یادداشت‌های دیانا تقی خانی (23)

          امروز مادر مرد ، نمی دانم شاید هم دیروز بود ! و همین یک جمله برای شروع یک کتاب کافیست ! برخی از نویسندگان داستان هایشان را خیلی معمولی و پر از آرامش شروع می کنند به این شکل که شما تا اواسط داستان یک فضای کاملا ساده و ملیح را می خوانید و همه چیز گل و بلبل است ، تا اینکه در اواسط و میانه های داستان ورق برمی گردد و همه چیز کاملا تغییر می کند و نقطه ی عطف داستان همان جاست ! اما برخی دیگر از نویسندگان از همان ابتدا لپ کلام را می گونید و خواننده را می ندازن در موضوع، دقیقا مثل این کتاب . آلبر کامو تنها با نوشتن همین جمله ساده باعث می شود که خواننده مجذوب شود به ادامه دادن و همین کافیست مگر که نویسنده غیر از داشتن خواننده چه می خواهد ؟ هیچ !
        

          اگر بخواهم نمادی برای این خاک و این ورطه ی خیال انگیز انتخاب کنم ، تنها یک نام به زبان می آوردم : شاهنامه! 
یک شاهکار یک شاهکار یک شاهکار و یک شاهکارررر

انگار سمفونی ایران شعر های همین کتاب است . از  پرواز سیمرغ تا خروشید چشمان گرد آفرید از زاری تهمینه و رنگین شد خاک با خون سهراب تا فریاد درون چاه رستم 
از قدم های کاوه که بوی آزادی می دادند تا تابش یورتمه های گلرنگ فریدون 
این واقعا سمفونی ایران است ! 

یه قول خالق این شاهکار: خانه های آباد گردد خراب / ز باران وز گردش آفتاب/ پی فکندم نظم کاخی بلند/ که از باد و باران نیابد گزند / بسی رنج بردم در این سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی/ که از عمر این نامه سالها بگذرد / همی داردش هر که دارد خرد
        

          و من واژه واژه ی این کتاب ها را زندگی کردم!! 
به معنای واقعی عشاق این کتاب ها هستم . 
یعنی جملات ، واژه هایی که بوی عشق و زندگی می‌دهند .  آنقدر من تک تک جلد های آنی شرلی را خواندم که گاهی دکمه ی لباسمم بوی شأن را می دهد . 
واقعا هیچ ندارم برای وصف کردن این اثر تکرار نشدنی ! این شاهکار کهن که انگار با فریاد گذر زمان جوان تر هم می شود ، هیچ گاه از ذهنم پاک نخواهد شد .  از آن نخستین صفحه اش که متیو به با درشکه اش از گرین بلیز خارج می شود و بدان اینکه بداند به دنبال آنه می رود تا آن پایان که آتش این سرنوشت خیال انگیز خاموش می گردد را هیچ‌گاه فراموش نمی کنم .
        

          و رولد دال سبک دیگری برای کودکان است !!! 
هر که کودکی اش را با این نویسنده ی کلاسیک سر کرده باشد می فهمد چه می گویم. 
الان که تاریخ کودکی ام  به من چشمک می زند ، می فهمم بخشی از آن تخیل نویسندگی ام را مدیون رولد دال و از جمله این کتابم چون این کتاب نخستین قدم من سوی خواندن آثار رولدال بود ... و چه قدم مقدسی ! 
شما با توصیفات خاص ، نمکی ، ساده و روان و تشبیهات جالب دنی بیشتر از موضوع این کتاب حال می کنید . 
چون شاید موضوع اش کمی تمسخرآمیز باشد که همین تمسخرآمیز بودنش جذابش کرده است . 
چه موضوعی ؟؟ خب خیلی دلم می خواهد جواب این سوال را بدهم اما اگر بیشتر از این ادامه بدهم  ،نصف داستان و راز هایش را فاش کردم و در این صورت تمام جذابیتش برای خواندن فرار می کند ! 
برای همین این را می سپارم به شما بروید و این داستان را خوانید ، نه تنها این بلکه باقی آثار رولدال را بخوانید. 
اگر هم  دیگر زمان زیادی از دوران کودکی تان گذاشته است ،مشکلی نیست دست آن بچه ی کوچک درون تان را بگرید و به دنیا این نویسنده خوش ذوق بروید! 🤗📚
        

          اگر این کتاب را بعد از دوران سخت کرونا بخوانید ، باهاش زندگی می کنید . یعنی عاشقش می شوید . 
شاید یک تصویر سازی دقیق از زندگی تمام ما در آن دوران با کمی تفاوت در این کتاب روی کاغذ به لطف واژه ها نشسته است . 
این کتاب آغازی ساده دارد ، و میانه های دلهره آور و پایانی ... بهتر است نگویم چه پایانی چون باید خودتان آن پایان را بخوانید و با آن رقص واژه ها مانند من زندگی کنید !
        

