یادداشتهای احمدرضا کوکب (74) احمدرضا کوکب 1403/9/16 دیدار اتفاقی با دوست خیالی و هشت جستار دیگر آدام گوپنیک 3.7 7 وقتی جستار اول این کتاب را در باغ کتاب خواندم و داشتم از خوش حالی و هیجان روی ابرها پرواز میکردم، یکی از کارکنان مجموعه آمد و تذکر داد که لطفا از هر کتابی بیشتر از دو سه صفحه را نخوانید! حق داشت بنده خدا. تقریباً سه ساعت بود که آنجا بودم و چند ده جلد کتاب را زیر و رو کرده بودم و از خیلیهایشان هم تکههای زیادی خوانده بودم. میخواستم برای طرحی به اسم «کتاب ماه» که مربوط به محیط کارم هست و به تازگی مسئولش شده بودم، چند سری کتاب بخرم. باید انتخاب میکردم. نمیدانم بگویم خوشبختانه یا متأسفانه، کل کتاب را بر اساس جستار اولش قضاوت کردم و بعدا در نمایشگاه کتاب 16 جلد خریدم. جستار اول این کتاب که همان دیدار اتفاقی با دوست خیالی است، واقعا عالی ست. یکی از بهترینهایی که خوانده ام. اما در ادامهی کتاب، فقط چند جستار خوب پیدا میشود. من فقط «صندلی راننده»، «مردم به دکتر مراجعه میکند» و تا حدی هم «اعتصاب فرانسوی» را دوست داشتم. بعضی را حتی نیمه رها کردم. واقعیت این است که کتاب زیادی در فضای خارج از ایران (حال چه آمریکا و چه فرانسه و چه...) سیر میکند و بعضی وقتها به سختی میشود ارتباط گرفت. خیلی از جستارها یکهو زیادی پیچیده میشدند و از داستان تهی. این بود که دیگر هیچ لذتی نداشتند. انتظار داشتم جستار «اطلاعات» که در مورد اینترنت و حوزه پژوهشی من است برایم جالب باشد؛ ولی الان حتی یادم نمیآید موضوعش چه بود. القصه، سه ستارهای که دادم، برای همان سه جستار خوبش بود؛ مخصوصا جستار اول. 0 25 احمدرضا کوکب 1403/9/14 اتحادیه ی ابلهان جان کندی تول 3.5 50 1. صوتی این کتاب را گوش دادم. از یک طرف، ارزش کاغذی خواندن هم داشت و از طرف دیگر، آنقدر برخی شخصیتها خوب اجرا شده بودند که یک ارزش افزوده نسبت به نسخه کاغذی محسوب میشد. ۲. کتاب عجیب و متفاوتی برای من بود. شخصیت ها را خیلی دوست داشتم. در مقدمه ترجمه آورده شده است که چندین منتقد به عنوان یکی از خنده دار ترین کتاب ها از آن اسم برده اند؛ ولی واقعیت این است که بیشتر از خنده دار، میشود گفت «نمکین» است. آدم را به ندرت به قهقه میاندازد. 3. ما ها فضای آمریکای 70-80 سال پیش را نمیفهمیم، احتمالا بخش های زیادی از این کتاب را هم به اندازه کافی نمیفهمیم (یک ستاره کمتر برای همین است). شاید دلیل قهقه نزدن ها هم همین باشد! 4. شاید از اینجا به بعد اسپویل باشد. قطعا شخصیت اصلی داستان ایگنیشس است؛ اما قهرمان داستان، آقای لیوای هست. یک آدم معمولی با محسابه عقلایی که گیر یک مشت آدم دیوانه افتاده است. منفورتر از خانم لیوای برایم قابل تصور نیست و جدا میخواهم چنین شخصیتی را پاره پاره کنم. 5. کتاب جدا ابعاد عمیق زیادی دارد و خیلی قابل تأمل است. شاید روزی یک