بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

عصرهای کریسکان؛ خاطرات امیر سعیدزاده

عصرهای کریسکان؛ خاطرات امیر سعیدزاده

عصرهای کریسکان؛ خاطرات امیر سعیدزاده

4.3
79 نفر |
37 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

166

خواهم خواند

62

کتاب عصرهای کریسکان؛ خاطرات امیر سعیدزاده، تدوین کیانوش گلزارراغب.

لیست‌های مرتبط به عصرهای کریسکان؛ خاطرات امیر سعیدزاده

نمایش همه

پست‌های مرتبط به عصرهای کریسکان؛ خاطرات امیر سعیدزاده

یادداشت‌های مرتبط به عصرهای کریسکان؛ خاطرات امیر سعیدزاده

 نــادری

1401/05/20

            اولین بار که سریال فرار از زندان را دیدم برایم تحسین‌برانگیز بود، با وجودی که می‌دانستم یک سریال آمریکایی است و می‌تواند خیلی چیزها را به صورت بسیار اغراق شده به خورد مخاطب دهد، مثلا هوش و نبوغ یک جوان آمریکایی را که در راه هدفی کاملا شخصی و خانوادگی به کار گرفته شده در قالب مفاهیمی مثل آزادی و مبارزه با ظلم به نمایش بگذارد.
البته قدرتِ رسانه‌ای مثل سینما و تلویزیون را نباید نادیده گرفت که با استفاده از ابزار اغوا‌کننده‌اش می‌تواند تاثیر قهرمانانِ پوشالی غرب را چندین‌برابر کند.
حالا این چند روز کتابی در دستم بود که بدون برخورداری از آن ابزار قدرتمندِ اغواگر به همان اندازه حیرت‌آور و غیرقابل باور است.
عملیا‌ت‌های چریکی، زندان‌های مخوف کومله و دموکرات، شکنجه‌های غیرقابل تصور، فرار از زندان، زنده ماندن بدون آب و غذا همه و همه خاطرات زندگی و مبارزه یک جوانِ کُردِ ایرانی است که هوش و نبوغش او را در زمان جنگ به یکی از مهره‌های ارزشمند هم برای نیروهای خودی و هم برای ضدانقلاب تبدیل کرده بود.

خاطراتی که به‌شدت خلاصه‌وار نوشته شده و حرف‌های نگفته زیادی دارد ولی با این‌حال آن بخش از خاطرات که مربوط به شناسایی توپ‌خانه‌ای‌ست که یک سال تمام مردم غیور سردشت را به خاک و خون می‌کشید ولی کسی نمی‌توانست محل استقرارش را پیدا کند، وقتی قهرمانِ کتاب عصبانی از آن همه ظلم و جنایت و بدون داشتنِ ماموریتی از جایی به تنهایی تصمیم به پیدا کردن محل توپ‌خانه می‌گیرد و اینکه با همراه بردن فقط یک نفر  در راه رسیدن به هدف چه رنجی به جان می‌خرد و در راه انهدام آن چه نبوغی به کار می‌گیرد فقط باید خوانده شود و همین بخش از خاطرات به تنهایل قابلیتِ تبدیل شدن به یک سریال چند فصلی را با همه جزئیاتش دارد.

و حتما مقایسه خنده‌داری است ولی باید گفت حیف که سعید سردشتی های واقعی و حقیقیِ ما به لطف کم‌کاری و مسئولیت‌نشناسیِ راویان دفاع مقدس کمتر از مایکل اسکافیلد های دروغین و پوشالیِ آن‌ها شناخته‌شده و محبوب هستند، آن‌هم نه در دنیا که جوان‌های خودمان از وجود چنین قهرمان‌های نخبه و نابغه‌ای بی‌خبرند.
قهرمانانی که تمام زندگی و جوانی‌شان را در راه خدمت به دین و اعتلای وطن هزینه‌ کرده‌اند.

نام‌شان جاوید و راه‌شان پُررهرو ..
          
            بسم الله

اوایل انقلاب وارد کتاب می‌شوی و تا امروز با سعید سردشتی پیش می‌آیی. ابتدای کتاب بنای بر ادامه خواندنش را نداشتم، حس می‌کردم با فردی بی دست و پا و بی اراده و ناپخته طرف هستم که کسی پیدا شده و خاطراتش را چاپ کرده و اتفاقی افتاده و معروف شده، اما کمی که جلوتر آمدم نظرم عوض شد. نیمه دوم کتاب را یک نفس خواندم.

