بچه های سبز

بچه های سبز

بچه های سبز

اولگا توکارچوک و 1 نفر دیگر
2.6
16 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

23

خواهم خواند

11

اُلگا توکارچوک (1962)، نویسنده جریان سازِ لهستانی، در سالِ 2018 جایزه ادبی نوبل را از آنِ خود کرد. او نویسنده ای پُرکار است و آثارش پیوندهایی غریب با تاریخِ لهستان و البته اروپا دارد. داستانِ بلندِ «بچه های سبز» از درخشان ترین آثارش در قرنِ هفدهم روایت می شود، در زمانی که لهستان درگیر جنگ است... یک گوتیکِ مدرن است که از سویی آثارِ قرن هجدهمی را به یاد می آورد و از سویی نیم نگاهی دارد به دستاوردهای اُمبرتو اکو؛ داستانِ بلندی که هم تاریخ و متافیزیک و علوم غریبه را در هم ادغام می کند و هم گوشه چشمی دارد بر جهانی که از بین رفته و جایی پنهان شده و انگار انسان امروز را با آن دیگر کاری نیست. روایتی از کوچ افسانه های کهن یا حتی سلاخی شان به دست جهان تو.

لیست‌های مرتبط به بچه های سبز

بچه های سبزبی دوز و کلکسال گمشده ی خوآن سالواتی یرا

برج بابل

21 کتاب

واقعا عاشق تک تک تصویرسازی‌های این مجموعه‌ام. 🥲 و چندتاییش رو هم خوندم و دوست داشتم. :) دلم می‌خوادشون. 😩 در مقدمه کتاب‌ها در شرح اینکه چرا به نام برج بابل نامیده می‌شن نوشته شده: گفته‌اند تشتت و افتراق زبانْ عقوبت آدمیان بوده است؛ و ترجمه تلاش برای رسیدن به آن زبان وفاق، زبان هم‌دلی، زبان کامل و بی‌نقص، زبان آدم و حوا، زبان بهشت. «برج بابل» حالا نماد ناسوتی و ازدست‌رفتهٔ آن لغت تنها، آن زبان یگانه، زبان هم‌دلی انسان‌هاست. مجموعه کتاب‌های «برج بابل» شاید تلاش ما در بزرگداشت هم‌دلی از راه هم‌زبانی است: رمانک‌ها یا داستان‌های بلندی که در غرب به آن‌ها «نوولا» می‌گویند، از قضا بسیاری از آثار ادبیات مدرن جهان در چنین قطع و قالبی نوشته شده‌اند؛ آثاری که هرچند با معیار کمی تعداد صفحه و لغت دسته‌بندی می‌شوند، در اشکال سنجیده و پروردهٔ خود هیچ کم از رمان ندارد. در طبقه‌بندی این مجموعه، مناطق جغرافیایی را معیار خود قرار داده‌ایم و به شکلی نمادین، نام یکی از شخصیت‌های داستانی به‌یادماندنی آن اقلیم را بر پیشانی هر دسته نهاده‌ایم؛ مانند «شوایک» برای ادبیات اروپای شرقی و «رمدیوس» برای ادبیات امریکای لاتین. آثار ایرانی این بخش در مجموعه‌ای به نام «هزاردستان» ارائه می‌شود. این کتاب‌ها را می‌توان در مجال یک سفر کوتاه، یک اتراق، یک تعطیلات آخر هفته خواند و به تاریخ و ذهن زبان مردمان سرزمین‌های دیگر راه برد. در این سفرهای کوتاه به بهشتِ زبان،‌ همراه‌مان شوید.

پست‌های مرتبط به بچه های سبز

یادداشت‌های مرتبط به بچه های سبز

            والله، بالله، تالله، صرفا تسلط به یک زبان به معنی توانایی در ترجمه نیست
اگر هست من را به یک ناشر معرفی کنید تا از همین فردا شروع به ترجمه‌ی تمام آثار موراکامیِ عزیزم کنم، قول شرف می‌دهم ترجمه‌هایم یک سر و گردن از تمام مترجم‌های موجود بالاتر باشد!

سوگند یاد کردم و به خود قول دادم تا اگر جایی کتابی با ترجمه‌ی آقای «کاوه میرعباسی» دیدم آن‌را به آتش بکشم.
این چندمین و صدالبته آخرین تجربه‌ی فاجعه‌‌‌‌ی من از آثار اوست.
ایشان یا هیچ شناختی از زبان فارسی ندارند و یا شخصی معلوم‌الحال همانند «خرزو خان» اسلحه به روی شقیقه‌ی او می‌گذارد و تهدیدش می‌کند تا کتابی را ترجمه کند!

بگذریم...
ویلیام دیویسون(شخص اول داستان)، پزشکی‌ست اسکاتلندی که به دعوت همسر پادشاه وقت لهستان به جهت حضور ۲۴ساعته و خدمت جهت معالجه‌ی پادشاه به لهستان سفر می‌کند تا اینکه... .

