بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت زینب سادات رضازاده

                وقتی پسرم پیش دبستان بود صبح ها همیشه از ندیدن من می‌گفت، بعد از چند روز، موقع خداحافظی یک بوس کف دستش کردم و گفتم هر وقت دلت تنگ شد دستت را بذار روی قلبت و اینگونه همیشه کنار هم بودیم. داستان نخ های نامرئی هم اینگونه هستند، عشق آنقدر قدرتمند است که از زمان و مکان میگذرد و هر چه عشق بیشتر باشد نخ های نامرئی هم بیشتر می‌شود. چه دنیای زیبایی هست که هر جا که باشی حتی در بهشت به آدم‌های که دوستشان داری وصل هستی و خدا کند همه آدم‌ها بفهمند که ما به هم وصل هستیم و اینگونه مواظب مهربانی هایمان باشیم. .
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.