یادداشت‌های زهرا میکائیلی (205)

زهرا میکائیلی

17 ساعت پیش

خانه ی خودمان
          داستان یک خانواده‌ی اصالتا ژاپنی و کم درآمد در آمریکا در دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ میلادی.
ماجرا از زبان خواهر کوچک روایت می‌شود. او بیشتر درباره ی خواهر بزرگترش لین صحبت می‌کند. لین برای او عزیزترین عضو خانواده و الگویی تحسین‌برانگیز است. همه‌ی خانواده تلاش می‌کنند تا بتوانند پولی جمع کنند و خانه ای برای خودشان بخرند.
پدر و مادر شبانه روز کارگری می‌کنند تا زمانی که لین بیمار می‌شود.
بیماری لین زندگی را سخت‌تر می‌کند و نگاه راوی را به زندگی تغییر می‌دهد.

زندگی روز به روز دشوارتر می‌شود و آرزوها دورتر.

اگر نویسنده‌ی کتاب آمریکایی بود احتمالا آقای لیندون  دلش به رحم می‌آمد و از گناه پدر می‌گذشت، اما آقای لیندون همان‌قدر واقعی بود که انتظار داریم، هیچ منجی آمریکایی هم از راه نرسید تا مشکلات خانواده را تخفیف دهد.
و زندگی واقعی همین است، آمیزه‌ای از رنج و شادی، کمک‌های کم دیگران و تنهایی‌های زیاد. و درنهایت خانواده که همه‌چیز است.
        

6

کله تخم مرغی و دوست زبان درازش
          کتاب را هم دوست داشتم و هم نداشتم.
اول دوست‌داشتنی‌ها: یک رمان ایرانی کودکانه که تقریبا هیچ بدآموزی‌ای ندارد. داستانش ساده و روان بود و فصل ها کوتاه. بچه‌های سال‌های اول دبستان به راحتی می‌توانند آن‌را بخوانند. 
ماجرای کتاب درباره‌ی دختر بچه‌ای است که با یک قورباغه‌‌ی  سخنگو دوست می‌شود و قورباغه تنهایی‌اش را پر می‌کند.
دختر یک پایش کوتاه‌تر از پای دیگر است و از این نظر رمانی است که به موضوع معلولیت هم پرداخته است.

اما دوست‌نداشتنی‌ها: اول اینکه داستان ظرفیت این‌همه طولانی شدن نداشت. فصل به فصل می‌گذشت و اتفاق خاصی نمی‌افتاد.
نکته بعد اسم بیهوده‌ی فصل‌ها بود. به معنای واقعی بیهوده. اسم‌ها بخشی از یک جمله‌ در همان فصل بودند. جمله‌ای که لزوما چکیده‌ی آن فصل نبود. هیچی.

مسئله‌ی بعد که در خیلی از رمان‌های ایرانی کودک  دیده‌ام، وارد کردن محتوای بزرگسالانه یا نوجوانانه به رمان کودک است. من نمی‌فهمم عشق و عاشقی در رمانی که برای بچه‌های زیر ده سال نوشته شده چه کار می‌کند.
اینجا قورباغه‌ عاشق دخترعمویش بوده و پدرش قبول نکرده و طی داستان چند باری این موضوع و دلتنگیش برای دخترعمو را مطرح می‌کند! حالا چه تناسبی با بچه‌ی ۸_۹ ساله دارد نمی‌دانم.

درنهایت هم کتاب به ویرایش احتیاج دارد. بعضی جمله‌ها یک جوری‌اند! چه جوری؟ بطور افراطی در جمله‌های زیادی جای فعل و فاعل عوض شده. مثلا "چرا این کار را میکنی تو؟!" 

با تمام این اوصاف امیدوارم رمان‌های ایرانی مناسب دبستانی‌ها بیشتر شوند و نویسنده‌های ما با دقت و اشتیاق بیشتری برای این گروه بنویسند.
        

2

آنچه آلیس فراموش کرد
          داستان کتاب جذاب بود. آلیس در کلاس ورزش سرش گیج می‌رود، به زمین می‌خورد و بیهوش می‌شود. وقتی به هوش می‌آید همه‌چیز عوض شده است. او ده سال به عقب برگشته و هنوز نه فرزندی دارد نه باشگاه می‌رود و نه زندگیش در آستانه‌ی فروپاشی است.
برای بقیه چطور؟
آنها این مدت را چطور گذرانده‌اند؟ 
این سه بچه از کجا آمده اند و چه به سر نیک عزیزش آمده؟
کدام آلیس واقعی است؟...

ماجرا جذاب بود و گره‌ها به مرور و کم‌کم باز می‌شدند؛ اما! اما ترجمه!🤦‍♀️

😡 ترجمه‌ی خیلی بدی داشت. آن‌قدر که خودم در ذهنم ویرایش می‌کردم  و از یک جایی به بعد فقط چسبیدم به داستان و بی‌‌خیال جمله‌بندی‌های وحشتناک مترجم شدم.
الحمدلله ظاهرا نشرها نه مترجم دارند نه ویراستار! و به هرکسی که از راه برسد کتاب می‌دهند ترجمه کند و بعد هم ویراستار تازه کاری را می‌گذارند یک نگاه سرسری بیندازد و تمام!

می‌دانم حرفم درباره‌ی همه‌ی مترجم‌ها و ویراستارها و نشرها منصفانه نیست ولی خیلی عصبانیم. نصف شیرینی یک داستان خوب با ترجمه‌ی بد از بین می‌رود و پولی که برای کتاب داده‌ایم هم...

        

7