بار دیگر کاغذی اش را خواندم و بیشتر به چیزهایی که خوب نفهمیده ام، دقت کردم. 0 14 احمدرضا کوکب 1403/9/13 آتش بدون دود: اتحاد بزرگ جلد 3 نادر ابراهیمی 4.7 39 باید از این به بعد، وقتی از نادر ابراهیمی چیزی میخوانم، یک قلم و کاغذ بگذارم کنار دستم تا چیزهایی که برای این یادداشت به ذهنم میرسد را بنویسم. در واقع، وقتی میخواهم درباره کل کتاب صحبت کنم، فقط بهت زدهام. چطور ممکن است؟ واقعا چنین کتابی چطور ممکن شده است؟ اول اینکه قهرمانهای نادر ابراهیمی، هیچ کدام معصوم و کامل مطلق نیستند و اتفاقاً اصلاح و بهروزرسانی میشوند. این را خیلی دوست دارم. دوم (و شاید آخر!) اینکه، جداً به عشقی شبیه عاشقانههای نادر نیاز دارم و حتی شاید به نفرتی شبیه نفرت قصههای نادر. انگار چنین احساست واقعی و عمیقی، فقط مال قدیمها است. در این زندگی مکانیکی و تنظیم شدهی ما، واقعاً چنین عشقی پیدا میشود؟ نمیدانم. اصلاً دلها برای این حجم از احساسات پخته نیست. ما، تربیت شدگان نظام تربیتی معیار، کودنتر از آن هستیم که بتوانیم این طور عاشق شویم. این حسرت بزرگی است. خیلی برای جلد بعد نگرانم. نگران اینکه به سرازیری بیوفتد. تا اینجا، هر جلد واقعا شگفتانه بوده و برگ جدیدی رو کرده که اصلاً فکرش را نمیکردم. خیلی میترسم از اینکه دلم را بزند. خدا کند نادر کار را خراب نکرده باشد. 5 46 احمدرضا کوکب 1403/9/5 واقع گرایی سرمایه دارانه مارک فیشر 4.0 1 1. این کتاب کوتاه همین امروز به دستم رسید و همین امروز خواندمش. مدتها بود که چنین کاری نکرده بودم و از اینکه (با هر سختی که داشت) انجامش دادم، راضی هستم. 2. این کتاب را نباید یک کتاب اقتصادی و یا حتی اقتصاد سیاسی فرض کرد؛ بلکه بیشتر اثری در حوزه فلسفه سیاسی است. لذا بیشتر از اسمیت و کینز و امثالهم، به فوکو و بودریا و ژیژک ارجاع میدهد. 3. واقع گرایی سرمایه دارانه تقریبا همان پست مدرن است؛ لایه فرهنگی و ایدئولوژیک اقتصاد سرمایه داری. 4. شاید بتوان ایده اصلی کتاب را در این جمله از خود کتاب پیدا کرد: ... واقعگرایی سرمایهدارانه متضمن تسلیم شدن در برابر واقعیتی بینهایت تغییر پذیر است که میتواند در هر لحظه پیکربندیاش را عوض کند. (ص۸۵) همان طور که گفتم، آنچه کتاب در پی تبیین آن است، بسیار به آنچه ما از واژه پست مدرنیسم متوجه میشویم نزدیک است. جهانی که در آن هیچ تمرکزی وجود ندارد. خیر عمومی معنا ندارد. ارزش محوری، بی ارزش بودن است. در واقع هر کسی ارزش هایی دارد ولی قرار نیست تا ابدا آنها را داشته باشد. همه این سیالیت، ناشی از تسلیم شدن بشر پست مدرن در برابر «واقعیت» جهان هستیم. آنچه اصیل است، واقعیت است و بقیه چیزها اهمیتی ندارند. در واقعیت هم هیچ ارزشی وجود ندارد. البته کتاب سعی دارد توضیح بدهد که اتفاقا خیلی هم ارزشها وجود دارد که همه برآمده از سرمایهداری و ناشی از آن هستند. 