یادداشتهای محمد خزائی (192) محمد خزائی 1403/8/1 وداع با اسلحه ارنست همینگوی 3.5 42 یک داستان تمام عیار! تلخ، به اندازه و بدون ذرهای زیادهگویی؛ آنقدر که فکر میکنی یک نفر نشسته تمام ماجراها را سانت به سانت و گرم به گرم اندازه گرفته تا مبادا ذرهای چیزی از داستان بیرون بزند. حالا شاید فکر کنید که در این میان طبعاً باید خلاقیت ذبح شده باشد؛ اما نه، خلاقیت و شگفتانههای این اثر نیز به اندازه دقت آن در اوج است و البته مناسب و بهجا. پ.ن: کتاب را تا چند صفحه قبل پایانش، پیش از آن سفر حج پرماجرا خواندم و باقیش ماند برای این روزها. در روزهای انفرادی گهگاه به داستانش فکر کردم و تصویرهایش را مرور. چه روزهایی بود... 1 31 محمد خزائی 1403/7/7 آری اینچنین بود برادر علی شریعتی 3.9 8 با چشمهایی که از بیخوابی میسوخت از در بابالجواد خارج شدم و به کتابفروشی حرم رفتم. هنوز آفتاب نزده بود و کتابفروشی بر خلاف هرجای دیگر حرم خلوت خلوت بود. گشتم دنبالی کتابی که تا ساعت 6 و باز شدن دفتر نذورات بیدارم نگه دارد و این کتاب را یافتم. کم حجم و به ظاهر خواندنی و همانجا بر یک صندلی چوب نشستم و خواندمش. راستش آنچه توقع داشتم نبود. اگرچه خلاصه بود اما ملولم کرد و اگرچه قصد داشت جذاب باشد، جذبم نکرد. حرفهایی کلیشهای و تکراری. با این حال تجربه دلچسبی بود از صبح خواب آلود یک روز شهریوری که با کتاب به سر شد. 0 23 محمد خزائی 1403/6/11 قرآن کریم هو 4.9 33 عصر همان روز اول، جمعه، شروع کردم به خواندن دیوارنوشتهای سلول. یک جایی نزدیک در نوشته بود: «اطلب مصحف» یا چیزی شبیه این. همان لحظه، دکمه میکروفون سلول را زدم و گفتم مصحف میخواهم. گفت اجابت هیچ مطالبهای مقدور نیست، مگر با اذن رقیب [مراقب] که یکشنبه میآید، یوم الاحد. یکشنبه اما مراقبی نیامد و من چند باری باز درخواست کردم. روز بعدش هم و روز بعدش. به مسئول پخش غذا، به مسئول کانتر از طریق میکروفون و به هرکس که میتوانستم با او حرف بزنم. صدبار: مصحف، مصحف، مصحف! صبح روز ششم، چهارشنبه، رقیب دریچه کوچک میان در آهنی آبی رنگ سلول را باز کرد و گفت: «ایرانی، مصحف! تفهم عربی؟» و یک قرآن قطع رقعی، چاپ مرکز طبع قرآن ملک فهد را روی دریچه گذاشت. رویش نوشته بود «هدیه خادم حرمین شریفین، ملک عبدالله بن عبدالعزیز، لایجوز بیعه». با شوق برداشتمش و بوسیدمش. خوشحالترین بودم بین آن روزهای تنهایی. همان لحظه شروع کردم به خواندن و خواندم و خواندم. نشسته، ایستاده، دراز کشیده بر تشک. بیش از هر وقت دیگری میفهمیدم و آیات بر قلبم مینشست. یک روزه کل قرآن ختم شد و بعد از آن هم ۵ باری دیگر. قرآن در ۷۰ روز زندان ذهبان رفیقم بود و چه خوش رفیقی. با آن به وجد آمدم، ترسیدم، اشک ریختم و خوشحال شدم. چیزهایی از قرآن فهمیدم که هیچ وقت پیش از آن متوجهشان نبودم و حالا امیدوارم توفیق رفاقت با این کتاب باشکوه برایم ادامهدار باشد. بیشتر از آن بخوانم و بیشتر دربارهاش بنویسم. ان شاء الله. پ.