توضیحات و تصاویر کتاب دقیق و به دور از اضافات است و همین مانع می‌شود که مخاطب درگیر حواشی بی‌مورد شود.

عوض شدن راوی و رفت و برگشت میان سعید و سعدا برایم جذاب بود.
سعید که از قبل از انقلاب شروع کرده بود تا بعد از جنگ مبارزه را ادامه داد.
چقدر غریب است آدمیزاد و چقدر غریبه...
روزی می‌آید که همه آنچه ساخته‌ای را نادیده می‌گیرند و آنجا عیار مردانگی مشخص می‌شود.
سعید مردانه در روزی که نادیده‌اش گرفتند هم ایستاد و جنگید.
امروز اگر عصرهای کریسکان معروف شده و سریالش ساخته می‌شود به واسطه تمامی آن اخلاصی است که سعید و سعدا و خاله غنچه داشتند.
باید این‌ها را در کنار هم سر دست بگیریم و فریاد بزنیم که ما مرد و زن را در این دنیای وانفسا تفسیر کرده‌ایم.
مگر مردانگی جز استقامت و شجاعت و وفاداری به ناموس است. این ناموس خواه همسر باشد و خواه وطن. و مگر زنانگی جز عفت است و وقار و نجابت و پاکی و صبر؟ و چه چیز در این‌ها از مردانگی و زنانگی می‌کاهد؟؟؟

سعید که از قبل انقلاب شروع کرد و در جنگ در لباس سپاه و اطلاعات برضد کومله و دموکرات و... جنگید تا پس از جنگ هم دست از مبارزه برنداشت...
اتفاقاتی که در زندان‌های دموکرات‌ها برای او افتاده حقیقتا جانگداز است.
سعدا هم مانند رهبری صبور این لحظه‌ها را دید و مدیریت کرد و ایستاد.
و در کنار این دو چه زیبا مادری جسور به تصویر کشیده شد. کسی که از هیچ چیز، با تاکید می‌گویم، هیچ چیز نترسید و یک تنه برای جگرگوشه‌اش جنگید و او را آزاد کرد.

ما مگر برای به تصویر کشیدن انسان به چه چیزهایی نیاز داریم که در این شخصیت‌ها نیست؟؟؟

این کتاب برایم دوباره ثابت کرد که اگر لحظه‌ای فکر این مرد از زندگی‌اش ناآرام بود ذره‌ای از این حرکات را نمی‌توانست انجام دهد. این‌ها همه مرهون داشتن همسری بی‌نظیر همچون سعدا و دامن زنی چون خاله غنچه است.

بعد از خواندن کتاب جست‌وجو کردم تا چهره امیر سعیدزاده و همسرش را ببینم، چقدر چهره هردو آرامش بخش و خواستنی بود. اما وقتی در جست‌وجو تاریخ فوت (بخوانید شهادت) این مرد را دیدم دوباره مثل لحظه لحظه کتاب شکستم. حس کردم که دنیا بدون این انسان‌ها چه چیزها که کم دارد.
باز جای شکرش باقی است که او تمام وجودش را در چنین کتابی به ودیعه گذاشت و رفت.
          
            کتاب عصرهای کریسکان مرحوم امیر سعید زاده (که شرافتا باید ایشون رو سردار خطاب کنیم) رو در بخش کتابخانه بی نهایت طاقچه، یکی دو روز وقت گذاشتم و خوندم.

کتاب به صورت موجز و سریع از خاطرات فعالیت های ایشون در مبارزات قبل از انقلاب شروع میشه و سریع از اون عبور می کنه.

بیشتر خاطرات ایشون در طول دفاع مقدس نیز خلاصه شدن و مشروح نیستن. به نظرم این خلاصه بودن درست و بجا بود، چون اگر بنا بود که کتاب به صورت کامل وقایع رو شرح بده با یک کتاب قطور بالای هزار صفحه مواجه می شدیم.

ایشون فوق العاده مردی قوی، از خود گذشته و ایثارگر بودن که با تمامی این خصائل در طول کتاب آشنا می شید اون هم به واسطه ی مرارت ها و رنج های که ایشون تحمل کردند.

