یادداشت احمدرضا کوکب
1403/9/16
وقتی جستار اول این کتاب را در باغ کتاب خواندم و داشتم از خوش حالی و هیجان روی ابرها پرواز میکردم، یکی از کارکنان مجموعه آمد و تذکر داد که لطفا از هر کتابی بیشتر از دو سه صفحه را نخوانید! حق داشت بنده خدا. تقریباً سه ساعت بود که آنجا بودم و چند ده جلد کتاب را زیر و رو کرده بودم و از خیلیهایشان هم تکههای زیادی خوانده بودم. میخواستم برای طرحی به اسم «کتاب ماه» که مربوط به محیط کارم هست و به تازگی مسئولش شده بودم، چند سری کتاب بخرم. باید انتخاب میکردم. نمیدانم بگویم خوشبختانه یا متأسفانه، کل کتاب را بر اساس جستار اولش قضاوت کردم و بعدا در نمایشگاه کتاب 16 جلد خریدم. جستار اول این کتاب که همان دیدار اتفاقی با دوست خیالی است، واقعا عالی ست. یکی از بهترینهایی که خوانده ام. اما در ادامهی کتاب، فقط چند جستار خوب پیدا میشود. من فقط «صندلی راننده»، «مردم به دکتر مراجعه میکند» و تا حدی هم «اعتصاب فرانسوی» را دوست داشتم. بعضی را حتی نیمه رها کردم. واقعیت این است که کتاب زیادی در فضای خارج از ایران (حال چه آمریکا و چه فرانسه و چه...) سیر میکند و بعضی وقتها به سختی میشود ارتباط گرفت. خیلی از جستارها یکهو زیادی پیچیده میشدند و از داستان تهی. این بود که دیگر هیچ لذتی نداشتند. انتظار داشتم جستار «اطلاعات» که در مورد اینترنت و حوزه پژوهشی من است برایم جالب باشد؛ ولی الان حتی یادم نمیآید موضوعش چه بود. القصه، سه ستارهای که دادم، برای همان سه جستار خوبش بود؛ مخصوصا جستار اول.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.