یادداشت‌های جوان (81)

جوان

جوان

1404/1/31

          شهابٓ دین
از آن جنس‌ کتاب‌های دلنشین و شیرین که میشد یک جرعه تمام آن‌ را نوشید.
دوستش داشتم و با خواندنش پر از لطافت شدم.
نکات اخلاقی سنگینی نداشت ولی سبک زندگی آیت الله مرعشی خود پر از نکته بود و عبرت آموز.
کتاب‌دوستی ایشان و تلاش‌های بسیاری که برای داشتن کتب نسخی کردند واقعا و واقعا باارزش بود و چقدر خوب سیر این کتاب‌دوستی و جمع‌آوری کتاب روایت شده بود.
همه‌ی این‌ها به خاطر قلم نویسنده‌ای هست که روایت‌های مختلف از زندگی شهاب‌الدین را بیرون کشیده و در بستر داستانی بیان کرده است. داستانی که به راحتی در مقابل چشم آدمی تصویر می‌شد.
نوع پرداخت به داستان و شروع از وفات شهاب‌الدین جالب بود ولی میزان رفت و برگشت بسیار زیاد بود. به طوریکه من قسمت حال را رد می‌کردم تا داستانِ گذشته را بخوانم.
نویسنده تلاش کرده بود داستان زندگی پر برکت ۹۰ ساله را در ۲۰۰ صفحه خلاصه کند. این خلاصه نوشتن تا یک جایی قابل تقدیر هست چون از زیاده‌گویی جلوگیری کرده است ولی بعضی روایت‌ها و بعضی دوره‌ها شاید به دلیل همین خلاصه نوشتن ناقص مانده است.
سفر هند بسیار کوتاه بود، طریقه‌ی بازگرداندن کتاب‌ها از نجف نوشته نشده بود و...
و همینطور زمان در داستان گم بود. به جز در مواردی که با مسائل سیاسی می‌شد زمان را سنجید در بقیه موارد نمی‌دانستیم که دقیقا در کجای تاریخ هستیم.

چقدر بریده از این کتاب می‌توان نوشت...
از مباحثه با استاد سنی...
تا شعرِ همای رحمتِ شهریار...
و من چقدر دلم خواست سرِ سفره‌ی نان و خیاری که امام زمان برای شهاب‌الدین آورده بود بنشینم و لقمه‌ای... چه خیال‌های بیهوده‌ای.
        

17

جوان

جوان

1404/1/22

          وطن‌دوستی مرید برغوثی برای من تحسین برانگیز است.
چقدر زیبا از قدرت شعر خود کمک گرفته و با معجزه‌ی کلمات از رنج بی‌وطنی نوشته است.
دوستش داشتم، بسیار.
تمام احساسات نویسنده با کلماتی که نوشته بود به من منتقل میشد و من انگار که خود یک فلسطینی دور از وطن باشم، غم تمام وجودم را گرفته بود.
خواندن و دیدن فلسطین از دریچه‌ی یک فلسطینی برای من پر از درس بود. چه فلسطینی‌هایی که مانند مرید برغوثی با وجود دوری از وطن تا آخر لحظه‌ی عمر خود فلسطینی ماندند و چه فلسطینی‌هایی که برای رفاه و آسایش دنیا پشت پا به وطن زدند و بود و نبود فلسطین برایشان یکی بود.
فلسطینی تربیت کردنِ فرزند هم برایم جالب بود. اینکه افرادی هستند که با وجود دوری از وطن بچه‌های خود را که هیچگاه فلسطین را ندیده‌اند با عشق فلسطین و با فرهنگ فلسطین بزرگ می‌کنند به امید روزی که به خانه‌های خود برگردند.
روایت‌ها ساده و روان بود تا جایی که سفرِ اول تمیم به رام الله به پایان رسید، بعد از آن جلو و عقب شدن‌های تاریخ نوشته را سخت‌خوان کرده بود و انگار که کتابی جدا بود نسبت به فصل‌های گذشته.
        

4

جوان

جوان

1403/11/14

          روان بود و خوش‌خوان، طوری که می‌شود یک نفس خواند و تمامش کرد. ولی نسبت به کتاب های مشابه خود چیز خیلی متفاوت‌تری نداشت.
من ترجیح می‌دادم فخریِ فعال قبل از ازدواج همچنان بعد از ازدواج فعال بماند و ما او را فقط در خانه نبینیم. با وجود تاکید فراوان راوی به روشن‌فکر بودن و همراه بودن همسر در عرصه‌ی فعالیت‌ها چیز زیادی از این فعالیت‌ها تصویر نشده بود. دوست داشتم حتی شده در حد حاشیه از فخریِ در میدان بخوانم.
و خب با وجود باارزش بودن این خاطرات و کارها روایتِ نویی نبود که ارزش تبلیغات وسیع را داشته باشد.

شاید روایتِ نویی که می‌شد از دل این زندگی بیرون آورد، چگونگیِ زیست شهید بود . زیستی که باعث شده بود در زمانی که به گفته‌ی همسر شهید، اکثریت مذهبی متعصب بودند و محدودیت‌های زیادی برای خانواده قائل می‌شدند، ایشان مشوق کار و تحصیل همسر بوده‌اند. خیلی دوست داشتم بدانم این شهید چه کتابی خوانده یا پای منبر چه کسی نشسته یا چه تحصیلاتی داشته که به نسبت دوستان و همکاران خود نگاه بازتری نسبت به مسائل داشته است.
        

7