بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

سارا شهرابی فراهانی

@sara_farahani771

95 دنبال شده

92 دنبال کننده

                      دوست‌دار کتاب 📚
نویسنده ✒

                    
sara_farahani771

یادداشت‌ها

نمایش همه
                اولین مواجه‌ام با کتاب ماتیلدا با فیلم اقتباسی اون اتفاق افتاد. فیلمی که فضای خیلی شاد و رنگی رنگی داشت و دیدنش برام خیلی  جذاب بود. 
وقتی کتاب رو خوندم متوجه شدم که فیلم یه سری داستان هم به حاشیه اضافه کرده که داستان  جالبی هم بود. بر خلاف همیشه که جزئیات کتاب بیشتره این بار فیلم در یه سری اتفاقات جلوتر بود.
با این حال شخصیت پردازی‌های کتاب مخصوصا شخصیت پدر توی کتاب خیلی بهتر در اومده بود. 
تصویر پردازی‌های کتاب رو هم خیلی دوست داشتم  به تصویر سازی ذهنی کمک می‌کرد. 
این رمان ، رمان کودک و نوجوانه چون اونطور که باید برای بزرگسال باور پذیر نیست.
اما رولد دال اونقدر مهارت قصه پردازی خوبی داره که خیالتون راحت باشه تا پایان کتاب همراهتون می‌کنه.
و با یه کتاب شاد، حال خوب کن و قصه جذاب همراه هستین.
یکی از نقاط قوت کتاب پرداختن به جانوران و موجودات طبیعیه. اینقدر خوب جزئیات زندگی جانداران رو در قالب قصه آورده که حقیقتا کیف کردم.😁
با وجود ایراداتی که به باور پذیری کتاب وارده دوست دارم امتیاز کامل بهش بدم چون در آوردن جهانی با این حجم از خلاقیت و حال خوب کنی کار راحتی نیست. مخصوصا اینکه از اون کتاباست که تو یه نشست تمومش‌می کنی.🥲


        
                این کتاب در مورد واقعه‌ی ۱۵ خرداده در محرم ۱۳۴۲،
که به فرموده ی امام خمینی ره  مبدا انقلاب اسلامیه.
اما نویسنده نیومده شعار بده و بگه کی خوبه کی بده؟  وظیفه‌اش رو به درستی انجام داده. وظیفه‌ی اصلی نویسنده داستان گوییه.
اینکه بتونه داستان شخصیت ها رو به خوبی روایت کنه تا خواننده خودش تصمیم بگیره چی درسته و چی غلط. 
داستان حول محور مردی به نام سالار روایت میشه که لاتی در زمان شاه بوده که برای در آوردن پول جلوی مردم انقلابی می ایسته و در این روز اتفاقی میفته که کل زندگیش رو تحت تاثیر قرار میده و...
نثر کتاب روان و پرکششه به راحتی میشه با کتاب ارتباط برقرار کرد و  خوند.
دیالوگ ها و لحن شخصیت ها یکی از نقاط قوت این کتاب که خیلی جذاب و دلنشینش کرده و باعث میشه ما با شخصیت ها احساس نزدیکی کنیم.
پیوند اسطوره های ایرانی و اسطوره های مذهبی در این کتاب به زیبایی شکل گرفته که به داستان عمق میده و اون رو به تاریخ ایرانی اسلامی ما وصل می‌کنه.
کتاب خالی از ایراد نیست ؛ اما کفه‌ی ترازو‌ی نقاط قوتش خیلی بیشتر  سنگینی میکنه.
خلاصه که من همه جوره از خوندن کتاب لذت بردم. امیدوارم شما هم مطالعه اش کنید و لذت ببرید.
نسبت به کیفیتی که کتاب داره کمی مهجوره امیدوارم بتونه بزودی به جایگاهی که حقشه برسه.
⭕️تازه کتاب برگزیده‌ی جایزه کتاب انقلاب اسلامی هم شده.