داستان شروع جذابی داشت و نویسنده به خوبی به آن شاخ و برگ داد اما حقیقتا توان پرداختن به داستان را نداشت و نتوانست در این سبک (رئالیسم جادویی) از پس کار برآید.

نکته: کار هر بز نیست خرمن کوفتن، گاو نر می‌خواهد و مرد کهن
          
hatsumi

1402/03/04

            این اولین کتابی هست که بعد از این دو ماه خوندم بعد از مدت ها استرس و پیگیر اخبار بودن...
کتاب یک داستان بلند هست پنجاه صفحه بیشتر نیست و خوندنش هم لذت بخش بود.
داستان در مورد مردی به نام ویلیام دیویدسون گیاه شناس هست که در زمان جنگ لهستان با پادشاه عازم سفری درمانی می شه و در واقع نقش طبیب پادشاه رو بر عهده می گیره،در راه این سفر با دو تا کودک سبز رنگ مواجه میشن و رمز آلودی داستان از همین جا شکل می گیره ...
من مایه های رمز آلود و سورئال داستان رو خیلی دوست داشتم ،وقتی صحبت از کتابی در مورد جنگ می شه ما بیشتر با داستان هایی مواجه می شیم که از سبک رئال پیروی می کنند و مضمون در ارتباط مستقیم با جنگ هست، اما در این کتاب ما به طور مستقیم با مسئله جنگ مواجه نیستیم می دونیم که جنگ در جریان هست اما ما جایی دورتر با قصه ای همراه می شیم که در عین حال که ارتباط مستقیمی با جنگ نداره اما فضای جنگ باعث به وجود اومدنش شده... 

داستان از زبان اول شخص یعنی طبیب پادشاه روایت می شه و رفته رفته بر جنبه های راز آلودش افزوده میشه فکر میکنم برای یک داستان پنجاه صفحه ای خیلی خوب بود و بعضی از رازها حتی تا پایان داستان حل نمیشه و خواننده صرفا حدس هایی میزنه مثل اینکه چه کسی جنازه پسرک رو به بالای درخت برد اصل...

قسمت هایی رو که از کتاب دوست داشتم اینجا میگذارم.⁦ʕ·ᴥ·ʔ⁩

جنگ پدیده ای مهیب و شیطانی است و عواقبش به آبادیهایی هم که مستقیما از نبردها آسیب نبینند گزند می رساند، همه جا پراکنده می شود، به تمام کلبه ها رخنه می کند، قحطی، مرض و ترس به ارمغان می آورد. دل مردم سخت می شود، بی تفاوت می شوند. روحیه و طرز فکر افراد نیز به شکلی اساسی دگرگون می شود، آدم فقط به خودش اهمیت می دهد و بس، به چیزی نمی اندیشد مگر حفظ جان. بدین سان انسان به موجودی بی رحم و بی احساس بدل می شود.
.

.
هر جنگ زمینه ساز می شود تا طبیعت بازستاند از انسان آنچه را از او ربوده، و افزون بر این، بی هیچ ملاحظه و مراعات بر ابنای بشر مستولی می شود و می کوشد آنان را به وضعیت طبیعی ۔ حیوانی شان بازگردانند.
.

پادشاه از من پرسید «خب، بگو ببینم طبیعت چیست؟ » از دل و جان و با بصیرت خرد پاسخ دادم تمام چیزهایی است که ما را احاطه کرده اند، غیر از آن چه انسانی است یعنی خودمان و مصنوعات مان. پادشاه پلک زد، پنداری بخواهد به نقطه ای در دوردست خیره شود. نمی دانم چه دید، اما اظهار داشت:«پس پوچی سترگی است. »
تصور می کنم چشمانی که در دربار پرورش یافته اند و به تماشای نقش مایه های دلفریب پارچه های ونیزی، تاروپود مجلل فرشهای عثمانی و تزئینات و معرق کاریهای فاخر خو گرفته اند، دنیا را چنین می بینند. اگر نگاهشان با پیچیدگی طبیعت مواجه شود جز هاویه نخواهند دید ـــ پوچی سترگ و بس.
.

روزی اپالینسکی از سرد کا پرسید آیا ایزد دارند. دخترک با این سؤال جوابش را داد، « ایزد چیست ؟
از این موضوع سخت یکه خوردیم ولی در عین حال، به نظر مان مجذوب کننده آمد، که گویی عدم آگاهی از وجود پروردگار ساده تر است، چرا که بدین سان انسان از طرح پرسش های فراوانی که خورهی ذهن می شوند معاف می ماند. من باب مثال، این که چگونه خداوند اجازه میدهد مخلوقاتش این چنین عذاب بکشند، حال آن که مهربان و بخشنده است؟