معرفی کتاب دل سوز اثر undefined

دل سوز

دل سوز

3.6
26 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

51

خواهم خواند

19

ناشر
شابک
9786227808780
تعداد صفحات
176
تاریخ انتشار
1403/2/1

توضیحات

        داستان، عاشقانه
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به دل سوز

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به دل سوز

یادداشت‌ها

نرگس

نرگس

1403/3/3

        یک داستان کوتاه، درباره اتفاقات عجیب و غریبی که برای یک طلبه چند روز مانده به مراسم عروسی اش می‌افتد. 
آدم ها، احساسات و صحنه های با صفایی رو روایت کردن.
 به نظرم یکم سیر اتفاقات معقول نبود یا حداقل وقتی اینطوری پشت هم و نزدیک به هم اتفاق افتادن، تاثیرشون کم شده بود.
همینطور پایان بندی داستان مبهم بود‌.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

        بسم الله الرحمن الرحیم
اگر بخواهم‌تجربم رو از خوندن این کتاب توصیف کنم مثل این بود که کمی بیمار شدم و صداها حتی کمترینشان در ذهنم رژه میرفتن و وسط شلوغی و همهمه گیر افتاده بودم و همینطوری که داشتم برای مشکلات خودم دست و پا میزدم سعی میکرم همراه با شخصیت اصلی داستان، دست دیگران رو بگیرم! همین قدر سختتتتت همین‌قدر پر زحمت و طاقت فرساااااا😭🤦🏻‍♀️

کتاب دل‌سوز به طور کلی حرف ها و زندگی طلبه‌ی جوانی است که در کنار  زندگی طلبگی سعی می‌کند به همه خیری برساند و گره‌ای از کار دیگران باز کند.
طراح جلدکتاب(پشت و رو) خود آقای نویسنده بودند که اگر ایشان را بشناسید از اینکه این مهارت رو هم در کنار نویسندگی دارند تعجب نخواهید کرد.
قبلاً کتاب جان بها از ایشان راخوانده بودم و بسیار مهیج و جذاب بود. موارد مثبت بسیاری مثل اهمیت ادب، احترام به والدین، رفاقت، مرگ، آخرت، فاجعه بودن غیبت و... در قالب جملات پند آمیز یا حادثه هایی در داستان نمایش داده شد که برام جالب بود.
نوع معاشرت و تعامل مردم در شهرهای بزرگ با یکدیگر و رفتار غیر منصفانه‌ برخی افراد با روحانیون رو به خوبی نشون داد که ناراحت کننده بود.
 اما به طور کلی این کتاب انتظاراتم رو برآورده نکرد مثلاً
طراحی شخصیت زن غریبه خیلی ضعیف بود با اینکه دو فصل حرف زد و خیلی از حرفاش بی سر و ته بود و ابهام داشت
چرا نشخوار فکری دو شخصیت محوری داستان عین هم بود!😶‍🌫️
چرا  خیلی ظریف به داستان بعضی از شخصیت ها پرداخته شد و بعد پرونده‌اش باز موند مثل اون خانمی که با زن غریبه تصادف کرد... یا اون آدمای مسافرخونه که رفتار بدی داشتن چرا به سزای عملشون نرسیدن؟ حداقل میرفت کارت ملیش رو می‌گرفت بعد پروندش رو رها می‌کرد🤦🏻‍♀️
و بزرگترین چیزی که ذهنم رو درگیر کرد این بود که زن غریبه چطور به طلبه جوان انقدر نزدیک شد که داستان عاشق شدنش و اینکه مثلا شب خواستگاری رژش چطور بوده و دامنش فلان رو انقدر راحت تعریف کرد! درحالی که دخترها معمولا اینا رو به دوست صمیمیشون میگن نه مردی که تو خیابون دیدن/: و رابطه هادی که در آستانه ازدواج با بهار بود چه ربطی به این زن غریبه داشت.
در کل موقع خوندنش اذیت شدم به طوری که نتونستم بریده‌ی خاصی ازش منتشر کنم
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

5