ن: عکس، قرآنی شبیه همان است که در زندان بود. البته هدیه ملک سلمان بن عبدالعزیز به مادرم در انتهای سفر حج و تازه چاپ. 16 117 محمد خزائی 1403/3/25 حسد جوزف اپستاین 3.2 2 همیشه خلقیات انسان برایم محل کاوش بوده و جذاب. مدتی درگیر دروغ بودم و مدتی هم غرور و تکبر. حالا چند وقتی است درگیر حسدم و به نظرم عجیبترین خلق انسان است و نیاز به دقت و تأمل فراوان دارد. در این حسد جوزف اپستاین ابدا نتوانسته از پس تشریح تمام جنبههای حسد، بربیاد اگرچه بسیاری از جنبههای آن را شکافته و به زعم خودش رمزگشایی کرده است. با این حال برای آنکه بدانیم حسد، به عنوان یک اخلاق انسانی که گویا در ذات او خانه دارد، چه چیزی است و چه قدر پیچیده است، خواندن این کتاب اپستاین شروع خوبی است. با این حال من کماکان به دنبال کاوش بیشتر درباره حسد خواهم بود و آن را در خود و در کتابها مطالعه خواهم کرد. شما هم اگر به مطالعه درباره ریشههای حسد علاقهمندید پیشنهاد میکنم حتما این کتاب را بخوانید. 0 20 محمد خزائی 1403/3/25 سفرنامه ی ناصر خسرو جعفر مدرس صادقی 3.9 2 در مسیرهای نیم ساعتهای که از هتل به مسجدالحرام میرفتیم، خواندمش. درباره این کتاب مقالات و ریووها فراوان است و من هم قصد و اهتمام نوشتن یک ریوو درباره آن را ندارم. فقط میخواهم بگویم بخوانیدش، این کتاب ۱۳۶ صفحهای یک شاهکار مختصر است که دستت را میگیرد با خود از ماوراءالنهر تا حجاز میبرد. برایت بیتالمقدس را به تصویر میکشد و مصر را با جزئیات توصیف میکند. نترسید از ادبیات کهن که نکند سخت باشد خواندنش، نه! شیرین است و روان. یقین بدارید لذت خواهید برد. 3 39 محمد خزائی 1403/3/17 حج در قرآن سیدمحمد حسینی بهشتی 4.0 1 کتاب را یک هفته پیش از سفر حج شروع کردم و چند روز پیش در مکه، روی تختم در «هتل لابادارنا» تمام. حالا، در اول صبح یک روز گرم خردادماه، پیچیده در احرام، روی سجادهام نشستهام روبروی ضلع غربی کعبه و دارم این را مینویسم. اما درباره کتاب. آن را در کتابفروشی باب الجواد پیدا کردم، اوایل اردیبهشت امسال و تا قبل از آن اصلا نمیدانستم شهید بهشتی چنین کتابی دارد. رزق لایحتسب بود. یکبار هم در حرم گم شد و از بخش اشیای مفقوده باز جستمش. «حج از دیدگاه قرآن» که اسم شناسنامهایاش «حج در قرآن» است، حرفها و تحلیلهایی قابل توجهی درباره حج دارد؛ از جنبههای اجتماعی تا جنبههای فردی و نقدهایی جدیتر به حجی که حالا برگزار میشود. نویسنده که بسیار دنیادیده است، حج را با نگاهی متفاوت از سایر متفکرین دیده و تلاش میکند وضعیت مطلوبی از حج را ترسیم کند، حجی که مایه فخر و اتحاد مسلمانان باشد و بعد پیشنهادهایی برای حصول آن وضعیت ارائه میکند. من این کتاب را نه فقط به کسانی که در آستانه سفر حج هستند که به هر مسلمانی که میخواهد کمی بیشتر با عمق حج، این واجب مغفول، آشنا شود، پیشنهاد میکنم؛ بادا که شوق حج و معرفت به آن در ما زیادت شود. 0 21 محمد خزائی 1403/2/27 تا دستبوسی خدا: سفرنامه حج سیدمحمود جوادی 3.0 1 کتاب سفرنامهی حجی است در دهه هفتاد که گویا در ابتدای به عنوان پاورقی در یک روزنامه چاپ شده و بعد کتاب. اولین حسن کتاب تسلط نویسنده به زبان عربی