بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت‌های سارا شهرابی فراهانی (44)

            اولین مواجه‌ام با کتاب ماتیلدا با فیلم اقتباسی اون اتفاق افتاد. فیلمی که فضای خیلی شاد و رنگی رنگی داشت و دیدنش برام خیلی  جذاب بود. 
وقتی کتاب رو خوندم متوجه شدم که فیلم یه سری داستان هم به حاشیه اضافه کرده که داستان  جالبی هم بود. بر خلاف همیشه که جزئیات کتاب بیشتره این بار فیلم در یه سری اتفاقات جلوتر بود.
با این حال شخصیت پردازی‌های کتاب مخصوصا شخصیت پدر توی کتاب خیلی بهتر در اومده بود. 
تصویر پردازی‌های کتاب رو هم خیلی دوست داشتم  به تصویر سازی ذهنی کمک می‌کرد. 
این رمان ، رمان کودک و نوجوانه چون اونطور که باید برای بزرگسال باور پذیر نیست.
اما رولد دال اونقدر مهارت قصه پردازی خوبی داره که خیالتون راحت باشه تا پایان کتاب همراهتون می‌کنه.
و با یه کتاب شاد، حال خوب کن و قصه جذاب همراه هستین.
یکی از نقاط قوت کتاب پرداختن به جانوران و موجودات طبیعیه. اینقدر خوب جزئیات زندگی جانداران رو در قالب قصه آورده که حقیقتا کیف کردم.😁
با وجود ایراداتی که به باور پذیری کتاب وارده جهانش رو دوست دارم چون در آوردن جهانی با این حجم از خلاقیت و حال خوب کنی کار راحتی نیست. مخصوصا اینکه از اون کتاباست که تو یه نشست تمومش‌می کنی.🥲


          
            این کتاب در مورد واقعه‌ی ۱۵ خرداده در محرم ۱۳۴۲،
که به فرموده ی امام خمینی ره  مبدا انقلاب اسلامیه.
اما نویسنده نیومده شعار بده و بگه کی خوبه کی بده؟  وظیفه‌اش رو به درستی انجام داده. وظیفه‌ی اصلی نویسنده داستان گوییه.
اینکه بتونه داستان شخصیت ها رو به خوبی روایت کنه تا خواننده خودش تصمیم بگیره چی درسته و چی غلط. 
داستان حول محور مردی به نام سالار روایت میشه که لاتی در زمان شاه بوده که برای در آوردن پول جلوی مردم انقلابی می ایسته و در این روز اتفاقی میفته که کل زندگیش رو تحت تاثیر قرار میده و...
نثر کتاب روان و پرکششه به راحتی میشه با کتاب ارتباط برقرار کرد و  خوند.
دیالوگ ها و لحن شخصیت ها یکی از نقاط قوت این کتاب که خیلی جذاب و دلنشینش کرده و باعث میشه ما با شخصیت ها احساس نزدیکی کنیم.
پیوند اسطوره های ایرانی و اسطوره های مذهبی در این کتاب به زیبایی شکل گرفته که به داستان عمق میده و اون رو به تاریخ ایرانی اسلامی ما وصل می‌کنه.
کتاب خالی از ایراد نیست ؛ اما کفه‌ی ترازو‌ی نقاط قوتش خیلی بیشتر  سنگینی میکنه.
خلاصه که من همه جوره از خوندن کتاب لذت بردم. امیدوارم شما هم مطالعه اش کنید و لذت ببرید.
نسبت به کیفیتی که کتاب داره کمی مهجوره امیدوارم بتونه بزودی به جایگاهی که حقشه برسه.
⭕️تازه کتاب برگزیده‌ی جایزه کتاب انقلاب اسلامی هم شده.



