یادداشتهای چِـری🍒 (68)
1403/7/16
تئو، تو یه آدم عقده ای و خودخواه هستی... تو مگه خدایی که حکم میکنی کی بمیره که تنبیه بشه؟! 😑 اصلا به تو چه که آلیسیا نمیدونست داره شوهرش خیانت میکنه. اصلا دلش میخواست همینجوری زندگی کنه. تو میخواستی آلیسیارو آگاه کنی و نجاتش بدی؟ تورو سننه قربونت برم😐 یکی باید خودتو نجات میداد. الان خوب شد؟ زندگی کلی آدمو خراب کردی. میخواستی زندگی خودتو نجات بدی حتی اونم نتونستی. از خودخواهی و ترست بود. نپذیرفتی زنت خیانتکاره و بجای اینکه ولش کنی بری ببین چه داستانی درست کردی. مریض. یجا تئو میگفت: من نمیدونستم آلیسیا روان پریشی داره وگرنه این کارو نمیکردم. 🦖 قانع کننده بود. حالا از جلو چشام گمشو... خدا ورت داره اعصابمو خراب کردی 😂🔪 کتاب خوبی بود. میدونستم یه ریگی به کفش این تئو هست، اما آخر داستان فهمیدم ریگ نبود، قلوه سنگ بود...🚶🏻♂️💔
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.