بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

آس و پاس های پاریس و لندن

آس و پاس های پاریس و لندن

آس و پاس های پاریس و لندن

جورج اورول و 2 نفر دیگر
3.9
35 نفر |
14 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

65

خواهم خواند

30

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

آس وپاس در پاریس و لندن اولین کتاب جورج اورول است که در 1933 منتشر شد. او برای چاپ این کتاب دردسرهای زیادی کشید؛ دو ناشر آن را رد کردند و نویسنده نسخه ی دستنویس را به دوستی داد تا آن را بسوزاند. این کتاب شرح حال خودنوشت اورول از روزهایی است که در دو شهر پاریس و لندن به تهی دستی و فقر گذراند، دورانی که در کنار آدم های فرودست جامعه زندگی می کرد. کتاب در دو بخش نوشته شده است: بخش اول درباره ی روزهایی است که اورول در پاریس روزگار می گذراند و در آشپزخانه ی یک رستوران کار می کرد و بخش دوم روایت روزهایی است که او در لندن و شهرهای حاشیه ای در قامت یک ولگرد و آس وپاس زندگی می کرد. گرچه شهرت اورول به مزرعه ی حیوانات و 1984 است، بعضی از طرفدارانش کتاب حاضر را خواندنی ترین اثر او می دانند.جورج اورول، با نام واقعی اریک آتور بلر، در 25 ژوئن 1903 در بنگال به دنیا آمد. تحصیلاتش را در مدرسه ی مشهور ایتن گذراند. از 1922 تا 1927 در پلیس امپراتوری برمه خدمت کرد. پس از دو سال زندگی در پاریس، به انگلستان بازگشت و مشاغل گوناگونی را، از تدریس خصوصی تا شاگردی کتاب فروشی، تجربه کرد. در جریان جنگ داخلی اسپانیا به جبهه ی جمهوری خواهان پیوست و حتی به شدت زخمی شد. در طول جنگ جهانی دوم عضو گارد مردمی بریتانیا شد و برای شبکه ی بی بی سی هم کار می کرد. او سپس به روزنامه ی تریبیون پیوست و مدتی هم خبرنگار ویژه ی آبزرور بود. اورول سرانجام در سال 1950 در لندن درگذشت. آثار مشهور او یکی مزرعه ی حیوانات و یکی هم 1984 است.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به آس و پاس های پاریس و لندن

نمایش همه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 240

داستان من در اینجا به پایان می رسد؛ بطور یکه خواندید داستانی عادی است ولی امیدوارم دست کم مانند یک دفتر خاطرات روزانه توجه شما را جلب کرده باشد سرگذشتی که نقل کردم حداقل پیام آور این واقعیت است که اگر بی پول باشید چنین سرنوشت و زندگی در انتظار شما هم خواهد بود. می خواهم روزی دنیا را بیشتر کشف کنم و بشناسم میخواهم مردمانی چون ماریو پدی و بیل را بخوبی و عمیقاً بشناسم و به روحیاتشان آگاه کردم ؛ مایلم بدانم در ژرفای روح ظرفشورها خانه بدوشان و سایر افراد این طبقه از اجتماع چه می‌گذرد تا بحال فقط با حاشیه فقر تماس داشته ام. حال میتوانم به یکی دو نکته ای که در روزهای فقر و نداری به آنها برخورده ام اشاره کنم: دیگر هرگز خانه بدوشان را میگساران بی سر پا و ماقبل گدایان که با دریافت یک پنس ممنون و مرهون می،شوند بحساب نخواهم آورد و هرگز از اینکه اشخاص بیکار فاقد انرژی و تحرک هستند شگفت زده نخواهم شد، مشتری سپاه رستگاری نخواهم ،شد لباسهایم را بگرو نخواهم گذاشت، از گرفتن آگهی هائیکه در خیابانها بدستم می دهند خودداری نخواهم کرد در رستورانهای درجه یک غذا نخواهم خورد. این برنامه آغاز زندگی من پس از تجربیاتی است که در این کتاب حکایت کردم.

یادداشت‌های مرتبط به آس و پاس های پاریس و لندن

            به نام او

🔹️"آس و پاس در پاریس و لندن" دومین کتابی بود که از "جورج اورول" انگلیسی می‌خواندم. بعد از اثر معروف "مزرعه حیوانات" .

