یادداشت دیانا تقی خانی
دیروز
اگر بخواهم نمادی برای این خاک و این ورطه ی خیال انگیز انتخاب کنم ، تنها یک نام به زبان می آوردم : شاهنامه! یک شاهکار یک شاهکار یک شاهکار و یک شاهکارررر انگار سمفونی ایران شعر های همین کتاب است . از پرواز سیمرغ تا خروشید چشمان گرد آفرید از زاری تهمینه و رنگین شد خاک با خون سهراب تا فریاد درون چاه رستم از قدم های کاوه که بوی آزادی می دادند تا تابش یورتمه های گلرنگ فریدون این واقعا سمفونی ایران است ! یه قول خالق این شاهکار: خانه های آباد گردد خراب / ز باران وز گردش آفتاب/ پی فکندم نظم کاخی بلند/ که از باد و باران نیابد گزند / بسی رنج بردم در این سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی/ که از عمر این نامه سالها بگذرد / همی داردش هر که دارد خرد
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.