Fatemeh Pav

Fatemeh Pav

@FatemehJan

29 دنبال شده

70 دنبال کننده

            درمیان هیاهوی مدام شهر
پشت پنجرهٔ روشن همان خانه ای
که از دوردست پیداست
دخترکیست که دائما در سفر است
درمیان عوالم و رنگ ها
از این کتاب به کتابی دیگر
از این تجربه به تجربه ای روشن تر
اینجا شهر مسافران پر اشتیاق است...

نویسنده پاره وقت🌾
کتابخوان تمام وقت🪴
دوست دارِ فقه و اصول و فلسفه🌻
درحال ادامه تحصیل...🌴
          

یادداشت‌ها

نمایش همه
Fatemeh Pav

Fatemeh Pav

1403/9/16

        داستان زندگی زنی ایرانی، به نام " کِلاریس "!
(از این جهت کلاریس نام داشت، چون جزو جمعیت ارامنهٔ ایران بود که والدینش سال ها قبل، به خاطر کشتار و اتفاقات تلخ، از ترکیه به ایران مهاجرت کرده بودند)
[کلاریس بنظر بخشی از شخصیت خودِ خانم پیرزاد است!]
زمانِ داستان، به چندین سال قبل از انقلاب بازمی گردد
مکانِ داستان آبادان است، خاصه محله یا شهرکی که خانوادهٔ مهندسان و کارکنانِ رده بالای شرکت نفت در آن زندگی می کنند( که غالبا از کشورهای دیگر آمده اند، یا اگر هم ایرانی هستند و در ایران زندگی می کنند، آنقدرها هم خودرا پای بند ایران نمی بینند و مفهومی به نام وطن چندان برای شان اهمیت ندارد، مثل خودِ کلاریس یا امیل که جاذبهٔ نافرجام یا شاید دست نیافتنی ای هم میان شان بود)
اتفاق داستان اما، چیزی خارق العاده نبود
اتفاقِ داستان حولِ زندگیِ روزمرهٔ شخصیت اصلی داستان و نوع تفکر و ذهنیت او به مسائلی بود که روزانه برایش رخ می داد؛ همین سادگی هم باعث جذب مخاطب عام آن شده، چرا که سادگی در بیشتر موارد با جذابیت همراه است... .
کلاریس، زنی متأهل و علاقه مندِ به ادبیات و ترجمه است.
همسرش " آرتوش " مهندس شرکت نفت است و دارایِ روحیهٔ انقلابی و عاقل و آگاه به مسائل زمانه، باید بگویم که شخصیت مورد علاقه ام در این رمان هم اوست!
کلاریس و آرتوش سه فرزند دارند و درعین حال، تفاوت های زیادی باهم دارند. آرتوش، اهل سیاست است و کارِ بیرونِ خانه. درمقابل کلاریس، دوست دارد همسری مهربان و لطیف داشته باشد که زیاد کنارش باشد و باهم عاشقانه های زیادی رقم بزنند! برای همین، از همان اول، میان او و اِمیل جرقه هایی و نگاه هایی رد و بدل می شود، اما در عینِ حال، هردو درون گرا هستند و بندهایی بر دست و پا دارند که... .
این کتاب، اطلاعات مختصری درموردِ بخشی از آن زمانِ آبادان به ما می دهد که مربوط به ساکنان اطراف شرکت نفت و روزمرهٔ آن هاست.
قلمِ روانی دارد، که برای نویسنده های تازه کار مفید است.
و برای خوانندگانِ امروز، فضایی نوستالژیک را رقم می زند.

      

23

Fatemeh Pav

Fatemeh Pav

1403/9/16

        برای آشنایی بیش تر، می خواهم متنی از خود کتاب بیاورم:
(بخشی از صفحه ۱۶ و ۱۷)
"... یکی از مطالبی که گاهی در دبستان و دبیرستان برای ما تعریف کرده‌اند، این است که عرب‌ها می‌خواستند زبان عربی را رایج کنند، اما عده‌ای ایرانی برای حفظ زبان فارسی در برابرشان ایستادند  عرب‌ها را شکست دادند. ما هم ذوق می‌کردیم که بالاخره ایرانی‌ها توانستند پیروز شوند؛ در حالی که امروزه به خوبی می‌فهمیم این کار نوعی مقاومت در برابر یکی از اصیل‌ترین حرکاتی بود که اسلام انجام می‌داد و اگر امروز زبان عربی، حداقل زبان دوم ما بود، قدرت استعمار به اندازه امروز وجود نداشت؛ زیرا ما مجبوریم همه مطالب دینی مان را از منابع دست دوم و سوم بگیریم و توانایی رجوع به منابع اولیه را نداریم؛ چون تقریباً همه آنها به زبان عربی نوشته شده است. حتی مراجعه به قرآن و فهم و استفاده از آن برای ما مشکل است؛ چون زبان مادری ما نیست و اگر این زبان را می‌دانستیم، حداقل در میان همه نیروهای اسلامی، وحدتی مشخص وجود داشت ..."