🔸️این کتاب نه یک رمان بلکه زندگی‌نامه‌ای خودنوشت از اورول است که مقطع جوانی او را در برمی‌گیرد و اولین اثری است که از او منتشر شده. او در این کتاب سالهای جوانی خود را که در فقر و تنگدستی در دو شهر بزرگِ پاریس و لندن می‌گذرد، روایت می‌کند. روایتی با جزئیاتی دقیق و تکان‌دهنده او چنان لایه‌های زیرین جامعه در این دو شهر پیشرفته اروپایی را واکاوی می‌کند و به تصویر می‌کشد که در بعضی مواقع مخاطب در صداقت او شک می‌کند، یعنی واقعا چنین وضعیت رقت‌باری در اروپای ابتدایِ قرن بیستم وجود داشته است؟

🔸️کتاب از سی و هشت فصل کوتاه که به طور پیوسته از روزگار جوانی اورولِ آس و پاس می‌گوید، تشکیل شده و در هر کدام حکایتی مجزا و -باز هم عرض می‌کنم- تکان‌دهنده روایت می‌شود و تکه‌های پازل او را کامل می‌کند. اورول تنها در سه فصل آخر دست از روایت می‌کشد و به صورت مستقیم با خواننده از مقوله فقر و تنگدستی می‌گوید سه فصلی که اتفاقا بسیار خوش افتاده است و آدم با خودش می‌گوید ای‌کاش از این جنس مطالب در لا‌به‌لای فصول دیگر هم به چشم می‌خورد و تنها روایتی محض از فقر و نداری افراد نبود. 
در آخر بخشی از فصل سی و شش را که به نظر من بهترین فصل کتاب است و می‌توان به صورت مجزا هم آن را خواند بی‌آنکه داستان کتاب لو برود می‌آورم، قبل از آن بگویم که ترجمه کتاب هم قابل قبول و خوش‌خوان است:

🔹️خیابان‌خوابها تماسی با زنان ندارند، اول از همه به این دلیل که زنان بسیار کمی در طبقه اجتماعی آن‌ها وجود دارند. ممکن است فکر کنید نسبت جنسیتی در میان تهیدستان باید مثل بقیه گروه‌های اجتماعی باشد، اما این‌طور نیست؛ در واقع این‌طور می‌توان گفت که، پایین‌تر از حد مشخصی، جامعه بالکل مردانه است. این آمار را شورای شهر لندن از سرشماری شبانه سیزده فوریه هزار و نهصد و سی و یک استخراج کرده و نسبت تعداد مردان تهدیست به زنان تهیدست را نشان می‌دهد:
کسانی که شب را در خیابان گذارنده‌اند: شصت مرد، هجده زن.
در سرپناه‌ها و ساختمان‌هایی که به عنوان اقامتگاه‌های عمومی ثبت نشده‌اند: هزار و پنجاه و هفت مرد، صد و سی و هفت زن.
در سرداب کلیسای سنت مارتین این دِ فیلدز: هشتاد و هشت مرد، دوازده زن.
در لانه‌ها و مسافرخانه‌های تحت نظر شورای شهر لندن: ششصد و هفتاد و چهار مرد، پانزده زن.
از همین ارقام می‌توان فهمید که، در میان این طبقه، مردها حدوداً ده‌برابر زن‌ها هستند. علتش شاید این باشد که بیکاری تاثیر کمتری روی زنها دارد تا روی مردها؛ و نیز این نکته که هر زن متوسط‌الحالی بالاخره می‌تواند خودش را به یک مردی قالب کند. نتیجه اینکه خیابان‌خواب محکوم است به تجرد ابدی.
          
            قسمتی از متن:
بلّیه‌ی بزرگ زندگی خیابان‌خواب‌ها این است که مطلقاً برخوردی با زنان ندارند. نتیجه اینکه خیابان‌خواب محکوم است به تجرد ابدی. شکی نیست که زن‌ها هرگز، یا تقریباً هرگز، به مردی که خیلی از خودشان فقیرتر باشد افتخار نمی‌دهند. بنابراین خیابان‌خواب، از لحظه‌ای که خیابان‌خواب می‌شود، عزب خواهد بود. او از اینکه همسر، معشوقه یا هر زن دیگری در زندگی‌اش داشته باشد مطلقاً ناامید است.
واضح است که نتیجه‌ی این وضع چه خواهد بود: همجنس‌گرایی و هر از گاهی تجاوز. اما عمیق‌تر از همه‌ی این‌ها خفتی است که در وجود مردی رسوب می‌کند که می‌داند حتی لایق ازدواج هم دانسته نمی‌شود. غریزه‌ی جنسی غریزه‌ای بنیادی در وجود انسان است و محرومیت از برآورده‌کردنش همان‌قدر آزاردهنده است که گرسنگی فیزیکی. بدی فقر بیش از آنکه به دلیل رنجی باشد که به آدم می‌دهد، بدین خاطر است که روح و جسم آدم را فاسد می‌کند. و شکی نیست که محرومیت جنسی به این روند فساد سرعت می‌دهد. مرد خیابان‌خواب، که ارتباطش با جنس زن کاملاً قطع شده، احساس می‌کند مرتبه‌ی اجتماعی‌اش به سطح معلولان یا دیوانه‌ها تنزل پیدا کرده. هیچ تحقیری نمی‌تواند چنین تأثیر مخربی بر عزت‌نفس مرد بگذارد.
          