کتاب رو از نقل خاطرات ایشون و همسر محترمشون مکتوب کردن. یه جاهایی شاید احساس کنید برخی بخش ها لزومی نداشته در کتاب بیاد اما در مقابل این حجم از مفید بودن نمیشه به اون بخش ها هم خیلی خرده گرفت!

پیشنهاد می کنم به هیچ وجه خوندن این کتاب رو از دست ندید
          
            کتاب عصرهای کریسکان نوشته‌ی آقای کیانوش گلزار راغب، خاطرات امیر سعیدزاده یکی از رزمندگان جنگ ایران و عراق را به تصویر کشیده است. در این اثر با سرنوشت غمناک و ناراحت کننده او همراه می‌شویم تا به عمق فجایع ضد انقلاب دموکرات و کومله پی ببریم.
راوی این کتاب امیر سعیدزاده یکی از خاص‌ترین رزمندگان جنگ تحمیلی، است؛ دلیل این خاص بودن این است که او در هیچ سازمانی عضو نیست. او نیرویی آزاد به‌حساب می‌آید، با این وجود او در مأموریت‌های اطلاعاتی و عملیاتی حاضر می‌شود و همچنین برای شناسایی به مأموریت‌های خارج از کشور نیز می‌رود. امیر سعید زاده از رزمندگان کرد و سنی‌مذهب دفاع مقدس بوده است. او بعد از این عملیات‌ها و فعالیت‌ها وارد سپاه می‌شود. سعیدزاده قبل از انقلاب، توسط نیروهای ساواک، مورد بازجویی قرار می‌گیرد و از دست آن‌ها فرار می‌کند. بعد از فرار از دست ساواک اسیر کومله می‌شود و از دست آنان نیز فرار می‌کند. 4 سال بعد از جنگ، او به وسیلۀ حزب دموکرات کردستان عراق اسیر می‌شود. این دوران روزهای شروع انقلاب بود که تا سال 74، یعنی یک دوره 15 ساله به درازا می‌کشد.

راوی در این کتاب با یک سبک جدید، خاطرات چند روایی را برای ما تعریف کرده است. او وارد یک تنش و ناآرامی می‌شود. او در یک فصل واکنش خانواده‌اش نسبت به این موضوع را برای ما تعریف می‌کند و از زبان همسرش این خاطرات کامل می‌شود، اتفاقاتی که برای خانواده رخ می‌دهد، یعنی خود راوی حضور نداشته و از آن‌ها اطلاعی ندارد، اما خانواده او کاملاً به تمامی جنبه‌ها مسلط هستند. در یک بخش از کتاب همسر او وارد داستان می‌شود و نقاط ابهام‌آمیز را کامل می‌کند. راوی دوم رویداد‌های جانبی که برای خانواده اتفاق افتاده است را تعریف می‌کند مانند شهادت دیگر برادران، اسارت پدر، بمباران‌هایی که در شهر رخ می‌دهد. به عبارتی وظیفۀ راوی دوم تکمیل روایت‌های اصلی است.

کریسکان نام محدوده‌ای در کوه سنجاق در کردستان عراق است که پایگاه اصلی حزب دموکرات ایران به‌شمار می‌رفت. امیر سعیدزاده بیشتر از شش سال در زندان‌های گروه کومله و دموکرات مورد شکنجه قرار گرفت. او تقریباً تنها نجات‌یافته از زندان وحشتناک کریسکان است و دیگر هم‌بندهای او همگی بدون محاکمه اعدام شده‌اند. به این دلیل که بیشتر اتفاقات در این منطقه رخ داده است نام این منطقه برای کتاب انتخاب شده است.

عصرهای کریسکان جزو کتاب‌های خاطرات دفاع مقدس و جنگ تحمیلی ایران و عراق است که کیانوش گلزار راغب، نویسنده کتاب، محتوای این کتاب را از زبان امیر سعید زاده و همسر او، سعدا حمزه ای، استخراج و نوشته است. موضوع اصلی این کتاب هم درباره مأموریت‌ها و اتفاقاتی است که در جنگ تحمیلی برای امیر سعیدزاده در همان منطقۀ کریسکان افتاده است.