5. حال کتاب برای توضیح این ایدهی خود از جهات مختلفی به سمت موضوع حمله میکند. هر چیزی را دستاویز میکند تا منظور خود را برساند. از نقش دولت در جهان پسافوردیسم گرفته تا رشد بیماران روانی در دهههای اخیر. سرمایه داری همواره سعی میکند چنین اتفاقاتی را به «فرد» و کوچک ترین عضو ممکن نسبت بدهد؛ اما کتاب توضیح میدهد که ما درگیر یک فساد سیستماتیک هستیم و توصیههای اخلاقی برای رفتار بهتر تک تک افراد، کمک خاصی نمیکند. 6. کتاب آسان نبود. پر از ارجاع به فیلمها و سریالهایی که ندیده بودم و تقریباً هیچ شناسی هم برای دیدنشان نداشتم! از بس معمولا قدیمی بودند. لذا نمیتوانم ادعا فهم کامل کتاب را بکنم. آنچه گفتم، برداشت خودم بود. 0 29 احمدرضا کوکب 1403/9/5 جستارهایی در باب عشق آلن دوباتن 3.7 31 بد نبود. زیادی تفلسف میکرد. در واقع خیلی کمتر از اینکه قصه بگوید تفلسف میکرد و تناسب مورد نیاز رعایت نشده بود. ولی نکات و ایدههای خوبی داشت. از جذابیتهای جستار، این است که یک چیزی را مدتها درون خودت حس میکردی ولی نمیفهمیدی دقیقا چیست. یکهو یکی میآید آن را صورت بندی میکند و برایت توضیح میدهد. از این چیزها داشت. همچنین کمی تنهایی و بدبختی انسان غربی را میشود در این کتاب دید. 0 10 احمدرضا کوکب 1403/9/4 سرمایه داری جفری اینگام 2.0 1 در واقع کتاب را تمام نکردم. از بخش دوم به بعد ادبیات کتاب خیلی سخت تر شد. کمی مسئله ترجمه است اما به نظرم خود کتاب هم آسان نوشته نشده. بخش های مختلف را تورق کردم. بعضی مباحث را از قبل میدانستم؛ ولی باز هم وقتی از روی کتاب مطالعه میکردم، منظورش را متوجه نمیشدم! این است که فعلا بی خیالش شدم. شاید بار دیگر با دقت بیشتری خواندم. 0 9 احمدرضا کوکب 1403/9/1 آتش بدون دود: درخت مقدس نادر ابراهیمی 4.6 33 گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود از سر شب این شعر توی مغزم تکرار میشود. اهل شعر هم نیستم. نمیدانم چرا. مجموعا اینکه حال نوشتن ندارم. خیلی خوب بود ولی نه به خوبی جلد یک. با این حال، دلم نمیآید کمتر از 5 ستاره بدهم. 0 17 احمدرضا کوکب 1403/8/28 چراغ ها را من خاموش می کنم زویا پیرزاد 3.8 118 جزو لیست «عمراً بخوانم»م بود. از اسمش و حتی اسم نویسنده اش (دومی را واقعا نمیدانم چرا!) معلوم بود از این کتابهای عاشقانهی آبکی است که عاشق، مورد بیلطفی معشوق قرار گرفته و قرار است شاهد صفحات متمادی، خودخوری و حرفهای پر از عشق و سوز و البته نالهی عاشق باشیم. دو نفر که اصلا معلوم نیست در چه جهانی زندگی میکنند و جز خودشان در مورد هیچ چیزی صحبت نمیشود. با این وجود، پیشتر هم گفتم که در کتاب صوتی سخت نمیگیرم و اگر هم از کتابی خوشم نیامد، خب، رها میکنم. تا حالا هم از این قاعده بد ندیده ام. مثل همین کتاب که واقعاً عالی بود. در واقع نیم ستاره ای که کم کردم به خاطر اسم مزخرف و بازارپسندش