نوع تفکر و زبان گویای شهید دیالمه، انسان را شگفت زده می کند؛ دریغ و صد حیف از نبودشان...
نیم ستاره کم می دهم،
چون برای چنین مطالب فاخری، باید کتاب طوری طراحی می شد که خواننده از خواندن خسته نشود،
متأسفانه دریغ از یک تصویر یا زیبایی بصری..
      

9

Fatemeh Pav

Fatemeh Pav

1403/9/4

        این کتاب یکی از نقطه عطف های زندگی منه!
هیچ وقت یادم نمیره
تقریبا پنج سال پیش
ماه رمضان سال نود و نه، درست یک شب قبل از شب قدر اول، یعنی شب هجدهم ساعت دوازده شب، داشتم توی یکی از اپلیکیشن های کتاب می گشتم،
که " سه دقیقه در قیامت " رو در ویترین مناسبتی دیدم
کتاب رو دانلود کردم ببینم چطوره
که، دانلود کردن همانا و تا سحر بیدار ماندن پای کتاب همانا!
آن موقع در اوائل سنین جوانی بودم
حدود بیست و یکی دو سال داشتم
تازه داشتم قدم در ورطهٔ شناخت زندگی می گذاشتم
که آن را خواندم،
و چه خواندنی!
حین خواندن و بعد از تمام شدنِ کتاب، قول های زیادی به خودم دادم
و
خدا را هزاران مرتبه شکر
راضی ام از اینکه سال های جوانی ام را اینطور گذراندم
با توجه
در پناه الهی
الحمدلله...

چند سال بعد هم با کتاب " شنود " ، از طریق یک دوست خوب که حق استادی بر گردنم دارد آشنا شدم
و ماه رمضان امسال هم،
" مستند صوتی شنود " که مطالب بیش تری از کتابش دارد را گوش دادم
.
.
گویی خدا مثل کودکی که تازه دارد راه رفتن می آموزد،
دستم را گرفت
و قدم به قدم
مرا آموزش داد
تا راه و رسمِ زندگی کردن بیاموزم...
.
.
هنگام خواندنش حال خوبی داشتم
برای تان آن حالِ خوب را آرزومندم...🌱
      

11

Fatemeh Pav

Fatemeh Pav

1403/8/27

        دیدم که برنداشت کسی نعشم از زمین
خود نعش خود به شانه گرفتم گریستم...

این کتاب، یکی از دفتر شعرهای (اسدالله) عفیف باختری، شاعر اهل کشور افغانستان است.
شعرهای کتاب را اگر بخوانید، عمیقا انعکاس روح شاعر است و ‌البته نظریاتش و مواضعش (که خیلی مهم نیست که با نظریات من زاویه دارد!)
عفیف باختری، از آن انسان های غم پرور بوده،
از همان ها که همیشه آثار درد در چشم هایشان مشاهده می شود(این که بگویم مدلِ شاعرِ صادق هدایت است، بی راه نگفته ام؛ دلیلش هم مشخص است : هم چپی است و هم طبق تحقیقاتم به صادق علاقه داشته!)
آخر عمری هم حسابی رد داده بوده، درست مثل هدایت، که این جا جای بحث نیست!(دوبیتی بالا بنظرم از همان حال آخر عمرش برآمده، چراکه زیاد مشروب مصرف می کرده! البته منظورم این نیست که شعر بدی است، اتفاقا دو بیت مورد علاقه ام است! اگر حال شاعر را درنظر نگیریم، منظور حالت بعد از مصرف است که انسان نعشه می شود🫠)

خدا هم استعداد والایی در شاعری به او داده
پس اگر خیلی احساساتی هستید، پیشنهاد نمی شود!
اما اگر می خواهید اشعاری با چاشنی غم بخوانید و کمی دیوانه شوید، این کتاب مخصوص شماست!
      