          کتاب دیگری که صدای بی رحمانه جنگ را با سکوت به فریاد مبدل می کند . نیلسن تنها با یک قلم و چند واژه عمق یک موضوع را با تمام تلخی و شیرینی ،  زیبای و زشتی ، بدی و خوبی در این کتاب بیان می کند . 
شما با شخصیت های داستان می ترسید و گریه می کنید ژ می‌خندید و تمام احساست را با عمق وجود حس می کنید و همین تمام آنچه هست که یک نویسنده ی ماهر خلق می کند .
        

          خب اگه سایر کتاب های مجموعه ی جودی دمدمی رو خوانده باشید قطعا می دانید که این شخصیت کیست ! 
و شاید هم تنها چیزی که این کتاب را بین کتاب دوستان عزیز کرده است ، همین است که این یک شخصیت جدید است . 
یعنی خلق یک کاراکتر با خصوصیات ظاهری و اخلاق منحصربفرد مهم ترین کار مگان مک دونالد بوده است که باعث معروف شدن آثارش شده است . 
او  شخصیت خودش را با اخلاق و ظاهر ، خانواده و زندگی اش خلق کرده است و حالا که هر بار با ساختن جریان داستانی جدیدی او را درگیر یک ماجرا می کند . 
و این بار ماجرا همین است که در عنوان می بیند شهرت ! 
به همین سادگی ... 
خلق یک کاراکتر خاص 
قرار دادن خصوصیات ظاهری و اخلاقی
ساختن هویتش 
کمی جذاب کردن آن با قلمش برای خوانندگان 
و حالا که کارش گرفته است ، خلق جریان های جدید برای آنی کاراکتر پر طرفدار 
و تمامممممم ! 
این شما و این یک کتاب پر طرفدار....
        

          کتابی که غوغا کرد !!!!! 
در ازدحام دوندگی های بیهوده ی سرنوشت ، قاتلانی خواهان جانمان هستند : حسرت ها ، نا امیدی ها و پشیمانی ها
اما آیا اگر جایی در میان هیچ باشد  که بتوانیم از دست این قاتلان فرار کنیم ، چه جایی بهتر از میان کتاب بودن ؟! 
هر کتاب یک زندگی جدید است که او حسرتش را می خورد ، آیا واقعا این زندگی ها آنقدر که او فکرش را می کرد خوب هستند که ارزش حسرت های پی در پی اش را داشته باشند ؟ 


توصیف ها ، جملات ، نام گذاری ها و تشبیهات همه و همه عالی درست و به جا نوشته شده اند . 
موضوع که دیگر هیچ ، واقعا هیچ حرفی برای توصیف موضوع اش نمی ماند آنقدر که خوب و عالی است .... 
مخصوصا اگر از این انتشارات و این ناشر مطالعه اش کنید عاشق این کتاب می شوید .
        

          موضوع بسیار قوی و فکر شده در این کتاب خودش را نشان می دهد ، یعنی درست زمانی که با خود می گویی این کتاب بسیار کسل کننده است می رسی به نقطه عطف و لحظه اوج قصه ... 
در عمق سادگی و تخیل یکی از اساسی ترین مشکلات رو در این کتاب می خوانیم . 
توصیفات خیلی قوی هستند ، یعنی نویسنده کاملا فضا رو اون  طور که باید توصیف کرده است . هرچند ناگفته نماند که کمی هم در این کار زیاده روی کرده است ! اما با این وجود موضوع داستان ارزش خواندنش را دارد .
        

          ( و اینجا که ماییم هر لبخندی یک خنجر است و هر آنکه به ما نزدیک تر بود بیشتر به خون مان تشنه بود .) 
 مکبث نوشته ای دگیری از شکسپیر است که در آن ما طعم خیانت ، مرگ ، قدرت ، هوس ، گناه ، عشق ، انتقام و اعتماد نادرست را می چشیم .  شکسپیر در این نمایشنامه با قلمی پیچیده ، دیوانه کننده خیانت و اعتماد اشتباه را به کاغذ نشانده است .  
هرچند مکبث که شخصیت اصلی این نمایشنامه است ، شاید در خط داستانی وجود تاثیر گذاری داشته باشد ، اما باید توجه داشته باشیم که همسرش لیدی مکبث اون خط داستانی را خلق کرده است و اگر طمع و هوس او نبود شاید مکبثی هم وجود نداشت !
        