          
            بر خلاف اکثر نادر ابراهیمی‌ خوان‌ها نادر را با این کتاب شروع کردم و وارد دنیایش شدم. سفر به جنگ از  دوربین نادر ادبیات ایران.
دنیای قشنگی بود با اینکه از جنگ گفته بود؛ اما زبان نادر شیرینش کرده بود.
بیشتر از اینکه این کتاب را روایتی از جنگ بدانم؛ آن را مجموعه یادداشت‌ها و تحلیل‌های نادر از جنگ و آنچه در جبهه‌ها به نظاره نشسته بود، می‌دانم.
چیزهایی که نادر را شیفته خودش کرده بود؛ خلوص رزمندگان، شجاعتشان، ایمان وصف ناپذیرشان و...
و چیزهایی که نادر قادر به سکوت در برابرشان نبود؛ کسانی که قصد داشتند پشت نقاب بزدلی، هویت دفاع مقدس را زیر سوال ببرند.
نادر در این کتاب گاهی به هم‌کیشان خودش شبه روشنفکران و روشنفکران تنه می‌زند و تفکراتشان را به باد نقد می‌گیرد. 
چهار امتیاز دادم برای کم بودنش.
بیشتر نیاز داشتم از این دنیا بنوشم. از جنگ و از روایت‌های نادر.
کتاب با شعرهای آهنگران ما را به جبهه‌ها می‌برد. انگار صدای آهنگران که می‌پیچد تن بوی خاک جبهه می‌گیرد و تصویر پوتین‌های گلی و پلاک‌های خونی قاب‌می‌شود جلوی چشممان.
"یک روز به جبهه باز خواهم گشت، هر چند شایسته‌ی آن نباشم و شبه روشنفکری رنجیده و زخم خورده باشم.
آنجا سرم را روی زانوی رزمنده‌ای خواهم گذاشت و خواهم پرسید: مگر این آقایتان حسین با شما چه کرده که اینسان..."
چه بگویم جانا که سخن از زبان ما می‌گویی؟!
براستی این حسین کیست که همه‌ی عالم دیوانه‌ی اوست؟


          
                سووشون یک رمان تمام و کمال بود. همه‌ی چیزهای لازم و کافی برای  یک رمان قوی را  داشت. 
و زاویه دیدش شاید متفاوت ترین و جالب ترین ویژگی این رمان بود.
همیشه زندگی قهرمان های زیادی را در رمان ها خواندیم که علیه ظلم و جور می ایستند. اما زری قهرمان نبود. زری یک مادر بود با تمام نقاط ضعف و قدرتش. یک مادری که گاه می ترسید و گاهی شجاع بود. 
زری یک زن معمولی بود زنی که مثل همه‌ی مادر ها دغدغه هایش در مراقبت از همسر، فرزند و کارهای خانه خلاصه می‌شد. اما زندگی در کنار یک قهرمان مبارز با ظلم  او را از معمولی بودن در آورد و شبیه بال پروازی برای پرواز همسر قهرمانش شد.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

                همین الان کتاب رو تموم کردم. یه یادداشت طولانی در مورد کتاب دارم که بعدا توی اینستاگرام مینویسم.
این چند روزی که داشتم کتاب رو می‌خوندم همش ذهنم جایی درگیر امیر محمد اژدری بود. 
الان بعد از تموم کردن کتاب یه بغضی تو گلوم اومد.
خیلی خوب نوشته شده بود و از اون مهم تر تلاش خانم عرفانی برای پیدا کردن سوژه بود. 
سوژه جدید و کار آمد و الگویی مناسب برای نسل ده هفتادی و هشتادی که ما جوونای حاضر باشیم.
بنظرم نویسندگان کتاب حق مطلب رو ادا کرده بودن و شخصیت والای شهید رو به خوبی به نمایش گذاشتن.
من فقط چون حس کردم فصل اول و دوم میتونست شروع بهتری داشته باشه یک امتیاز کم کردم.
اما کتاب رو دوست داشتم و دلم میخواد حالا که تموم کردم یه بار دیگه از اول بخونم و بیشتر از این به جزئیات کتاب توجه کنم.
چه قدر شخصیت شهید اژدری راضی و شاکر بود به تقدیری که خدا براش رقم زد و چه قدر عجیب اونجایی که زندگی من شباهتی به زندگی ایشون پیدا کرد نگاهمون زمین تا آسمون متفاوت بود و اینجوریه که بعضی آدما شهید میشن و بعضی ها غبطه میخورن....
اینکه شهید مثل همه ی ما دهه هفتادیا دنیاشون با دنیای مجازی گره خورده بود باعث شده بود احساس نزدیکی بیشتری با شهید داشته باشم.
صحنه شهادت شهید اژدری و اونجاهایی که عاشق و تسلیم خدا بود و قسمتایی که آخرین دیدار رو با حرم امام حسین داشت و ماجرای فرید و مراد رو بیشتر از بقیه داستان دوست داشتم.
و اون تیکه ای که بریده ای از شعر سنگ صبور چاووشی رو داشت اشکم رو در آورد.
ممنون از خانم عرفانی و خانم علویان بابت نوشتن این کتاب زیبا
امیدوارم که مورد شفاعت شهید قرار بگیرن.🙏🏻
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

                Thanks for writing this book, it changed my life dramatically.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.