفتم. از اینکه دنیا را دیدم و عاشقش شدم. از اینکه عاشق آلی شدم. حالا که می دانم همه ی آن چیزها را از دست داده ام، چطور می توانم بقیه ی عمرم را با این عذاب سر کنم؟ چشم هایم را می بندم و سعی می کنم بخوابم. اما تصویر چهره ی قبلی مامان، آن همه عشق فداکارانه ای که در چشم هایش موج می زند، دست از سرم برنمی دارد. پس به این نتیجه می رسم که عشق چیز فوق العاده وحشتناکی است. دوست داشتن کسی به همان شدت که مامان من را دوست دارد باید شبیه جان کندن قلب آدم بیرون از سینه اش، بدون پوست، بدون استخوان و بدون هیچ محافظه ای باشد.عشق چیز وحشتناکی است و از دست دادنش از آن هم بدتر است.
بریدۀ کتابهای مرتبط به Every thing, every thing
نمایش همهیادداشت ها
1403/7/6
0
1402/5/23
3
1402/11/22
5
1403/4/30
23
1402/5/5
2
1402/10/15
8
1402/10/18
0
1402/8/21
2
1403/4/5
واقعا کتاب قشنگی بود و تم غمش خیلی خوب بود که یکم امیدم کنارش گذاشته بود پایانش قشنگ بود و با اینکه ناراحتم بیشتر الی و مدی رو کنار هم ندیدم خوشحالم با همین مقدار تموم شد چون باید همین باشه...... ازش لذت بردم اما اگه نظر منتقدانه برای کتاب بخوام بگم اینکه در اوج اینکه احساس غم خوشحالی حماقت و عشق و امید و ترس رو توش جا داده بود اما واقعا بعضی جاهاش از منطق دور بود وقتی مدی سفر کرد و طی یه روز هیچیش نشد شک کردم که مگه میشه و خب سریع از ذهنم دورش کردم صادقانه پایانش دور از انتظاره اما نمیدونم یکم غیر منطقیه برام که مامانش در این حد درحال فروپاشی روانی باشه و دچار توهم باشه و کسی متوجه اش نشه....نمیدونم انگار کارلا پرستار تحصیل کرده ای بوده قبل از استخدام مدارک مدی رو ندیده بوده؟اگه شک کرده پیگیری نکرد؟هیچ کدوم از همکارهای مامانش این اتفاق رو حس نکردن؟یعنی اینقد نسبت به دنیا بیاعتماد شده بود که فکر میکرد همه چیز به مدی آسیب میزنه و به خودش دروغ گفت و این دروغ به واقعیت تبدیل شد اما این باورش نباید تو کارش اثر بذاره؟ تشخیص هایی بده که درست نباشن و بقیه بفهمن ؟شک کنن؟جدا از این شخصیت کارلا برام یه شخصیت شیرین ولی غیرممکن بود و همینطور الی نمیدونم اما یه پرستار پیدا میشه که از کار مدی حمایت کنه بیاد بگه دنبال آرزوهات برو درحالی که باید بمیری اخرش؟یا الی واقعا واقعا کسی این کارو انجام میده منظورم اینکه اول وحشت میکنه بعد عصبی میشه و کاملا اوکی میشه و قبول میکنه برن هاوایی....چیز دیگه ای که درگیرم کرد اینکه اوکی کارت اعتباری گرفتی باشه چه شکلی پول داشت کارته؟وقتی کارت بگیری که رندوم پول سفر و هتل و کلی غذا و تفریح نیست توش که نمیتونه از حساب مامانش برداره بدون فهمیدن یا به هرصورت دیگه ای پول به کارت واریز کنه بدون اینکه مامانش بفهمه که میدونی اینا نقاط ضعف کتاب بودم از نظرم چون غیرقابل باور بودن درکل کتاب قشنگی بود ولی خب نمیشه از این نکات گذر کرد اما واقعا نکات خوب زیادی داشت کتاب کاملا روون بود درحدی که من تو ۳ ساعت و خورده ای خوندم حس و حال خوبی داشت در کل پیشنهاد میشه بخونینش اما دنبال چیز خیلی خاص و شاهکار نباشین صادقانه من توقع چیزی شبیه نحسی ستاره های بخت ما رو داشتم اما کلا هدف و مفهوم داستان فرق داشت حس میکنم بیشتر بدی هاش رو گفتم اما واقعا قدرت حس خوبش رو دست کم نگیرین
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
2