        
                بر خلاف اکثر نادر ابراهیمی‌ خوان‌ها نادر را با این کتاب شروع کردم و وارد دنیایش شدم. سفر به جنگ از  دوربین نادر ادبیات ایران.
دنیای قشنگی بود با اینکه از جنگ گفته بود؛ اما زبان نادر شیرینش کرده بود.
بیشتر از اینکه این کتاب را روایتی از جنگ بدانم؛ آن را مجموعه یادداشت‌ها و تحلیل‌های نادر از جنگ و آنچه در جبهه‌ها به نظاره نشسته بود، می‌دانم.
چیزهایی که نادر را شیفته خودش کرده بود؛ خلوص رزمندگان، شجاعتشان، ایمان وصف ناپذیرشان و...
و چیزهایی که نادر قادر به سکوت در برابرشان نبود؛ کسانی که قصد داشتند پشت نقاب بزدلی، هویت دفاع مقدس را زیر سوال ببرند.
نادر در این کتاب گاهی به هم‌کیشان خودش شبه روشنفکران و روشنفکران تنه می‌زند و تفکراتشان را به باد نقد می‌گیرد. 
چهار امتیاز دادم برای کم بودنش.
بیشتر نیاز داشتم از این دنیا بنوشم. از جنگ و از روایت‌های نادر.
کتاب با شعرهای آهنگران ما را به جبهه‌ها می‌برد. انگار صدای آهنگران که می‌پیچد تن بوی خاک جبهه می‌گیرد و تصویر پوتین‌های گلی و پلاک‌های خونی قاب‌می‌شود جلوی چشممان.
"یک روز به جبهه باز خواهم گشت، هر چند شایسته‌ی آن نباشم و شبه روشنفکری رنجیده و زخم خورده باشم.
آنجا سرم را روی زانوی رزمنده‌ای خواهم گذاشت و خواهم پرسید: مگر این آقایتان حسین با شما چه کرده که اینسان..."
چه بگویم جانا که سخن از زبان ما می‌گویی؟!
براستی این حسین کیست که همه‌ی عالم دیوانه‌ی اوست؟


        

باشگاه‌ها

هری پاتر

179 عضو

هری پاتر و جام آتش

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            اولین مواجه‌ام با کتاب ماتیلدا با فیلم اقتباسی اون اتفاق افتاد. فیلمی که فضای خیلی شاد و رنگی رنگی داشت و دیدنش برام خیلی  جذاب بود. 
وقتی کتاب رو خوندم متوجه شدم که فیلم یه سری داستان هم به حاشیه اضافه کرده که داستان  جالبی هم بود. بر خلاف همیشه که جزئیات کتاب بیشتره این بار فیلم در یه سری اتفاقات جلوتر بود.
با این حال شخصیت پردازی‌های کتاب مخصوصا شخصیت پدر توی کتاب خیلی بهتر در اومده بود. 
تصویر پردازی‌های کتاب رو هم خیلی دوست داشتم  به تصویر سازی ذهنی کمک می‌کرد. 
این رمان ، رمان کودک و نوجوانه چون اونطور که باید برای بزرگسال باور پذیر نیست.
اما رولد دال اونقدر مهارت قصه پردازی خوبی داره که خیالتون راحت باشه تا پایان کتاب همراهتون می‌کنه.
و با یه کتاب شاد، حال خوب کن و قصه جذاب همراه هستین.
یکی از نقاط قوت کتاب پرداختن به جانوران و موجودات طبیعیه. اینقدر خوب جزئیات زندگی جانداران رو در قالب قصه آورده که حقیقتا کیف کردم.😁
با وجود ایراداتی که به باور پذیری کتاب وارده دوست دارم امتیاز کامل بهش بدم چون در آوردن جهانی با این حجم از خلاقیت و حال خوب کنی کار راحتی نیست. مخصوصا اینکه از اون کتاباست که تو یه نشست تمومش‌می کنی.🥲