            شب‌ها گاهی به آسمان خیره می‌شوم و نمایش ستاره‌ها را تماشا می‌کنم، چون مجبور نیستم بابت تماشای آن‌ها پولی پرداخت کنم.

اورول آدم گشنه و بی‌کس و کاری نبود. از پدری انگلیسی و کارمند در هند، و مادری از تبار فرانسه، دیده به جهان گشود. تحصیل نمود و پس از اتمام تحصیلات به شغل پدری یعنی کارمندی پرداخت. کارمند خوبی بود و از درآمد خوبی نیز برخوردار بود اما همیشه دغدغه و نگرانی‌اش شکاف طبقاتی در جامعه بود. 
اورول همان‌طور که اکثر ما دو کتاب «مزرعه حیوانات» و «۱۹۸۴» را از او خواندهایم، با اندیشه‌ها و اصول کمونیسم مشکل داشت و راه حل این شکاف طبقاتی را کمونیسم نمی‌دانست، اما با معضلات جامعه‌ی سرمایه‌داری نیز سر سازگاری نداشت. 
او که شناختی از وضعیت حقیقی طبقات فرودست جامعه نداشت، تصمیم می‌گیرد همه‌ی چیزهایی که برای بدست آوردن آن‌ها تلاش کرده را یک‌شبه کنار بگذارد و در کنار مردم فرودست زندگی کند. حدود نیمی از کتاب را در فرانسه و نیمی دیگر را در انگلستان سپری کرد تا به گذر این مدت در انتهای کتاب بنگرد و وضعیت فرودستان را مورد قضاوت و واکاوی نماید.
اورول در قضاوتش انگشت اتهام به هیچ‌سمتی نمی‌گیرد، کسی را متهم نمی‌کند اما از وضعیت موجود گلایه‌مند است. تجربیات و خاطراتی از فقر و تباهی در زندگی‌اش، توصیف‌های خلاقانه‌اش در محیط‌هایی که در پاریس و لندن چه به دنبال کار بود، چه مشغول کار، و چه در حال تلاش بی‌حاصل برای استراحت...
اورول در داستانش به تفاوت برخورد و زندگی مردم برخوردار با مردم فرودست، تفاوت سطح و کیفیت زندگی مردم فرودست چه شاغل و چه بی‌چاره در پاریس و لندن، و تفاوت بنیادین دو پایتخت می‌پردازد اما به طور مستقیم به برتری هیچ‌کدام نسبت به دیگری اعتراف نمی‌کند. 
نهایتا در انتها اورول با خود عهد می‌بندد که پس از تجربه‌ی این دوران، یک‌سری افکار را کنار بگذارد و یک‌سری کارها را دیگر انجام ندهد، که برای من به عنوان نتیجه‌گیری اخلاقی پس از این دوران سخت جالب بود.

اکثریت خواننده‌های گودریدز این کتاب را در دسته‌ی «ناداستان» طبقه‌بندی کرده‌اند، اما این کتاب نه یک ناداستانِ مطلق است و نه یک رمان مطلق، به عبارتی هر دوی آنان است!  اورول خود در اواخر کتاب می‌گوید، البته که این کتاب برای خواننده یک داستان است، اما برای من دفترچه‌ی خاطرات روزمره در این روزگار بود. 

متن کتاب، روان و ساده بود و اگر دوستی خواست به زبان اصلی کتابی بخواند و متن کتاب دارای پیچیدگی‌های ادبی نباشد، می‌تواند آن‌را انتخاب کند.
من برای امتیاز دادن به این کتاب نمی‌توانم به پنج ستاره فکر کنم، اما همانند مزرعه‌ی حیوانات و ۱۹۸۴ برای این کتاب نیز چهارستاره منظور می‌کنم و خواندن آن را به اورول پسندان پیشنهاد می‌کنم.