است که سبب شده اتفاقات جذابی برایش در حج رقم بخورد و دیگر حسن اشارات مکرر کتاب به اعمال و مناسک که برای آموزش مفید است. اما عیب بزرگ کتاب عدم تسلط نویسنده به نگارش و زبان فارسی است. روایتها مقطعند و بدون هیچ خلاقیتی، گاهی هم که نویسنده به خیالش قدرت پرواز داده، آنچه نوشته شده بسیار توی ذوق میزند. در هر حال اگر میخواهید یک کتاب شسته رفته درباره حج و اعمال آن بخوانید، شاید این کتاب گزینه نسبتا مناسبی باشد اما اگر میخواهید از خواندن یک کتاب لذت ببرید و با نویسنده آن همراه شوید. ابدا فایده ندارد. 0 8 محمد خزائی 1403/2/22 حقیقت حج به ضمیمه ی ذبح، عامل حیات برتر علی صفایی حائری 4.7 2 کتاب در واقع دو کتاب است: «حقیقت حج» و «ذبح عامل حیات برتر». کتاب نخست پیاده شده سخنان نویسنده است پس از سفر حج در جمع دوستان و بخشی از آن حرفهای کلی و بخشی تفسیر آیات مرتبط با حج. کتاب دوم اما یک سخنرانی منسجم است. بسیار بدیع و با تحلیلی عالی از مفهوم ذبح! چیزی که بعید است تا به حال به آن فکر کرده باشیم. برای آنکه بدانید با چه طرف هستید، مطلع بخش دوم کتاب را بخوانید: « ما خواه ناخواه مردار زمین هستیم و مرده زمان. زمانه ما را به مرگ میسپرده و زمین از ما مرداری تهیه میکند؛ مگر قبل از اینکه زمانه نیروی ما را بگیرد و ما را به خاک مبدل کند و بگنداند، خودمان را ذبح کنیم.» 0 5 محمد خزائی 1403/2/4 شکوای سبز (2) دریافتی از دعای ابوحمزه ثمالی سیدمهدی شجاعی 4.1 5 کتاب را به صورت صوتی و با صدای دلنشین سید مهدی شجاعی شنیدم. دلنشین بود و جذاب و بیش از پیش مرا به توجه نسبت به مضامین ادعیه راغب کرد. خدایش خیر دهد سید مهدی شجاعی را بابت خلق چنین اثری. 0 13 محمد خزائی 1403/2/1 تاریخ علم اصول و فقه در شیعه یعقوب برجی 2.0 1 همیشه دوست داشتم کتابی درباره تاریخ علم فقه و اصول بخوانم و این کتاب تنها منبعی بود که معرفی میشد. با این حال کتاب بیش از آن که تلاش کند به مخاطبش شمایی از تاریخ علم اصول و فقه ارائه کند، بسیار در آرای برخی فقها و اصولیون وارد شده که عملاً کتاب را به منبعی فقهی تبدیل کرده است. از طرفی از جزئیات زندگی و زمانه فقها و اصولیون که بیش از آرای آنان مورد نظر است، چشمپوشی شده. با تمام این اوصاف کتاب را نیمهتمام رها کردم و به کسی نیز خواندنش را توصیه نمیکنم. باشد که روزگاری منبع بهتری برای مطالعه تاریخ علم فقه و اصول بیایم. 0 7 محمد خزائی 1403/2/1 تفسیر سوره صف سیدعلی خامنه ای 4.9 6 بعد اجتماعی تفسیر بسیار بالاست که البته با توجه به محتوای سوره صف و مخاطبان سخنرانیهایی که متن این کتاب از آن استخراج شده، موضوعی طبیعی است. با این حال مختصر است و خوشخوان، به نحوی که ترغیب شدم باقی تفاسیر منتشر شده از ایشان را هم بخوانم، وفقنا الله فیه. 0 13 محمد خزائی 1403/1/29 خسی در میقات جلال آل احمد 3.9 43 پیشتر از جلال مدیر مدرسه، غربزدگی، سفر به ولایت عزرائیل و چند داستان کوتاه خوانده بودم. خیلی به دلم ننشستند، برای همین هم تمایل چندانی به خواندن باقی کتابهاش نداشتم اما وقتی قصد