منصوره مصطفی زاده

منصوره مصطفی زاده

پدیدآور کتابدار بلاگر
@motherlydays

32 دنبال شده

2,243 دنبال کننده

            
          
Motherlydays

یادداشت‌ها

نمایش همه
        این کتاب یادداشت‌های یک مستشار ایرانی است که در دوران جنگ بوسنی، به کمک مسلمانان بوسنی رفته بودند. مثلا این بخش از کتاب را ببینید:
۱۳ اسفند ۱۳۷۱
 باز هم سحری جا ماندیم و به اجبار باید روزهٔ بی‌سحری بگیریم. فقط بلند شدیم نماز صبح خواندیم و باز هم خوابیدیم. برق هم رفته و سرما کم‌کم بر فضای اتاق غلبه پیدا کرده است. ساعت نه همراه با دکتر جاکا، مهندس آب و حاج‌احمد به دوبرونیا رفتیم. آنجا خلیل، مسئول ستاد تیپ دوبرونیا را دیدیم و ما را به منزل عصمت حاجیچ، فرمانده تیپ دوبرونیا برد. منزلش چند بلوک عقب‌تر از خط مقدم است.

🔹در منزل او با حضور مسئولان خط شهرک دوبرونیا و فرودگاه، جلسه را برقرار کردیم. پیشنهادها ارائه شد و قرار گذاشتیم برویم و محل آغاز تونل زیر فرودگاه را از نزدیک بررسی و مشخص کنیم. چون حاج‌احمد [کریمی] مدت‌ها است طرح این تونل را که از تونل عملیات فتح‌المبین اقتباس کرده، ارائه داده و بسیار تلاش می‌کند این تونل برای رفع محاصرهٔ شهر سارایوو از زیر فرودگاه زده شود و دو طرف آن، یعنی دوبرونیا به بوتمیر، را به هم وصل کند. این تنها راه ارتباطی مطمئن بین جبهۀ مسلمانان سارایوو با خارج از آن است و به نظر می‌رسد تحول عجیبی در خطوط مقدم شهر سارایوو ایجاد کند. اگر این تونل زودتر زده می‌شد، چه بسا معاون نخست‌وزیر بوسنی کشته نمی‌شد. (حاكيا تورالیچ، معاون نخست‌وزیر وقت بوسنی، در یک عملیات تروریستی به دست صرب‌ها کشته شد.) 

🔹 حدوداً چهل پنجاه روز پیش صرب‌ها نفربر معاون نخست‌وزیر را متوقف کردند و او را از آن بیرون کشیدند و جلو چشم محافظانش که همه سربازان و افسران UN بودند، تیرباران کردند. غیرممکن است این عملیات از قبل طراحی نشده باشد. حتماً توافقاتی بین UN و صرب‌ها صورت گرفته بود، اما اجمالاً می‌توان گفت اگر این تونل وجود داشت، لازم نبود او را از میان صرب‌ها بگذرانند، یا اینکه سربازان UN کار انتقال او را انجام دهند. خود مسلمانان حفاظت او را بر عهده می‌گرفتند.
      

19

باشگاه‌ها

این روزهااا

229 عضو

پس از بیست سال

دورۀ فعال

ادب الهی

279 عضو

ادب الهی: تادیب نفس به معنی الاعم

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌های کتاب

نمایش همه
تاریخ ترسناک جهانهزارتوی پننه شهریار امبر

کتابهای ترجمه پیمان اسماعیلیان

32 کتاب

اخیرا متوجه شدم چقدر انتخاب‌های پیمان اسماعیلیان در ترجمه کتاب رو دوست دارم! ترکیب دلچسبی داره از فانتزی و طنز ظریف، که خیلی دلچسبه. حتی این کتاب جدیدی که دارم می‌خونم (افسانه اَمبر) باوجودی که چیز زیادی ازش نمی‌فهمم!! (چون مبتنی بر اسطوره‌ها و افسانه‌های کارت‌های تاروته) ‌ حالا این وسط داشتم کتاب‌های این مترجم رو بالا و پایین می‌کردم، کنجکاو شدم ببینم این آقای "پیمان اسماعیلیان" چه شکلیه اصلا... و حدس بزن چی پیدا کردم؟؟ . . . هیچی!!😐 هیچ عکسی ازش توی اینترنت نبود! دارم فکر می‌کنم نکنه خودش هم یکی از شخصیت‌های دنیاهای فانتزیه و هرگز کسی ندیدتش؟! شاید مثلا ناشرها، کتاب‌ها رو براش ایمیل می‌کنن و اسماعیلیان از دنیایی که توشه میاد توی سایه‌های زمین، ایمیل رو دریافت می‌کنه و برمی‌گرده به دنیای خودش! شاید جاییه توی "هزارتوی پن" یا "اَمبِر" یا "خانه خانم پرگرین" یا "لورین" یا "نارنیا"... کسی چه می‌دونه!! #شوخی

116

فعالیت‌ها

150

ج مثل جادو
          مجموعهٔ 9 داستان فانتزی که از اولین کارای نیل گیمنه. اولشم یه مقدمه خیلی جالب درمورد داستان کوتاه داره که دلم می‌خواست همه‌ش رو به صورت بریده منتشر کنم. :))
اما داستان‌ها... خب داستان‌ها خیلی کوچک و بی‌هیچی بودن. به جز دو سه تا. (پل ترول رو خیلی دوست داشتم و شوالیه‌گری و مرغ خورشید.) برای وقت‌گذروندن تو اتوبوس و این روزهایی که کمی کتاب خوندن برام سخت شده گزینه خوبی بود، اما جوری هم نیست که خیلی پیشنهادش کنم به آدما که وای و آی برین اینو بخونین.
نکته‌ای که تو گزارش پیشرفت‌هامم گفتم و خیلی باعث این احساس شده بود این بود که خیلی خیلی داستان‌ها انگلیسی بودن. خیلی فرهنگ و اسطوره و فضای انگلستان توی کتاب موج می‌زد و وقتی مخاطب اینارو ندونه براش بی‌حس و بی‌معنی می‌شه. مترجم بعضا سعی کرده بود توضیح بده که این چیه و اون چیه و این چه داستانیه و اون چه شعر معروفیه،‌ ولی خب بنظرم اینجور چیزا اینطوری جواب نمیدن. آدم باید بدونتشون و باید باهاشون زندگی کرده باشه تا لبخند به لبت بیاره و بگی ایول. وگرنه اینطوری میشی که: 😐
        

33

آخرین گودال

20