برباد رفته

برباد رفته

برباد رفته

مارگارت میچل و 1 نفر دیگر
4.3
36 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

9

خوانده‌ام

78

خواهم خواند

21

شابک
9782001035908
تعداد صفحات
1,580
تاریخ انتشار
1314/10/10

توضیحات

        کتاب برباد رفته، رمانی است که مارگارت میچل آن را به رشته ی تحریر درآورده و در سال 1936 برای اولین بار به چاپ رسیده است. داستان، در کلایتون کانتی و آتلانتا، و در زمان جنگ داخلی آمریکا و دوره ی بازسازی پس از جنگ می گذرد. اسکارلت اوهارا، دختر جوان و لوس مزرعه داری ثروتمند است که باید از همه ی امکاناتش استفاده کند تا بتواند خود را از فقر و فلاکت ناشی از جنگ و درگیری های خونین آن، برهاند. لازم به ذکر است که عنوان رمان بر باد رفته، از شعری نوشته ی ارنست داوسون گرفته شده است.کتاب برباد رفته، از همان لحظات آغازین به محبوبیت شگفت آوری در میان مخاطبان آمریکایی دست یافت و به پرفروش ترین اثر داستانی آمریکا در سال های 1936 و 1937 تبدیل گشت. نتایج یک نظرسنجی در سال 2014 نشان داد که رمان بر باد رفته، پس از کتاب مقدس، دومین اثر محبوب خوانندگان آمریکایی بوده و بیش از سی میلیون نسخه از آن، در سرتاسر جهان به فروش رفته است.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به برباد رفته

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به برباد رفته

یادداشت‌ها

Artemis

Artemis

1402/11/19

کتاب خوبیه
        کتاب خوبیه ادمو مشغول خوندن میکنه 
 و حس میکنم با کتاب های کلاسیک دیگه متفاوته 
ولی باز بی شباهت نیست 
من پوشش کلاسیک و فیلم هاشونو خیلی دوسدارم 
اما راجب کتاباشون... یه چیز خیلی اذیتم میکنه اینکه یهو میبینی دو برگه پشت و رو فقط داره یه خونه یا یه ادم فرعی داستان یا نوع حال یکی رو توضیح میده و حاشیه داره 
.
ترجیح میدم کتابای کلاسیک، حداقل امکان اگه فیلمش بود رو ببینم 
.
خیلی تاحالا تلاش کردم کتاب کلاسیک بخونم چون از نوع برخورد و پوششون واقعا خوشم میاد 
اما هربار نتونستم و با شکست مواجه شده ...
اما باز دست برنمیدارو 
شاید هنوز کتاب خوبمو پیدا نکردم..
خیلی یه مدته میخوام بلندی های بادگیر رو امتحان کنم چون خیلی از ادمای مهم دوسداشتنیم دیدم که ازش گفتن حتی تو فیلما 
.... اره خلاصه 
.
.
یه جورایی از شخصیت کتاب ، اسکارلت و رفتارهاش خوشم نیومد اینکه یه زن بخواد به همه مردای جمع توجه کنه تا فقط جذبش بشن و همین 
مردا بازیچه نیستن.
راجب پیب (فکر کنم همین بود اسمش)
این شخصیت هم دانای کل یهو وارد داستان میشه و برای من چنین شخصیتی اصلا جذاب نبود 
مخصوصا اینکه پروویش اصلا به دلم ننشست 
از چنین شخصیت هایی خوشم نمیاد.
درخت هرچقدر پربارتر، سربه زیر تر.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

11

          قلم نویسنده و هنرش خیلی خوب بود ولی محتوا خوب نبود.

بستر تاریخی داستان، دوران جنگ‌های داخلی آمریکاست. ۱۸۶۱ و جنگ شمال و جنوب و الغای برده داری و شکست جنوب و پیامد هاش.