          
            کتاب روایت ۷ زن سوری است از سالهایی که در محاصره معارضین سوری هستند.از جبهه النصره گرفته تا احرار الشام و داعش و ارتش آزاد و ...
نقدی که بر کتاب داشتم  در مورد کنار کشیدن نویسنده از دخل و تصرف در متون است.البته که ایشان حتما دلیلی داشتند ولی اگر کمی در روایت‌های ضعیف دست می بردند،کیفیت کلی اثر بالا می رفت.با این حال روایتها  چون از زبان زنانی که با وحشی ترین دشمن طرف بودند و در این اوضاع زندگی کردند و امید آفریدند،با ارزش و ناب است.
نویسنده از فرصت اقامت یک ساله‌ی خود در سوریه بهره گرفته و با این زنان ارتباط برقرار کرده است و با آموزش فشرده‌ی اصول روایت نویسی  از آنها خواسته واقعیاتی را ثبت و ضبط کنند که در کوران اتفاقات مهم جنگ ممکن بود دیده نشود.  و به کمک این نمونه ها، الگویی برای مقاومت ارائه کرده است.
نمونه ای از زنانی که گرما و سرما و گرسنگی را تحمل کردند و جوانشان را تقدیم کردند تا شهر سقوط نکند.
الگویی از توسل و توکل به خدا و اهل بیت که برای تمام مظلومان دنیا راه گشاست.الگویی که نشان می دهد در عمق تاریکی و سیاهی و نا امیدی باز هم راه فراری هست غیر از تسلیم شدن ، باج دادن و عقب نشستن. 
پایان کتاب یک نامه تقدیر و تشکر است.از طرف یک زن سوری میانسال از قهرمانی که به برکت وجودش شر این دشمنان ناپاک از سر منطقه خاورمیانه کم شد. 
نامه ای صادقانه از زنی زجر کشیده که سردار سلیمانی را از عکسی که با پسرش داشت شناخت.این نامه از عمق دل بر آمده و به عنوان پایانی دوست‌داشتنی اشک به چشمم نشاند  و حسرت نبودن و نداشتن سردار را برایم تازه کرد.
کتاب مناسب بزرگسال است و با وجود فرم ادبی معمولی و گاها ضعیف ،به دلیل ارزش محتوایی بالا،لایق امتیاز ۴ می باشد.

          
            در این روزها که دنیا، در بهت محاصره غیرانسانی غزه است، سراغ کتاب باغ‌های معلق رفتم‌، کتابی از روایت زندگی در چهار سال محاصره شهر نبل و الزهرا در سوریه، در دوران حمله داعش است. 
باغهای معلق روایت شش زن سوری و شیعه اهل نبل از آن چهار سال سیاه است. سالهایی که نه غذایی برای خوردن داشتند و نه دارویی برای مداوا، در ترسی مداوم از حملهی وحشیانه‌ی دست پروردههای رژیم اشغالگر قدس. این روایتها ماحصل تلاش سمیه عالمی برای مکتوب کردن این بخشث از تاریخ است که در گوشهای از دنیا رخ داد و جهان کوشید آن را نادیده بگیرد. عالمی از فرصت کوتاهی که زندگی موقت در کشور سوریه نصیبش کرده بود استفاده کرد و تلاش کرد مواجههای زنانه از جنگ را با کمک زنان سوری ترسیم کند، کاری دشوار و در ابتدا ناشدنی: زنان دوست نداشتند زخمهای چرککرده و دردناکشان از جنگ را دستکاری کنند و باز با خون و چرک روبرو شوند. با این همه با همت خانم عالمی بخشی از زنان شهر نبل با او که راهی متفاوت برای مکتوب کردن روایت‌ها پیدا کرده بود همراه شدند: آموزش نوشتن به زن‌ها برای ثبت آنچه بر آنها گذشت. ماحصل این تلاش شش روایت است که در کتاب باغ‌های معلق با نام خود راویان ثبت شده است.
یکی از ارزشمندی این روایات تفاوت سنی نسبتا متفاوت راویان است که تا حدی دید گسترده‌ای از دغدغه‌های زنان و دختران شهر نبل در آن روزها می‌دهد. 
این روایات برای من که از جنس راویان بودم باعث درک بهتر هم می‌شد. مفهوم ناامنی، اسارت و تهدیدهای هتک حرمت و دست درازی که معارضین مانند افتخاری از  طریق بلندگوها بر سر زنان و کودکان این شهر می‌ریختند برای یک زن معنایی متفاوت از یک مرد دارد.
اکثر راویان در دوران محاصره مادر یا همسر بودند، این نکته وجهه دیگری از وظیفه‌ی زنان در آن شرایط سخت را برای ما به تصویر می‌کشاند : آرامش بخشی به کودکان و انتظار صبورانه و پر از بیم و امید در انتظار مردشان که برای محافظت از شهر یا نگهبانی رفته بود. فضای زنانه موجود در روایات نقطه این روایات بود. 
خوانش این کتاب در این روزها که اخبار محاصره غزه را می‌شنویم دردناک و در عین حال آگاهی دهنده از حال مردم مظلوم فلسطین است. اگر دغدغه‌ی چنین دارید، خواندن این کتاب را به شما توصیه می‌کنم.
این کتاب توسط نشر شهید کاظمی منتشر شده است.
          
