جواد جاودانی محمدی

@javedany

4 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

من خیلی اتفاقی وقتی داشتم تو طاقچه می‌چرخیدم تا کتاب بعدیم رو انتخاب کنم، به «مومو» برخوردم. توضیحات داستانش رو خوندم و خیلی خوشم اومد و تصمیم گرفتم بهش گوش بدم و چقدددددر عالی بود...

این کتاب با روایت دلنشینش کاری می‌کنه تا خواننده با یه دید جدید به زندگی و زمان نگاه کنه...

به اینکه لحظاتش می‌تونه از شادی و دوستی و رویا‌پردازی سرشار باشه...
و یا
به دویدن و اضطراب و نرسیدن بگذره...
وقتی که به جای زندگی کردن، فقط دنبال کار کردن و پول جمع کردنی تا بلکه یه روووووزی بتونی ازش استفاده کنی...

🔅🔅🔅🔅🔅

قهرمان این کتاب، یه دختر کوچولوئه به اسم مومو، با یه ابرنیرو به اسم قدرت گوش دادن!

مومو اونقدر قشنگ و با جون و دل به حرفای آدما گوش می‌ده که همه وقتی مشکلی براشون پیش میاد میرن پیشش تا با حرف زدن سبک بشن و حتی بهترین ایده‌ها برای حل اون مشکل به ذهنشون برسه! (این ابرنیروی به ظاهر سادهٔ مومو اینقدر قشنگ تو کتاب توصیف شده بود که باعث شد منم بیشتر از قبل تلاش کنم به حرف‌های بقیه گوش بدم! کاری که برخلاف ظاهرش اصلا ساده نیست!)

مومو دو تا دوست صمیمی داره، به اسم بپو و جی‌جی! دو شخصیت کاملا متضاد با هم :) یکی پیر و اون یکی جوون، یکی ساکت و فکور و اون یکی پرحرف و خیال‌پرداز! (بپو شخصیت موردعلاقهٔ من تو کتابه که خیلی خیلی دوستش دارم و هر وقت یاد حرفاش و دل پاکش می‌افتم یه حال خوبی پیدا می‌کنم ❤️)

خلاصه اینکه زندگی مومو و دوستاش به زیبایی و سادگی در جریان بود که یه دفعه سر و کلهٔ مردای خاکستری‌پوش پیدا می‌شه. آدم‌های عجیب و غریبی که کم‌کم کنترل تمام شهر رو به دست می‌گیرن....

این موجودات کارشون دزدیدن وقت آدم‌هاست! و با حضورشون همه چیز و همه کس رو عوض می‌کنن، حتی دوستای مومو رو :(((

اینطور میشه که مومو برای نجات دوستاش و شهر از چنگ این آدما سفر عجیب و خطرناکی رو شروع می‌کنه...

🔅🔅🔅🔅🔅

من بعد از اینکه یه دور به کتاب گوش دادم، مصمم شدم که حتما دوباره بخونمش و به چیزایی که می‌گفت بیشتر و بهتر فکر کنم. به خاطر خوانش زیبای خانم موژان محقق، عاشق این ترجمه از کتاب شده بودم ولی وقتی گشتم دیدم خیلی وقته این ترجمه تجدید چاپ نشده و نسخهٔ متنیش هیچ‌جا موجود نیست :((( ولی بازم ناامید نشدم تا اینکه تونستم یه نسخهٔ دست دوم ازش پیدا کنم! اونم یه نسخه با قیمت پشت جلد ۵۰۰ ریال 😅

همین کتاب دست دوم رو خریدم و خوندم و دوباره لذت بردم 🥹

🔅🔅🔅🔅🔅

این تجربهٔ لذت‌بخش باعث شد بگردم و یه کتاب دیگه از آقای میشاییل انده پیدا کنم، به اسم «داستان بی‌پایان» که اونم به شدت لطیف و شیرین و تأمل‌برانگیز بود.... 
(یه مرور جدا هم براش نوشتم)
حیف که دیگه تجدید چاپ نمی‌شه و کسی هم به صرافت ترجمهٔ مجددش نمی‌افته...

خلاصه اینکه به نظرم «مومو» و «داستان بی‌پایان» دو تا نمونهٔ عالی از این هستن که چطور میشه با داستان‌های فانتزی و پر از موجودات عجیب و غریب که اصلا تو جهان واقعی مصداقی ندارن، مفاهیم و موضوعات عمیق رو به بچه‌ها (و بزرگسال‌ها!) منتقل کرد :)

(عکس نویسنده رو هم تو گوگل بزنید و ببینید، خیلی گوگولیه 😍😍😍😅)
            من خیلی اتفاقی وقتی داشتم تو طاقچه می‌چرخیدم تا کتاب بعدیم رو انتخاب کنم، به «مومو» برخوردم. توضیحات داستانش رو خوندم و خیلی خوشم اومد و تصمیم گرفتم بهش گوش بدم و چقدددددر عالی بود...

