یادداشت Fatemeh Pav
1403/9/14
راهیست راهِ عشق... (هفتاد و دومین غزل!) نمیتونم این غزل رو بخونم و به امام حسین ع و کربلا فکرنکنم؛ اصلا مگه میشه بی دلیل غزل هفتاد و دوم باشه؟! در ادامه مثالی از بزرگی (عباس اردكانىزاده يزدى) می آورم، که در آن جای مناقشه نیست : موش از اينكه طعمه گربه مىشود ناراضى است و كمال مطلوب و خواسته او اين است كه به منظور رهايى از مرگ روزى به گربه تبديل شود و راه آنكه به اين خواسته خود برسد اين است كه به جاى فرار از گربه با شتاب هر چه تمامتر خود را به دهان او بيندازد تا در بدن گربه مستحيل شده و جزيى از پيكر مطلوب خود شده و به خواسته خويش دست يابد و راه همين است و جز اين نيست و حافظ خلاصه اين نظريّه را در عبارت:آنجا جز آنكه جان بسپارند چاره نيست بيان نموده است..
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.