12

باشگاه‌ها

نمایش همه

باشگاه کارآگاهان

712 عضو

خدمتکار

دورۀ فعال

نَقْلِ رِوایَت

113 عضو

روایت شناسی: مبانی نظریه روایت

دورۀ فعال

باشگاه یادگاران

244 عضو

شرح الف خمیده

دورۀ فعال

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

Fatemeh Pav پسندید.
دن کیشوت (جلد 1)
          علت ساده برای محبوبیت و جذابیت خیره‌کننده این کتاب و چاپ‌های متوالی در قرون متوالی که شمارگانش‌ را به ده‌ها میلیون کشانده است، شاید این باشد که 
دن کیشوت اولین رمان است در آغاز عصری مدرن و طلیعه‌گان، هرچند کم مایه باشند و بی‌‌پایه خواهند ماند و درخشیدن خواهند کرد.
یک رمان قطور و مفصل با ساختار داستان‌های لایه‌ لایه همچون پیازی که از  یک لایه‌اش سر میخوری و به درون دیگری می‌روی و به مغز آن می‌رسی و در لحظه‌ای فرصت خواهی یافت دوباره به سطح آن  و بیرونی ترین لایه داستانی سر بکشی و این حرکات آونگی در تمام کتاب، روش طی کردن راه است.
اما علت کمی عمیق‌تر برای محبوبیت این کتاب تناسب آن با ابزار‌ها، فرهنگ و نظریات و دوره‌هاییست که از  پس عصر نویسنده، در اروپای مدرن بارها تکرار شد؛
 سنت ستیزی، 
جدال با غیب، 
توسعه فرد‌گرایی،
 پایان دوران آرمان‌گرایی و فضیلت‌پروری، 
فرو پاشیدن ساختمان عفت و حیا در جامعه پیشا‌مدرن
گسستگی بند نا پیدای اتصال مسیحیت و زندگی در کهن‌بوم قاره اروپا یعنی اسپانیا...
و ...
همه عناصری‌است که سروانتس در بیان هجو بدیشان تاخته یا برخی را پرداخته است.
تنهایی خودخواسته پهلوان افسرده سیما
رنج او از مصاحبت مهتری پاره خرد
حرمان او و تحمیل مجازات کتاب‌سوزی برای سوزاندن اراده او
هجو‌نمایی صحنه‌های قهرمانی کتب پهلوانی قدیم و به ابتذال کشیدن‌شان
بی‌پیکر شدن خانه و جامعه و آسانی دست‌درازی به عفت بانوان 
همه مصادیق آن پیوندهای دن کیشوت با عصر مدرن بعد از خودش است.
نکته آخر آنکه از قلم سروانتس و قدرت طنز‌پرداز، کنایه‌ وگریز‌ساز، و تمثیل‌باز او نباید ساده گذشت
و الحق که ترجمه آقای محمد قاضی حق متن را ادا کرده است.
        

29

Fatemeh Pav پسندید.
نخ نامرئی

10

Fatemeh Pav پسندید.
انجمن ارواح غمگین

17

آموزش کلام اسلامی: راهنماشناسی - معادشناسی

7

آموزش کلام اسلامی: خداشناسی

6

اسلام قدرت بزرگ فردا: سخنرانی شهید عبدالحمید دیالمه (مکان: دانشکده ادبیات - مشهد)
          برای آشنایی بیش تر، می خواهم متنی از خود کتاب بیاورم:
(بخشی از صفحه ۱۶ و ۱۷)
"... یکی از مطالبی که گاهی در دبستان و دبیرستان برای ما تعریف کرده‌اند، این است که عرب‌ها می‌خواستند زبان عربی را رایج کنند، اما عده‌ای ایرانی برای حفظ زبان فارسی در برابرشان ایستادند  عرب‌ها را شکست دادند. ما هم ذوق می‌کردیم که بالاخره ایرانی‌ها توانستند پیروز شوند؛ در حالی که امروزه به خوبی می‌فهمیم این کار نوعی مقاومت در برابر یکی از اصیل‌ترین حرکاتی بود که اسلام انجام می‌داد و اگر امروز زبان عربی، حداقل زبان دوم ما بود، قدرت استعمار به اندازه امروز وجود نداشت؛ زیرا ما مجبوریم همه مطالب دینی مان را از منابع دست دوم و سوم بگیریم و توانایی رجوع به منابع اولیه را نداریم؛ چون تقریباً همه آنها به زبان عربی نوشته شده است. حتی مراجعه به قرآن و فهم و استفاده از آن برای ما مشکل است؛ چون زبان مادری ما نیست و اگر این زبان را می‌دانستیم، حداقل در میان همه نیروهای اسلامی، وحدتی مشخص وجود داشت ..."

نوع تفکر و زبان گویای شهید دیالمه، انسان را شگفت زده می کند؛ دریغ و صد حیف از نبودشان...
نیم ستاره کم می دهم،
چون برای چنین مطالب فاخری، باید کتاب طوری طراحی می شد که خواننده از خواندن خسته نشود،
متأسفانه دریغ از یک تصویر یا زیبایی بصری..
        

9