کردم کتابهایی پیرامون حج بخوانم، خواندن «خسی در میقات» اجتناب ناپذیر بود. با این حال از همان شروع کتاب علیرغم سوءظنم، با روایت جلال همراه شدم و تا آخرش را در زمان کوتاهی خواندم. اینکه چرا از خسی در میقات خوشم آمد؛ شاید بشود برایش این چند دلیل را تراشید. اول این که برخورد جلال به عنوان یک روشنفکر نهچندان معتقد با سفر حج، از اضطرابم برای سفر پیشرو کم میکرد. دوم اینکه طنز جلال را بیش از کتابهای دیگرش در اینجا دیدم و سوم هم اینکه جزئیات جذابی در دل روایات بود که شیرینی آن را چندچندان میکرد. با این همه، پرشهای روایت و یکنواخت نبودن آن و نگاه و رفتار روشنفکرمأب جلال، آنجاها که از حد شرع خارج میشد، دل من را میزد که اینها نیز خاصیت جلال است انگار. در نهایت، فکر میکنم خسی در میقات واقعا کتاب دلنشینی خواهد بود برای هرکس که سفرنامه دوست دارد، تاریخ میخواند و حج برایش یک پدیده جذاب است. بخوانیدش و لذت ببرید. 5 17 محمد خزائی 1403/1/20 شاهنشاه ریشارد کاپوشینسکی 3.6 24 به بهانه چالشی که بهخوان برای مطالعه این کتاب در بهمنماه راه انداخته بود، شروعش کردم اما کتابهای موازی و کارهای پایان سال اجازه همراهی با آن چالش را نداد تا نهایتا در تعطیلات نوروز تمامش کنم. برای یک توصیف مختصر درباره شاهنشاه میتوان گفت: کتابی است خوشخوان، با روایاتی کمتر شنیده شده از حکومت پهلوی و روزهای انقلاب اسلامی ایران. اگر بخواهم کمی بیشتر دربارهاش بگویم، کاپوشینسکی به عنوان یک خبرنگار اروپایی که در مشاهده انقلابهای مختلف سابقهای کمنظیر دارد، کمی بعد از انقلاب اسلامی در سال 1357 به ایران میآید و حاصل مشاهدات و گفتگوهایش با مردم در تلفیق با آنچه میتوان تاریخ اجتماعی دوره پهلوی دانست را تبدیل به این کتاب میکند. شاهنشاه برخلاف کتابهای تاریخی متعدد درباره پهلوی و انقلاب ایران حرفهای غیررسمیتری دارد، از مردم حرف میزند و زندگیهاشان، البته تنها بخشی از مردم که در انقلاب تقریباً منفعل بودهاند. کتاب داستانگویی سرحال است و در قالب روایتهایی چند صفحهای تنظیم شده. اینها و برخی چیزهای دیگر همه دلیل این هستند که شاهنشاه را بتوان پیشنهاد داد. به چه کسانی؟ هرکس که اطلاعات اندکی درباره انقلاب اسلامی ایران و حکومت پهلوی دارند و به این سوال که جوامع به چه جهت به سوی انقلاب میروند و انقلاب بر آنها چه اثری میگذارد علاقهمندند. 1 18 محمد خزائی 1403/1/18 خرمگس اتل لیلیان وینیچ 4.1 34 در روزگاری که دوستانم سرگرم، سرگرمیهای نوجوانی بودند من اغلب روزهایم را در کتابخانه مهجور شهر کوچکمان میگذراندم و شبها هم مشغول خواند کتابهای امانت گرفته شده از همان کتابخانه بودم. آن کتابخانه، کتابداری داشت، پابهسن گذاشته و پخته. از مهاجران کُردی که زمان جنگ به شهر ما آمده و ساکن شده بودند. رفاقتی بینمان شکل گرفته بود که البته در آن کتابخانه که کمتر از 10 مشترک اهل رفت و آمد داشت، ناگزیر بود. در میان گفتگوهای دوستانهمان همیشه پای کتاب وسط بود و معمولا کتابهایی به من معرفی میکرد و بعضا امکان دسترسی به کتابهای ممنوعهای که امکان شماره شدن نداشتند را هم برایم فراهم میکرد. از جمله کتابهایی که چند بار معرفی کرد و نخواندم همین خرمگس بود. چرا نخوانم؟ چون اولین بار وقتی کتاب عدل الهی مطهری را دستم دید با غیظ گفت: «اینا چیه میخونی؟» و بعد خرمگس را معرفی کرد که این را بخوان تا کمی عقلت باز شود. خلاصه اینکه اسم خرمگس همیشه توی ذهن من عین یک خرمگس مانده بود تا انتهای سال پیش که نشستم به خواندنش. خوشخوان و دلپذیر. البته مشحون از شعار. یک پلاکارد حاوی هجو مذهب و دین همانطور که مطلوب آن رفیق کتابدارمان بود. با این حال از خواندنش پشیمان نیستم. داستان خوبی بود و پرهیجان و شاید اگر در نوجوانی جلوی راهم قرار میگرفت و خودم با رغبت میخواندمش میتوانست موثر هم باشد ولی حالا به نظرم صرفا یک مانیفست بامزه است از نویسندهای عصبانی که میخواهد با عصبی و احساسی کردن مخاطبش ایدههایش را حقنه کند. پیشنهادش میکنم؟ به عنوان یک سرگرمی برای وقتگذرانی چرا که نه؟ 0 6 محمد خزائی 1402/10/27 غم سوزی اعظم عظیمی 3.3 5 بسمالله شب بود و هنوز سرکار مانده بودم و اتفاقی متوجه شدم اختتامیه جشنواره جلال در حال برگزاری است. از تلویبیون نشستم به نگاه کردن. بعد از چند جایزه دیگر زمان اعطای جایزه داستان بلند رسید، جایزه اصلی. مجری برندگان را اعلام کرد: غمسوزی و بیروط؛ خانم عظیمی و آقای دیزگاه. خانم عظیمی با سختی از ردیف صندلیهای پر سالن رد شد و بالا آمد، جایزه را گرفت و رفت. دیزگاه اما ایستاد به سخنرانی با این شروع که قصد حرف زدن نداشتم و مشتی حرف بیسروته زد، حرفهایی که توجهم به خانم عظیمی را بیشتر کرد. مگر او هم نویسنده برنده جلال نبود، چرا پشت میکروفن نرفت که سخنرانی کند؟ ها! باید کتابش را بخوانم، آدمی که از سخنرانی و پرتوپلا گفتن خودداری میکند، کتابش خواندنی است لابد. همان شب با این مقدمه غمسوزی را که نمایشگاه کتاب پارسال خریده بودم، از میان کتابهای کتابخانه برداشتم و شروعش کردم. ابتدا توی ذوقم خورد، شخصیتها تخت بودند و بدون ظرافت و پستی و بلندی. دیالوگها شعاری بود و روایت شبیه روایتهای عامهپسند اما هرچه گذشت داستان بیشتر جان گرفت و مایه خود را نشان داد. مایهای مبتنی بر حکمت تجربه شده نویسنده؛ چیزی که همیشه دنبالش بودهام و کم پیدا کردهام. البته در فرم و روایتکردن به نظرم نقصها و بیرونزدگیها قابل توجه بودند ولی من توانستم اغماض کنم از بس عمق نگاه نویسنده در چند موضوع خاص مجذوبم کرده بود. با این اوصاف من از غمسوزی لذت بردم و همراهش شدم و البته که یاد گرفتم و به نظرم میتوان آن را به همه معرفی کرد. 0 12 محمد خزائی 1402/10/19 فیه ما فیه جلال الدین محمدبن محمد مولوی 4.6 10 فیه ما فیه از آن کتابها نیست که یکبار بخوانی و بگویی «خب تمام شد» و گوشهای بیاندازیش. یکبار خواندنش مانند اولین گردش در یک باغ باشکوه و مسحورکننده است. وقتی از آن خارج شوی اندوهگین میشوی و مشتاقی باز به آن برگردی و گاهی با خودت فکر میکنی کاش همیشه در آن میتوانستی اقامت داشته باشی. حالا که من از این باغ خارج میشوم، دلتنگم و دوست دارم هرچه زودتر به آن برگردم؛ با خواندن گزیدههایی که از آن برداشتم یا با تفألی به آن. از اینها که بگذریم، در وصف این باغ باید گفت: بادیهای پر از بادام تلخ حقیقت است که مسقطی تماثیل مولانا آن را پوشانده و شیرین کرده؛ طوری که سختیابترین مفاهیم به راحتی میتوان به واسطه آن فهم کرد. تمثیلهایی که تا ابد شیرینیشان در ذهن خواهد ماند و هیچ گاه فراموش نمیشوند... 