عباس حیدری

@abbas2020

65 دنبال شده

31 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

نمایش همه

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            تقریبا شبیه در انتظار گودو بود. با این تفاوت که چون دیگه استراگون نبود، هم کل وظیفه ایجاد سرگرمی با خودشو مدادش بود، هم ناچارا خود گودو خیلی موضوع مهمی شده بود. برای همینم دیگه طنز نبود و کلا تیره و تار بود. 
بخشی از کتاب: 
چیزی که در این ساعت موجب زوج شدن است، عطش شهوانی‌است. اما تعداد این‌ها نسبت به آدم‌های گوشه‌نشین که با فشار از میان ازدحام رد می‌شوند، راه رسیدن به مکان‌های تفریح و سرگرمی را  مسدود می‌کنند، روی نرده‌ها خم می‌شوند و به دیوارهای خالی تکیه می‌دهند بسیار ناچیز است. اما خیلی زود به جای مقرر می‌آیند، به خانه‌ی خود، یا خانه‌ی دیگری، یا بیرون از خانه به اصطلاح به مکانی عمومی، یا با توجه به احتمال بارندگی به آستانه‌ی در پناه می‌برند و اولین کسی که می‌رسد انتظارش به ندرت طولانی می‌شود. چون همه به سوی هم می‌شتابند. چون می‌دانند برای گفتن تمام چیزهایی که بر دل و وجدان سنگینی می‌کند و برای انجام دادن تمام کارهایی که باید با همدیگر انجام دهند، کارهایی که نمی‌شود به تنهایی انجام داد، چه فرصت کوتاهی دارند.
          
            ﷽
این سرآغاز یک داستان است،آوریل ۲۰۳۵ فرانسه....دیدار آدریل عوادیا و‌ موشه  شالو سفر رژیم جعلی صهیونیستی،داستانی باطعم دفاع از آرمان

داستان در روزهای سال ۲۰۳۵ می‌گذرد،در زمانی که ایالات متحده آمریکا از بین رفته و به دو ایالت شرقی و غربی تقسیم شده،زمانی که غاصبان به فکر تخریب مسجد الاقصی هستند و گروهی دنبال عملیاتی بزرگ برای نابودی برنامه آن‌ها، بنجامین راحیل یا آدریل، سارا،صدرا،جک رابین، روکسانا میرسون،شارت و....شخصیت هایی
که دنیای کتاب چشم‌هایم در اورشلیم را می‌سازند.

طعم داستانی تخیل است،تخیلی که با اطلاعات و تحقیقات نویسنده کامل شده و خواننده را همراه خود می‌کند،فصل‌ها از زبان دو شخصیت اصلی کتاب روایت می‌شود و گره‌ها یکی بعد از دیگر باز می‌شوند،قطعا خواندنش برای کسانی که اهل‌ خواندن رمـان به صورت جدی نیستند، سخـت خواهد بود ،به نظرم بعضی جاها هم نیاز به بازنویسی مجدد دارد،گاهی حس می‌کردمکه نحوه صحبت شخصیت داستان فراموش شده‌است
          
            "در مکتب مصطفی" آنچه به نظر می رسد نیست.
طراحان جلد و ناشران کتاب های خاطرات شهدا، ما را عادت داده اند به اینکه وقتی کتابی دیدیم با عکس بزرگی از یک شهید بر روی جلد آن، محتوای کتاب خاطرات آن شهید است. به همین خاطر عکس شهید "مصطفی صدرزاده" بر روی این کتاب شما را گول می زند. چون محتوای کتاب خاطرات او نیست.
پس اگر خاطرات شهید نیست، چیست؟
این کتاب به خاطر یک سوال نوشته شده: چه چیزی باعث می شود در جامعه ای که همه ما زندگی کرده ایم شخصی "شهید" تربیت شود؟ زمینه های این تربیت چیست؟ شاخصه های رفتاری ایجاد شده در شخص که او را در نهایت به "شهادت" می رساند کدام است؟ 
به طور خلاصه، الگوی تربیتی اسلامی انقلابی چه بوده است که به خروجی شهادت می رسد؟
ربطش به شهید صدرزاده چیست؟ اینبار مورد پژوهش نویسنده برای رسیدن به الگوی تربیتی این شهید بوده. چراکه خاطرات و نقل های زیادی از او به جا مانده است.
این نگاه جدید به یک شهید واقعا عالی است. جای خالی آن بین کتاب های شهدا به شدت به چشم می خورده و می خورد. اما ای کاش جلد کتاب با خلاقیت بیشتری طراحی می شد که مخاطب تکلیفش با کتاب روشن باشد.