هست. کتاب واقعا فکر دارد و عجیب اینکه از فکر پشت سرش هم خوشم میآید. یک ایدهی فمنیستی لوس و مسخره نیست و اتفاقا خیلی واقعی به توصیف احساسات زن و بیمهریهایی که میبیند میشود. داستان کاملاً کانتکس دارد و زیادی هم دارد. هم شخصیت ها ارمنی ایرانی هستند که خب، خیلی جدید و متفاوت است. هم در ایام قبل از انقلاب، در محله شرکت نفت اتفاق میافتد که باز هم جدید است و ما معمولا چیز زیادی در موردش نمیدانیم. هم تنوع شخصیتی خوبی دارد و هم چیزهای دیگر. حتی پایان داستان هم خوب بود. از کسی که اسمش زویا باشد، بی خود و بی جهت انتظار داشتم که یک پایان زرد خانمان برافکن غیرواقعی برای داستان ترسیم کند؛ ولی اتفاقاً خیلی هم واقعی و خوب بود. دست مریزاد. 0 18 احمدرضا کوکب 1403/8/22 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.4 9 یک بار دیگر هم مصطفی مستور را به اندازه کافی دوست نداشتم. فرایند داستان جذابیتها و خلاقیتهایی داشت. برخی توصیفات و حتی جملات خوب بودند مثل این: تهران مثل یه فیلم سینمایی میمونه که هرکی میبینه دلش میخواد بزنه زیر گریه. ولی از خجالت بقیه کسایی که دارن فیلم رو میبینن این کار رو نمیکنه! ولی پایان بازی که نفهمیدم چه شد. و حتی خود داستانی که خیلی نفهمیدم چه میگفت. شاید مال آدم حسابی هاست که خیلی حالیشان میشود. ما که نمیشود! 0 4 احمدرضا کوکب 1403/8/19 پرتره نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.0 22 کتاب عجیبی بود واقعا. برام متفاوت بود. شبیه بقیهی روسیایی که خونده بودم نبود. 5 ستاره رو نه به این خاطر که خیلی عالی بود (که بود)، بلکه بیشتر به خاطر متفاوت بودنش دادم. با اینکه صوتی گوش دادم کامل جذبم کرد. این رمان در مورد هنر برای هنر، رباخواری، فقر و چیزهای دیگه صحبت کرده و نکرده. البته سه ساعت و خردهای بود و نمیدونم چطور 84 صفحه هست کاغذی ش! این قسمت فاش کردن محسوب میشه: به نظرم حتی یک تلاشی بود برای نشون دادن رابطه مستقیم بین عالم ماده و عالم معنا. تابلوی پیرمرد، یه امر شیطانی بود که هرجایی میرفت روح شیطانی خودش را میآورد. همه احساس میکردن این یک اتفاق فرا مادیه. ولی در واقع، پشت تابلو سکههای رباخواری قرار داشت؛ یه پول کثیف. انگار که اون نحسیه به خاطر پول کثیف پشتش هست و اگر یک روحانیت پلیدی داره، به خاطر جسمانیت پلیدش هست! یه همچین چیزی. شاید. 0 23 احمدرضا کوکب 1403/8/11 آتش بدون دود: گالان و سولماز جلد 1 نادر ابراهیمی 4.6 47 خواستم چیز مفصلی بنویسم. کمی تأملاتم در مورد عشق و عاشقی. چیز خوبی نشد. همه را پاک کردم. ما را چه به این حرفها؟ نادر از محدود نویسندههایی است که تشبیهها و غلمبه سلمبهگوییهاش میچسبد و حال آدم را خراب نمیکند. نیم ستاره کم شد، برای برخی مواردی که گاهی اذیت کردند. فعلا همین. 0 22 احمدرضا کوکب 1403/8/7 راهپیمایی اشک ها جلد 5 مهدی میرکیایی 4.5 16 حقیقت این است که گوش دادن به این مجموعه کتاب، شبیه تذکر است. واقعا قرار نیست اطلاعاتی که میدهد را با جزئیات به خاطر بسپارم. کلیات آن را هم تقریباً همه میدانیم. ولی خب، گاهی یک حیرت شیرین در دل آدم میکارد که در حد کتاب صوتی خوب است. شاید بقیه را گوش ندادم. نمیدانم. 0 12 احمدرضا کوکب 1403/8/4 کتاب پسر آندری نیکولایدیس 3.4 10 چیز بیسر و ته و بیخودی بود. انگار شخصیت ناطور دشت بزرگ شده ولی هنوز از اینکه زندگی رو به کتفش میگیره پشیمون نیست. معمولاً کتابهایی که هوتن شکیبا میخونن رو دوست دارم. این یکی جالب نبود. بیشتر بریدههای مثلا عمیق و مفهومی خوبی برای اینتساگرام داشت که البته بهنظرم اکثراً بیخود بودن. 0 6 احمدرضا کوکب 1403/7/18 شکار انسان جلد 3 مهدی میرکیایی 4.6 28 خوب بود خوب بود. اگه این کتاب رو خوندید، به این سؤال فکر کنید که پس چی شد که برده داری لغو شد؟ اگر واقعاً اقتصاد غرب اینقدر از این نعمت بهره میبرد، چی شد که بی خیالش شد؟ احساسات انسان دوستانه شون گل کرد؟ خب چی شد که گل کرد؟ بالاخره این همه آدم داشتن در وحشیانه ترین حالت این همه برده را از آفریقا میاوردن و مثل و بدتر حیوون ازش کار میکشیدن. این آدما چی شد که یهو نظرشون عوض شد؟ کلا باید به این سوال در مورد استعمار پاسخ بدیم که آیا انسان غربی هدایت شد و بی خیال استعمار، برده داری و... شد، یا قضیه کلا یه چیز دیگه ست؟ اگه اولیه، چی شد که هدایت شد؟ اگه دومیه، پس چرا به قیافه ش نمیخوره؟ مگه پشتش چیه؟ 0 5 احمدرضا کوکب 1403/7/17 گرگ ها با چشم باز می خوابند جلد 2 مهدی میرکیایی 4.5 22 جلد دو هم خوب بود. مشخصاً از این جهت که انگلستان وارد بازی میشه و همچنین فرانسه جذاب بود. 0 6 احمدرضا کوکب 1403/7/16 سفر به آن سوی دریاها جلد 1 مهدی میرکیایی 4.5 45 مجموعهی خوبی برای صوتی گوش دادن هست. به نظرم باید برای نوجوونها جذابتر و مفیدتر باشه. برای خود من این جوری نیست که بتونم سیر وقایع رو کاملا تو ذهنم نگه دارم و خب، حقیقت اینه که چندان هم برام مهم نیست. بیشتر یه جزئیات جالبی توی قصه هاشون داره که توجه م رو جلب میکنه و خب، این یعنی با یه کتاب صوتی خوب طرف هستیم برای وقتایی که قراره حیف بشن. چند تا از قسمت هایی که برام جالب بود: 1- اینکه اولین بار ملوانان بدون اینکه بدونن کوپرنیک کیه، نظریهش در مورد جلوزدن یا عقب افتادن از روزهای هفته در صورت دور زدن زمین رو به صورت تجربی اثبات کردن. ملوانا میبینن طبق محاسبات دقیق اونها، باید چهارشنبه باشه ولی توی اون جزیره ای که پیاده میشن پنجشنبه بوده. نکته چیه؟ اینکه هفته یه پدیدهی کاملاً اعتباری نیست. احتمالاً یه ریشه دینی داره که توی سرزمین هایی که هیچ وقت دست آدم بهش نرسیده هم وجود داره و دقیقاً هم با بقیه ی دنیا تطابق داره! 2- کریستف کلیپ و یه سری دیگه از کاشفانی که در واقع سردستهی استعمارگران بودن، آخر عمرشون رو در فقر و بدبختی مردن. چون ملکه یا پادشاهشون خواسته اونا رو بپیچونه و سهمی که بهشون قول داده بود رو بهشون نده. 3- سرزمینهایی که طلا زیاد بوده، اونقدر طلا براشون ارزشمند و مهم نبوده. چون خوشکل بوده ازش استفاده میکردن ولی طمعی که اروپایی براش داشتن اصلا وجود نداشته. 0 10 احمدرضا کوکب 1403/7/14 سفرهای گالیور جاناتان سویفت 4.0 13 بر خلاف تصوری که معمولاً داریم، اصلاً یک داستان فانتزی نود. اینکه یه نفر وسط آدم کوچولوها بیوفته و ببینیم چی میشه مثلاً. همچنین همونطور که عنوان کتاب نشون میده، سفر«های» گالیور هست. حدودا 7-8 سفر که در چهار فصل تعریف میشن. من فصل سه رو کمتر از بقیه دوست داشتم. زیادی آدم رو به فکر کردن مجبور میکرد. حتماً پیشنهاد میشه. نسخهی صوتیش توی نوار هم هست و گویندگیش هم خوب بود. 0 7 احمدرضا کوکب 1403/6/28 دنیای قشنگ نو آلدوس هاکسلی 4.1 42 نمیدانم این یادداشت، فاش کردن داستان محسوب میشود یا نه. به هر حال اگر قصد دارید در آیندهی نزدیک این کتاب را بخوانید، پیشنهاد میکنم از مطالعهی این یادداشت صرف نظر کنید. یک امتیازی که به این کتاب داده شده، به تناسب سطح انتظاری ست که از آن داشتم. در قیاس با رقیب چغر و بد بدنی مثل 1984. پس شاید به خودیِ خود، آنقدرها هم بد نباشد. دو ایده کتاب را که حکما میدانید. به اینها، ژانر ضداوتوپیا میگویند اگر اشتباه نکنم. بر خلاف تصور اولیه ام، حدود 20 سال قبل از 1984 منتشر شده و نه بعد از آن. من فکر میکردم جوابی به اورول باشد؛ اما انگار هاکسلی جلوتر از او بوده. کتاب، یک روایت است از آینده ی سرمایه داری با این ایده که فکر نکنید خیلی هم چیز تحفهای خواهد شد. سه من چیزی در مورد سوسیال یا مارکسیست بودن هاکسلی ندیدم. هرچند در آن زمان، این چیزها هنوز خیلی باب نشده بوده؛ ولی از یک فیلسوف انتظار میرود که فراتر از عرف زمانش باشد. به هر حال، آنچه مشخص است، هاکسلی از مسیری که سرمایه داری طی میکرده خیلی راضی نبوده است. چهار وارد بررسی خود کتاب بشویم. اصلی ترین ایراد کتاب واضح است: آنچه هاکسلی پیش بینی کرده بود اتفاق نیوفتاد. در واقع، ما به آنچه هاکسلی توصیف میکند، نزدیک هم نشدیم بلکه از جهات دیگر دور هم شده ایم. البته این رمان برای بیش از 90 سال پیش است و انصافا خود من نمیدانم اگر در مورد 90 سال آینده حرفی بزنم، چقدر به واقعیت شباهت خواهد داشت. پنج پایان کتاب واقعا ضعیف بود. نه فقط به این دلیل که مبهم و غیرجذاب بود؛ بلکه به این دلیل که با اولیات سرمایه داری در تعارض بود. انگار که نویسنده چیزی از حصارکشی زمین نمیداند. مگر زمین مفت است بنده ی خدا؟ شش نویسنده هیچ تصوری از شرکت، مالکان سرمایه و برند ندارد. اساسا اجتماعی-سیاسی تحلیل میکند. حال آنچه قضیه خیلی اقتصادی است. خیلی عجیب است که در یک رمان در مورد آینده ی سرمایه داری، اینقدر کم اقتصاد حضور داشته باشد. هفت نویسنده واقعا خلاقانه زمین بازی داستان یا همان کانتکس را طراحی کرده است. هرچند، متأسفانه باید گفت که واقعیت امروز جهان غرب، شاید از آنچه هاکسلی گفته است هم وحشتناک تر باشد! هشت اینکه هاکسلی پوچی لذت گرایی محض را فهمیده و توضیح میدهده انسان به دنبال چیزی بیشتر از آن است، اصلیترین ایدهی داستان و بهترین بخش آن است. شاید تنها بخش جذاب آن. البته اگر نویسنده خود مارکسیست بود (یا اگر هم بوده من نمیدانم) حتما به او میگفتم که پایان مارکسیسم یا هر فلسفه ی مادی دیگری چیزی جز همین نیست. البته به نظر نویسنده مادی گرا نبوده و اشاراتی به تعالیم مسیح در کتاب خود دارد. نه یک اشتراک جالب با 1984. در هر دو، این عشق است که به انسان توجه به چیزهایی فراتر از بدیهیات را ممکن میکند. جرقه، در عاشق شدن است. هرچند، به نظرم آنچه اینجا دیدیم خیلی ضعیف تر از نسخه 1984ش بود. ده صرفا برای رند شدن بخشها. همین. 3 24 احمدرضا کوکب 1403/6/24 پیامبران جدید سرمایه نیکول ماری اشاف 3.9 4 -مقدمه- چرا هر چیزی با اسم سرمایه در ایران ترجمه میشود، ضد سرمایهداری است؟ البته نشر دنیای اقتصاد، حسابش جداست. جدا از شوخی، یکی از دلایل این موضوع، این است که اساسا مدافعان سرمایهداری این عنوان را بیشتر یک برچسب مارکسیستی میدانند و اگر بهشان بگویید اقتصاد علمی، خیلی بیشتر خوش حال میشوند. -بعد از مقدمه- کتاب خوبی بود. اگر میدانستم انقدر خوب است، نسخه ی چاپی را میخریدم و به شنیدم صوتی توی راه اکتفا نمیکردم. از چهار پیامبری که روایت میکند، بیشتر از همه سومی یعنی خانم اپرا را دوست داشتم. مسئله ی ذهنی این روزهایم بود و اینکه دیدم سرمایهداری هنوز رهبران ترویج گر رویای آمریکایی دارد... خوش حال شدم؟ نه. فقط جالب بود. اوپرا اولین دختر سیاه پوستی است که جایزه ی دختر شایسته (یا چیزی مشابه آن که مخصوص سفیدپوست ها بوده) را برنده شده. زحمت کشیده و از یک خانواده ی فقیر، ثروت زیادی برای خودش به هم زده. حالا هم به همه میگوید که در آمریکا همه میتوانند مثل من بینهایت موفق باشند و اگر خودتان را به کارگری و شغل های کوچک محدود کرده اید، تقصیر خودتان است که جرأت ندارید. چقدر دلم برای کسانی که اوپرا و اوپراها را باور میکنند و مملکت خودشان را ول میکنند، میسوزد. همین. 0 13 احمدرضا کوکب 1403/6/14 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 23 چقدر روان، خوب و دوست داشتنی. اگر امروز هم روی پرده برود، از این جهت که کمدی است و سعی ندارد بگوید تک تک آدمها این طور هستند، جذاب و واقعی خواهد بود. اگر این نمایشنامه را قبل از دیگر آثار روسی خوانده بودم، میدانستم که چرا در رمان های روسی اینقدر همه برای پست های دولتی سر و دست میشکنند! (البته در همان رمان ها هم اجمالا معلوم میشود.) 5 29