            "این داستان «نبل» ما بود. ما باقی ماندۀ آن گذشتۀ تلخیم که باشکوه از دهان مرگ بیرون آمدیم و با غرور رو به دنیا، زخمی، اما سربلند ایستاده ایم" 

کتابهای باغ‌های معلق روایت ۷ زن سوری است که سعی کردند با قلم نوآموز خود، سختی‌های چهارسال محاصره‌ی شهرشان را با کلمات نشان دهند؛ ترس از موشکهایی که برایشان فرقی نمی‌کند کجا فرود آیند؛بیمارستان، مدرسه، مسجد و یا خانه‌‌ایی که چند زن و کودک ساکنش هستند؛ کمبود غذا، بحران دارو و کمک‌های پزشکی؛  از دست دادن عزیزانشان و هزار مشکلی که من درکی از آن ندارم. 

برخلاف تصورم کتاب به قلم خانم عالمی نیست و نقش ایشان آموزش نویسندگی و بعد جمع‌آوری روایتهای زنانی است که برای بیان خاطرات آن دوره‌ی سخت و سنگین، به نوشتن پناه برده‌اند. 

خواندن این کتاب در ایامی که غزه در محاصره‌ی  رژیم کودک کش است و چه بسا شرایط زنان غزه خیلی سختتر از نبل و الزهراست، توصیه می‌شود. 

می‌دانم تکراری است ولی  ما نیاز داریم  هرازگاهی داشتن امنیت و آرامش در خانه‌ و زندگی‌مان ، یادآوری شود تا قدر بدانیم. 

روح شهدای مقاومت و بخصوص سردار دلها شاد‌ 

#حلقه_کتاب‌خوانی_مبنا
#تنها_کتاب_نخون
#با_کتاب_قد_بکش
#کتاب_باغ‌های_معلق


          
            باغ‌های معلق، روایت هفت زن سوری ساکن شهرهای نبل و الزهرا از چهارسال محاصره این دو شهر است.  ارزش این کتاب به‌خاطر روایت‌های دسته‌اول از کسانی است که محاصره، بمباران، گرسنگی و ترس را چهارسال تجربه کرده‌اند. هیچ‌کدام از راویان، نویسنده‌ی حرفه‌ای نیستند اما به واسطه‌ی تجربه‌ی زیسته‌ای که دارند روایت‌هایی خواندنی خلق کرده‌اند.

 من خودم را در نبل و الزهرا تصور کردم، میان بمباران، دود و آتش. در حمام، زیرزمین و کوه پنهان شدم، برای زنده ماندن. به روز آزادی فکر کردم، به روز‌هایی که هیچ بچه‌ای گرسنه، زخمی و ترسان نباشد، به روزهایی که همسرم نگهبان شهر نباشد و پسرم در صف محافظین‌. آرزو کردم همه‌ی اعضای خانواده سر سفره افطار و سحر کنار هم نشسته باشیم. من همراه زنان این کتاب برای آزادی نبل و الزهرا اشک ریختم. 
‌
من با خواندن این کتاب فکر کردم به روزهایی که دیگر غزه در محاصره نباشد، فلسطین آزاد باشد، مثل سوریه. به روزی که روایت هفت زن از فلسطین را بخوانم‌ و شاد از آزادی فلسطین اشک بریزم. 



#حلقه_کتاب‌خوانی_مبنا
#تنها_کتاب_نخون
#با_کتاب_قد_بکش
#کتاب_باغ‌های_معلق
‌
‌