این کتاب با روایت دلنشینش کاری می‌کنه تا خواننده با یه دید جدید به زندگی و زمان نگاه کنه...

به اینکه لحظاتش می‌تونه از شادی و دوستی و رویا‌پردازی سرشار باشه...
و یا
به دویدن و اضطراب و نرسیدن بگذره...
وقتی که به جای زندگی کردن، فقط دنبال کار کردن و پول جمع کردنی تا بلکه یه روووووزی بتونی ازش استفاده کنی...

🔅🔅🔅🔅🔅

قهرمان این کتاب، یه دختر کوچولوئه به اسم مومو، با یه ابرنیرو به اسم قدرت گوش دادن!

مومو اونقدر قشنگ و با جون و دل به حرفای آدما گوش می‌ده که همه وقتی مشکلی براشون پیش میاد میرن پیشش تا با حرف زدن سبک بشن و حتی بهترین ایده‌ها برای حل اون مشکل به ذهنشون برسه! (این ابرنیروی به ظاهر سادهٔ مومو اینقدر قشنگ تو کتاب توصیف شده بود که باعث شد منم بیشتر از قبل تلاش کنم به حرف‌های بقیه گوش بدم! کاری که برخلاف ظاهرش اصلا ساده نیست!)

مومو دو تا دوست صمیمی داره، به اسم بپو و جی‌جی! دو شخصیت کاملا متضاد با هم :) یکی پیر و اون یکی جوون، یکی ساکت و فکور و اون یکی پرحرف و خیال‌پرداز! (بپو شخصیت موردعلاقهٔ من تو کتابه که خیلی خیلی دوستش دارم و هر وقت یاد حرفاش و دل پاکش می‌افتم یه حال خوبی پیدا می‌کنم ❤️)

خلاصه اینکه زندگی مومو و دوستاش به زیبایی و سادگی در جریان بود که یه دفعه سر و کلهٔ مردای خاکستری‌پوش پیدا می‌شه. آدم‌های عجیب و غریبی که کم‌کم کنترل تمام شهر رو به دست می‌گیرن....

این موجودات کارشون دزدیدن وقت آدم‌هاست! و با حضورشون همه چیز و همه کس رو عوض می‌کنن، حتی دوستای مومو رو :(((

اینطور میشه که مومو برای نجات دوستاش و شهر از چنگ این آدما سفر عجیب و خطرناکی رو شروع می‌کنه...

🔅🔅🔅🔅🔅

من بعد از اینکه یه دور به کتاب گوش دادم، مصمم شدم که حتما دوباره بخونمش و به چیزایی که می‌گفت بیشتر و بهتر فکر کنم. به خاطر خوانش زیبای خانم موژان محقق، عاشق این ترجمه از کتاب شده بودم ولی وقتی گشتم دیدم خیلی وقته این ترجمه تجدید چاپ نشده و نسخهٔ متنیش هیچ‌جا موجود نیست :((( ولی بازم ناامید نشدم تا اینکه تونستم یه نسخهٔ دست دوم ازش پیدا کنم! اونم یه نسخه با قیمت پشت جلد ۵۰۰ ریال 😅

همین کتاب دست دوم رو خریدم و خوندم و دوباره لذت بردم 🥹

🔅🔅🔅🔅🔅

این تجربهٔ لذت‌بخش باعث شد بگردم و یه کتاب دیگه از آقای میشاییل انده پیدا کنم، به اسم «داستان بی‌پایان» که اونم به شدت لطیف و شیرین و تأمل‌برانگیز بود.... 
(یه مرور جدا هم براش نوشتم)
حیف که دیگه تجدید چاپ نمی‌شه و کسی هم به صرافت ترجمهٔ مجددش نمی‌افته...

