غم سوزی

غم سوزی

غم سوزی

3.4
4 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

6

خواهم خواند

9

کتاب غم سوزی، نویسنده اعظم عظیمی.

یادداشت‌های مرتبط به غم سوزی

            بسم‌الله

شب بود و هنوز سرکار مانده بودم و اتفاقی متوجه شدم اختتامیه جشنواره جلال در حال برگزاری است. از تلویبیون نشستم به نگاه کردن. بعد از چند جایزه دیگر زمان اعطای جایزه داستان بلند رسید،‌ جایزه اصلی. مجری برندگان را اعلام کرد: غم‌سوزی و بیروط؛ خانم عظیمی و آقای دیزگاه. خانم عظیمی با سختی از ردیف صندلی‌های پر سالن رد شد و بالا آمد، جایزه را گرفت و رفت. دیزگاه اما ایستاد به سخنرانی با این شروع که قصد حرف زدن نداشتم و مشتی حرف بی‌سروته زد، حرف‌هایی که توجهم به خانم عظیمی را بیشتر کرد. مگر او هم نویسنده برنده جلال نبود، چرا پشت میکروفن نرفت که سخنرانی کند؟ ها! باید کتابش را بخوانم، آدمی که از سخنرانی و پرت‌وپلا گفتن خودداری می‌کند، کتابش خواندنی است لابد.

همان شب با این مقدمه غم‌سوزی را که نمایشگاه کتاب پارسال خریده بودم، از میان کتاب‌های کتابخانه‌ برداشتم و شروعش کردم. ابتدا توی ذوقم خورد، شخصیت‌ها تخت بودند و بدون ظرافت و پستی و بلندی. دیالوگ‌ها شعاری بود و روایت شبیه روایت‌های عامه‌پسند اما هرچه گذشت داستان بیشتر جان گرفت و مایه خود را نشان داد. مایه‌ای مبتنی بر حکمت تجربه شده نویسنده؛ چیزی که همیشه دنبالش بوده‌ام و کم پیدا کرده‌ام. البته در فرم و روایت‌کردن به نظرم نقص‌ها و بیرون‌زدگی‌ها قابل توجه بودند ولی من توانستم اغماض کنم از بس‌ عمق نگاه نویسنده در چند موضوع خاص مجذوبم کرده بود. با این اوصاف من از غم‌سوزی لذت بردم و همراهش شدم و البته که یاد گرفتم و به نظرم می‌توان آن را به همه معرفی کرد.
          
            داستان" “غمسوزی”" بیانگر قشر مرفه جامعه است. شخصیت‌ها، زبان، فرهنگ فرهیخته توری(طبقه بالای اجتماع)، فلسفه به عنوان زیر متن پیکره داستان را تشکیل می‌دهد. فلسفه به قدری با داستان عجین شده است که نمی‌توانیم آن را از طرح و داستان جدا کنیم. و از این جهت با کتاب "روی ماه خدا را ببوس"نوشته "مصطفی مستور" شباهت دارد. هر دو کتاب سوالات فلسفی می‌پرسند. نگاه فلسفی دارند و با رنج، غم، خدا و اثبات وجود آن سروکار دارند. اما "“غمسوزی”" را نمی‌توان داستان فلسفی بنامم. بلکه آن را یک کتاب خوب فلسفه می‌دانم که برای درک بهتر، از داستان و فضاسازی استفاده کرده است. “غمسوزی” نثر خوبی دارد. نثری که با محتوا همخوانی دارد. زبان و نثر کتاب تخصصی و خوب درآمده است . نثری کاملا تخصصی و دانشگاهی. گاهی از خواندن کتاب و فلسفه بافی های نویسنده بسیار لذت می‌بریم و سرخوش می‌گردیم.مثلا ص 188"رها کن زندگی مشترک تنها را" اما نکته اینجاست که این لذت آنی است و ماندگار نمی‌شود." فرحان" فلسفه خوانده و داستان را با نگاه خودش روایت می‌کند اما سوال مهم در مورد این کتاب این است چرا نگاه و طرز فکر همه آدمهای کتاب مثل هم است. همه شخصیت ها به فرحان نزدیک هستند. مثل او فکر می‌کنند، به قرآن تسلط دارند. فلسفه می‌بافند، رنج می‌برند و دنیا را با نگاه خودشان تحلیل می‌کنند.