مهمان‌گاه | پانزده روایت از روضه‌هایی که زندگی می‌کنیم

مهمان‌گاه | پانزده روایت از روضه‌هایی که زندگی می‌کنیم

مهمان‌گاه | پانزده روایت از روضه‌هایی که زندگی می‌کنیم

3.9
27 نفر |
18 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

48

خواهم خواند

40

شابک
9786226194686
تعداد صفحات
198
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        وقتی میرزا محمدتقی مامقانی در شرح میدان رفتن علی‌اکبر نوشت «من ز بهر دادن جان می‌روم / سوی مهمان‌گاه جانان می‌روم» احتمالا با پسوند «گاه» می‌خواست اسم مکان بسازد. ولی اگر محمدتقی، متخلص به نیر تبریزی، در سحرگاهی در سنه‌‌ی 1271 «گاه» را پسوند زمان گرفته باشد، تصویرمهمان‌گاه در شعرش تکان‌دهنده‌تر از اسم مکان می‌شود: موسم مهمان، مقام مهمان. وقتش. وقت حسین. وقتی که با هم وعده‌ داشتند. «گاه» پسوند مشترک زمان و مکان، برای عاشورا، برای واقعه‌ای که هیچ وقت نمی‌فهمیم اتفاقی در زمان بوده یا در مکان. چقدر درست است. پسوندی سرگردان میان زمان و مکان برای محرم که هیچ وقت نمی‌فهمیم مثل زمان در حرکت به ما رسیده یا مکانی است که بهش رسیده‌ایم.

مهمان‌گاه روایت این «گاه» غریب است در زندگی امروز ایران. پانزده نفر از عاشوراهایی نوشته‌اند که بر آن‌ها گذشته است. از دریافت‌ها و خاطرات‌شان از محرم‌های دور و نزدیک و اندوه هر ساله در همین کوچه‌ها و خانه‌های دور و بر.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به مهمان‌گاه | پانزده روایت از روضه‌هایی که زندگی می‌کنیم

لیست‌های مرتبط به مهمان‌گاه | پانزده روایت از روضه‌هایی که زندگی می‌کنیم

نمایش همه

پست‌های مرتبط به مهمان‌گاه | پانزده روایت از روضه‌هایی که زندگی می‌کنیم

یادداشت‌ها

          کتاب اوایل دهه محرم به دلم نشست و اواسط دهه به دستم رسید.
مهمان گاه مثل باقی مجموعه کتاب‌های کاشوب روایت روضه هایی هست که زندگی می‌کنیم.
کتاب امسال،به نظرم به دلیل اتفاقات یکسال گذشته سعی داشت آدم های متفاوت تری رو زیر خیمه امام حسین روایت کنه که به همین دلیل بعضی از روایت هاش اصلا باب دل من نبود. تقریبا نیمه اول کتاب پر بود از روایتِ آدم های با شک و شبهه‌ای که حس نمی‌کنی درباره امام حسین و منظومه‌ فکری‌ای که از الزاماتشه یقینیاتی داشته باشن. ما هیچ کدوم آدم کاملی نیستیم. اما خوبه که روایتمون حداقل در تلاش برای کامل شدن باشه نه روایت از توقف گاه هامون و شک هایی که براشون دنبال جواب نیستیم اما با اعتماد به نفس روایت شدن تو کتاب. بین روایت های نیمه اول کتاب شما حتی روایت یکی از زندانیان سیاسی سال ۸۸ رو هم می‌بینید که بنظرم به دلیل سیاست جدید کتابه...
اما نیمه دوم کتاب همون کاشوب همیشگی بود. همون ارامش و همون دل نشینی ادم هایی که امام حسین براشون تو زندگی جاریه. و روایتشون واقعا به دلم نشست...
کتاب رو پیشنهاد می‌کنم اما  اگه دوباره می‌تونستم شروعش کنم یه درمیون یکی از آخر و یکی از اول می‌خوندم تا شک های نیمه اول رو یقین نیمه دوم بشوره و ببره...
#کاشوب
#مهمان‌گاه
        