خلاصه اینکه به نظرم «مومو» و «داستان بی‌پایان» دو تا نمونهٔ عالی از این هستن که چطور میشه با داستان‌های فانتزی و پر از موجودات عجیب و غریب که اصلا تو جهان واقعی مصداقی ندارن، مفاهیم و موضوعات عمیق رو به بچه‌ها (و بزرگسال‌ها!) منتقل کرد :)

(عکس نویسنده رو هم تو گوگل بزنید و ببینید، خیلی گوگولیه 😍😍😍😅)
          
            یک بار گفته بودم که کتاب خوب کتابی نیست که همه قواعد داستان نویسی رو رعایت کرده باشه. کتاب خوب کتابیه که مخاطب نتونه اون رو زمین بذاره و در نهایت هم از خوندن کتاب راضی باشه.
نمیدون چرا این همه مدت در برابر خوندن #من_او مقاوت میکردم. تقریبا بیشتر کتابهای #رضا_امیرخانی رو خوندم. اما #قیدار به نظرم فیلم فارسی بود و  #بی_وتن نصفه موند و بعدش هم #رهش اونی نبود که باید باشه. هرچقدر هم که از این کتاب تعریف میکردن میلم نمیکشید برم سمتش. اما بالاخره خیاط در کوزه افتاد. حالا بعد از این همه سال بخوام ازش حرف بزنم خیلی دیره. ولی انقدری خوب بود که پونصد و سی صفحه رو یک نفس خوندم. عاشق بازی های زبانی نویسنده شدم و عاشق این به هم ریختگی فصل ها. عوض شدن سر و ته ماجرا. اما به نظرم چند فصل آخر کتاب اضافه بود. مخصوصا فصل آخر که انگار باید تا ته همه چیز رو بفهمیم. اگر کتاب رو هنوز نخوندید و هوس کردید بخونید بعد از جایی که مهتاب مچ علی رو گرفت کتاب رو ببندید. بقیه اش دور باطله. 
کتابی که دست منه چاپ سال هشتاد و پنجه. و قیمتش پنج هزار تومنه. 
نمیدونم اون موقع گرون بوده یا نه؟
پ.ن از حق نگذریم که اسم کتاب معرکه است و البته رد گم کن.
          
            متن معرفی انتشارات نیستان هنر:
«فصل شکوفه‌های نخل» روایتی است شنیده اما ناشنیده. داستانی است بلند از آنچه بر خاندان عصمت و طهارت و اهل بیت رسول اکرم (ص) پس از حادثه عاشورا گذشته است اما این داستان از زاویه دید اشقیا و به طور مشخص یکی از مرددین لشکر عمرسعد بازخوانی و روایت می‌شود.

این داستان از عصر عاشورا و حمله لشکر یزیدیان به خیام برجای مانده از امام حسین (ع) شروع و در ادامه ماجرای اسیری خاندان اهل بیت و حرکت و حضور در کوفه و… را بازگو می‌کند. این داستان از زبان یکی از لشکریان عمر سعد بازگویی می‌شود. سربازی که دلخوش دارد که در نبرد عاشورا حتی یک تیر نیز پرتاب نکرده است اما از نزدیک شاهد واقعه بود و با مشاهده میزان خونخواری و نابکاری لشکر در برخورد با خاندان و یاران امام حسین (ع) دچار تردید در فعل و عملش شده است و سعی می‌کند در منازعه با همکاران خود به نوعی دست به توجیه خود بزند.

یکی از زیباترین و در عین حال جذابترین بخش‌های کتاب اما بازخوانی خطبه و گفتارهای سید الساجدین (ع) و حضرت زینب (س) در جریان اسارت در کوفه شام با مردم، ابن زیاد و یاران آنهاست. این بازنوسی شکلی شاعرانه، حماسی و در عین حال توام با شخصیت‌پردازی‌ داستانی است و همین موضوع بر تاثیرگذاری آن افزوده است. روایت نویسنده از منازعه کلامی حضرت زینب (س) و ابن زیاد و منازعه پرشور کلامی امام سجاد (ع) با مردم کوفه در حالی که اسیر و در بند در کوچه های کوفه به سوی کاخ ابن زیاد در حرکت هستند از جذاب‌ترین بخش‌های این روایت داستانی است.

در کنار این ماجرا شرح جنایت لشکر یزیدی در منطقه حره و در ادامه حمله به مدینه النبی و شکستن حرمت حریم و مسجد رسول الله (ص) توسط آن در قالب تصویرسازی داستانی نیز از بخش‌های قابل اعتنای کتاب به شمار می‌رود.

«فصل شکوفه‌های نخل» کتابی موفق در تصویرسازی از اشخاص و موقعیت‌های سال‌های دهه ۶۰ هجری است؛ سال‌هایی پرآشوب و آکنده از نزاع و خونریزی در میان حکومت بنی‌امیه و سالهای غربت آل رسول الله. هنر نویسنده کتاب اما این بوده که توانسته به کلمات در کتاب حرکت و جان ببخشد و صورتی تصویری به آنها ببخشد تا مخاطب اثرش با خوانش متن بتواند به سادگی آنچه بازگو می‌شود را پیش چشم خود ببیند و مرزهای تاریخ را با سرعت و دقت حس و درک کند.