          هر چیزی درباره ی این شاهکار کوچک بگویم کم است ! 
زبانی ساده که روایتی سخت و خاک گرفته را با عشق بیان می کند . از لحن تا موضوع ، خط به خط یک شاهکار کوچک است . 
فارست گامپ   فراز و نشیب های جالب و گره خورده ی مردی به نام فارست را از زبان خود شخصیت بیان می کند که همین بخش ساده این کتاب را جالب کرده است . 
زیرا فارست زبانی کودکانه ، ساده و شیرین دارد و حتی جملات غم انگیز را به راحتی با همان زبان بیان می کند !
        

          زیبا صدایم کن ، نوشته فرهاد حسن زاده : کتابی مهیج ، درام ، غم انگیز و با خرده ای طنز ... 
شاید در این کتاب  شما باری دیگر با احساسات خودتان وقت بگذارنید . که این خلاقیت و نویسنده بودن بدون تردید فرهاد حسن زاده را نشان می دهد .
        

          و اما یک شاهکار در عمق سادگی ... انگار گاهی در هیاهوی زندگی غرق می شویم و زمانی که در دامن بی رحمانه ی امواج سرونشت به این ور و آن ور می رویم سوالاتی در دالان ذهنم ما خاک می خورد ! سوال هایی که از ازل و تا شاید هم تا ابد  اسیر شان خواهیم بود . ایا خدایی هست ؟ من کیستم ؟ خدا کجاست ؟ جهان چیه ؟ انگار بشر به دنبال پرده برداشتن از راز های حقیقت است .  در این کتاب هام ما یونس را می خوانیم  که در وقتی در حال مبارزه با ازداحام هیاهتو ی امواج زندگی اش است در بند اسارت این سوال ها گیر می کند ! او نه تنها در زندگی اش را می خواهد بلکه به دنبال جواب سوال هایش هم است ... این کتاب بسیار روان و ساده نوشته شده است . از همه مهم تر انگار تکه ای از زندگی تمام ما در واژه های این کتاب   تنیده شده است . من دیانا تقی خانی کتاب روی ماه خداوند را ببوس را به شما پیشنهاد می کنم .
        

          چه می توان گفت ؟ یک شاهکار ادبی و احساسی در دل جنگ ! 
از آغاز کتاب و نخستین خطوط می توان رد پای مرگ را دید . مرگ چه کسی ؟ مشخص است انسانیت!!! 
پای جنگ که در میان باشد ، خون ریخته می شود . 
خون که ریخته شود ، مردم در زندان عذاب حبس می شوند . 
در زندان عذاب حبس شدن یعنی پیروزی و شکست یک معنی دارد . 

این کتاب داستان یک خانواده ی آلمانی بی‌گناه را پس از شکست آلمان در جنگ جهانی دوم روایات می کند . 
داستان بر میگردد به زمان آتشین تقسیم شدن برلین ... 
حال وقتی شهر دو میان می شود . یک خانواده هم نصف می شود ! نه تنها آنها بلکه عشق ، محبت و آرامششان هم نصف می شود . 
شخصیت اصلی داستان در تلاش است که این جدایی را به پایان برساند با چه راهی ؟ فرار . 
آیا او می تواند ؟ 
یا در مسیر عشق به خانواده به دام مرگ می افتد ؟؟
        

          عاشقانه های یونس در شکم ماهی : کتابی که شما نه تنها از خواندنش لذت می‌برید ، بلکه از نخستین صفحه تا واپسین صفحه با شخصیت های داستان و روایتی که راوی نقل می کند زندگی می کنید . 
جملات ادبی پر از آرایه و تشبیه که شما را در شرایط داستان حفظ می‌کند و گویا شما را به سفری با روایت های داستان می برد . داستانی در دل صدای های آهنین جنگ ، نجوای عشق ، رقص نت های موسیقی و سوسوی ستارگان احساس. 
شما برای فهمیدن این داستان  تنها نیاز دارید خوب ببینید همین ! 

من به شدت این داستان را به شما پیشنهاد میکنم .