یادداشت امیررضا سعیدی‌نجات

                بسم الله 

به نظرم کتاب تصویر واضحی بود از تبختر و تکبر بی حد و مرز اروپایی...
اروپایی‌های مقیم مرکز، که خود را اندیشمندترین و متمدن‌ ترین افراد قلمداد می‌کردند (می‌کنند) اصلاً تصور اینکه تمدنی همسنگ با خود و بلکه بالاتر وجود داشته باشد را، تصور هم نمی‌توانستند (نمی‌توانند) بکنند.
اما به ناگاه دو کودک تمامی تصورات شان را مخدوش کردند.

داستان کتاب پیرامون همسفری گیاه‌شناسی فرانسوی و پادشاه لهستان است. این دو در منطقه‌ای اتراق می‌کنند و تمام اتفاقات داستان با همین اتراق آغاز می‌شود...

احساس می‌شود که کتاب بیشتر ناداستان است اما می‌توان از زاویه دیگر آن را داستانی کوتاه پیرامون تجربه زیستی بشر دانست...
بشر زیست‌های متفاوتی را تا به امروز تجربه کرده است و اینکه بخواهیم زیستی را بر زیست دیگر ترجیح دهیم کاری است بس اشتباه... چرا که این نوع تجربه‌ها در کنار یکدیگر به سان دو امدادی زندگی بشر را تعالی داده است...
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.