0 35 محمد خزائی 1402/10/5 کتاب کودک دیگر چه…است؟ نیل گیمن 3.0 2 کتاب مشتمل بر یادداشتها و سخنرانیهای گیمن است که حکم جستارهایی در موضوعاتی متنوع را دارند. جستارهای نخست که بیان تجربیات و ایدههای عمومی گیمن هستند، جذابند و خلاقانه اما از اواسط کتاب، جستارها غالبا به عالم کتابهای کمیک و بازار آنها میپردازند؛ چیزی که برای من اصلا جذاب نبود. با این حال حتی اگر شده، چند بخش اول کتاب، خصوصاً سخنرانی در مراسم دریافت جایزه نیوبری را بخوانید؛ روایت بزرگ شدن یک کودک در میان کتابدارها و کتابها چیز جذابی است. 0 8 محمد خزائی 1402/10/5 دنیای قشنگ نو آلدوس هاکسلی 4.1 39 ایده کتاب جذاب است، خواننده را دنبال خودش میکشد اما کمی که میگذرد، ایده داستان کاملا عیان میشود و داستان ملالآور؛ به طوری که آدم از خودش میپرسد، چرا دارم همچین چزی را میخوانم؟ با این حال پیشنهاد میکنم اقلا چند فصل ابتدایی کتاب را بخوانید و از ایده آن لذت ببرید. 0 1 محمد خزائی 1402/9/20 درس گفتارهای مبانی فقهی - حقوقی گزارشگری فساد (آیت الله عباس کعبی) محمدامین کیخافرزانه 2.0 1 موضوع جذابی که فدای قالب درسگفتار و بیدقتی شده! اولین و مهمترین ایراد کتاب عدم پرداختن به تعریف «گزارشگری» است، موضوعی که سبب خلط میان دو مفهوم افشاگری فساد و گزارشگری فساد شده و به همین جهت کتاب در موارد متعددی به جای احکام گزارشگری به احکام افشاگری پرداخته است. ایراد مهم دیگر عدم طبقهبندی درست مطالب و تیتربندی سلیقهای و ذوقی کتاب است، به نحوی که بسیار پیش میآید که زیرتیتر با تیتر نخواند و متن با تیتر. مسئله مهم دیگر ضعف استدلالهاست که اگرچه قدری رخ دادن آن در قالب درسگفتار اجتنابناپذیر است اما باید تنظیمکننده اثر آنها را تا حد ممکن با هماهنگی مدرس رفع کند که در اینجا نکرده است. با این همه این کتاب تقریبا تنها اثر در حوزه مبانی افشاگری فساد است که به نحوی مبنای طرح حمایت از گزارشگران فساد را نیز شکل داده است، طرحی که با در زمان نگارش این سطور کماکان در حال رفتوآمد بین مجلس و شورای نگهبان است. 0 4 محمد خزائی 1402/9/18 برفهای کلیمانجارو ارنست همینگوی 2.9 7 همینگوی درباره انسان به ما چه میگوید؟ موجوداتی با سادگی رویین و پیچیدگیهای درون! همه 7 داستان این مجموعه پر از چنین شخصیتهایی است، شخصیتهایی رک و روراست که ساده حرف میزنند و ساده روایت میشوند اما در لایه زیرین این سادگی جریانهایی از ناامیدی، طمع، حسادت و تنبلی مخلوط در هم در حال حرکتند که باید با حوصله آنها را کاوید و یافتشان؛ یافتنی که بسیار شیرین است و لذتبخش اگرچه داستانها هیچ کدام ماجرای شیرینی ندارند. 0 20