نویسنده رسما طرفدار برده داریه و هرچند تلاش می‌کنه بگه ما توی جنوب خیلی با سیاه پوست ها خوب رفتار میکنیم و اونا رو جزء اعضای خانواده خودمون میدونیم، ولی بازهم رفتار و افکار شخصیت‌های مختلف داستان پر از نژادپرستی و خود برتر بینیه.

کار به جایی میرسه که برای کارهای فرقه‌ی کوکلاکس کلان هم توجیه میاره و سعی می‌کنه بگه کارشون موجه و منطقی بوده!
فرقه ای نژاد پرست که سیاه پوست ها رو به فجیع ترین وجه میکشتن و لینچ میکردن و ...

البته کمی از حرفهاش درباره اشتباهات شمالی ها برای نحوه ی الغای برده داری شاید درست باشه و قطعا شمالی ها هم به خاطر منافع خودشون و پول و مقاصد سیاسی این جنگ رو راه انداختن و دلشون به حال سیاه پوست ها نسوخته بود. بلکه الغای برده داری صرفا بهانه ای بود برای این جنگ.

(اسلام هم سعی کرد با برده داری مقابله کنه ولی از روش درست. که این همه آسیب نداشته باشه. هم برده ها به مرور آزاد بشن هم بتونن مستقل زندگی کنند و ...)

 در کل از نظر تاریخی و تحلیل تاریخ، نمره‌ی این کتاب حتی زیر صفره. چون رسماً دنبال تحریف تاریخ و توجیه نژادپرستی و برده داریه.

اما از نظر داستانی 

عاشقانه ست
زیبا هم نوشته شده
ولی عشق کثیف و خیانت و توجیهات مختلف برای این قبیل کارها.

شخصا از نویسنده‌هایی که با سیاه نمایی و بد کردن حال مخاطب می‌خوان بهش درس آموزنده بدن، خوشم نمیاد.
و داستان‌هایی که شخصیت‌های اصلیش منفی هستن رو هم دوست ندارم.
این کتاب هم از همین مدل کتابها بود.

چیزی که بعد از اتمام کتاب بهش فکر میکردم این بود که چقدر اسلام توی این زمینه‌ها حکیمانه حکم داده. درباره پوشش و روابط بین زن و مرد نامحرم و ... . و چقدر تک تک چیزهایی که اسلام برای حکم داده، می‌تونه باعث مفسده های خانمان سوز بشه و ...

برای نوجوان و حتی مجردها اصلا کتاب مناسبی نیست.
و شخصا به کسی خوندنش رو توصیه نمیکنم.
به نظرم ارزش وقت گذاشتن نداشت.
نه عاشقانه‌ی زیبایی داشت، نه تحلیل تاریخی درستی داشت، نه پایان بندی مناسبی، نه روزنه‌ی امیدی ، نه شخصیت امیدوار کننده‌ای ...


❌❌❌شاید خطر لو رفتن داستان:

شخصیت اول داستان، اسکارلت، مجموعه‌ای هست از رذایل اخلاقی مختلف و به شدت روی اعصابه کارها و افکارش.

رِت باتلر، شخصیتی که چه بسا مخاطب های زیادی ازش خوششون بیاد به خاطر نحوه داستان پردازی، شخصیت منحطی داره... 
صرف داشتن عشق عمیق، باعث نمیشه یک فرد آدم خوبی بشه.
و حتی اصل این عشق هم چندان پاک نیست و روابط نامشروع دیگه ای در کنارش داره و ...

مرد دوم داستان، اشلی هم تکلیفش با خودش معلوم نیست. شخصیت جالبی هم از آب در نیومده مخصوصا با پایان داستان. گویا اصلا مرد خوب وجود نداره توی این کتاب !

تنها کسی که شاید نقطه روشنی باشه بین شخصیت های اصلی داستان، ملانی‌ه.
که البته بعضی جاها رفتارهای متعصبانه ‌ش برای حمایت از اسکارلت و درک پایینش از روابط افراد اطرافش، اذیت کننده ست.
        

0