یادداشتهای حسنا سادات نواب فر (19)
به نام خالق زیبا ترین داستان ها. همه چیز از جایی شروع شد که معلم ادبیاتم گفت باید یکی از کتاب های مجموعه ی قصه های شاهنامه را بخوانیم. درست بعد از امتحان عربی کتاب را گشودم. از همان صفحات نخست، هیجان وجودم را در بر گرفت و قلب کوچکم را تپنده تر کرد. راجع به کیخسرو، مادرش فرنگیس یا پدرش سیاوش خواندم و به وجد آمدم. نویسنده قلمی لطیف و پر از خلاقیت داشت. مرا برد به سفری دور و دراز. به سرزمینی پر از کاخ های زیبا و درخت های سر به فلک کشیده. با رود هایی خروشان و زلال. با آسمانی آبی و پر از ابر هایی که هر کدام داستانی برای خود دارند. هرگز فکرش را نمی کردم با این کتاب، به چنین سفری بروم… بی پایان.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0