7

دیشب (شب ش
          دیشب (شب شام عاشورا) "مهمان‌گاه" را برده بودم روضه تا قبل از شروع مجلس، آخرین روایت آن را بخوانم. ۱۵ روایت از نسبت آدم‌های متفاوت در ایران امروز با امام حسین (ع)، راه او و روضه او؛ از خانم مهندسی که سر پروژه است، خانمی که بچه‌ای را از شیرخوارگاه به فرزندی آورده، دکتر روانشناسی که با یک زن به زعم خود سهم شفا گرفته از حسین قلابی مواجه شده، مرد جوانی که سال‌ها خادم روضه بوده و حالا سعی در فراموشی آن روزها دارد، یک زندانی سیاسی در زندان، خانمی که نتوانسته روی همسرش را به زمین بیاندازد و عاشورا را به شهرستان رفته اما معذب است، روضه‌ای آبا و اجدادی که نمی‌تواند ادامه پیدا کند و... شریک ثواب روضه این شب‌ها بودند آدم‌های این کتاب.
کتاب را که می‌خوانی درباره نسبت آدم‌ها با امام حسین (ع) بیشتر فکر می‌کنی و اتفاقا مساله‌های ایران امروز را بیشتر درک می‌کنی و کثرتی که زیر یک پرچم سیاه واحد به وحدت می‌رسند.
این کتاب جلد پنجم از مجموعه "کاشوب" است که هرسال نشر اطراف در آستانه محرم از ۱۵قلم و صاحب‌قلم منتشر می‌کند. صد البته جلدهای نخست قطعا قوی‌تر از بعدی‌ها بودند و همین کتاب‌ هم یکدست نیست و بسته به ضائقه‌ها افراد حس متفاوتی به روایت‌ها خواهند داشت.
 نام کتاب هم وام‌گرفته از این بیت مرحوم حجت‌الاسلام نیر تبریزی در شعر وداع حضرت علی‌اکبر ع است:
من ز بهر دادن جان می روم
سوی مهمانگاه جانان میروم
        

5

خیلی خوب ب
          خیلی خوب بود. دو روزه خوندمش. 

با روایت از خواب پریدم و یاد طفل شش ماهه گریه کردم.
با روایت کتیبه‌ای که زمین نماند فاطمه بهروزفخر همزاد پنداری کردم.
برای روایت زهرا صنعتگران نوشتم، فهمیدمت.
به سفرهای خانوم رحیم‌زاده و تجربه‌های محرمی‌اش توی سفر حسادت کردم. محرم بوشهر>>>>
با روایت فاضل فروتن یاد دوستم افتادم که یه زمان امام حسینی! بود و الان...
روایت رضا صدیق قشنگ منو برد وسط بین‌الحرمین، روز عاشورا، الهم ارزقنا این حال و هوا.... 
روایت و واعدنا از حضور امام حسین در زندان کنارش بود:') 
روایت آخر که سهم‌خواهی نام داشت، خیلی عجیب بود انگار دارم داستان جنایی می‌خونم!!! خیلی هم نفهمیدم. اصلا ولش کن.


کتاب امسال، مهمان‌گاه، یه روایت‌هایی داشت با این عبارات که: از وقتی حسین را کنار گذاشتم، با دنیا غریبه شدم. /یعنی دیگه لیاقت نشستن تو روضه‌ات رو ندارم؟/ایمان خیلی محکم جلوی عقل قد علم کرده است. / من در جهان دیگری زندگی می‌کردم، جهان انزوا/کاش میرزا از حبیب می‌پرسید گریه در کدام مجلس؟ کدام تکیه؟/مگر امام حسین نرسید که راه فوز و سعادت را به ما نشان دهد؟ /
حتی یک بار هم نمی‌شنیدی کسی بگوید '' امام حسین باید الگوی ظلم‌ستیزی ما باشد.''
و... 


پر بود از آدم‌هایی که جایی بین خودشون و امام حسین و جلسات و هیأت این دوره و زمونه دچار شک شده بودند.
این کتاب پر بود از شک و ایمان، از پناه، از فروا الی الحسین...


این کتاب رو معصومه عزیزم برام خرید از نمایشگاه کتاب هیئت‌مون تو مدرسه. خیلی چیز خوبی گرفت برام. برای خودش ثواب خرید انگار، خوشحال شدم+دعاش کردم. 


نشر اطراف مثل همیشه خیلی کارش درسته و این کتاب خیلی تر و تمیز و درست بود. دوستش داشتم.

عاشورای1402/
        

54