یادداشت‌های فاطمة‌الزهرا افشاری پور (121)

        کتاب قشنگی بود
ولی دلم می خواست می فهمیدم تلی بالاخره چه تصمیمی میگیره
دلم میخواست مامان آرش با حال خوب برمیگشت خونه
از کتاب ها و فیلم هایی که پایان باز داره خوشم نمیاد 
کاش نویسنده ها و فیلم‌نامه نویس‌ها پایان کتاب و فیلم هاشون رو باز نگذارن😕

در کل کتاب آموزنده ای بود مخصوصاً برای قشر نوجوان🤌🏻
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

5

          اولش که شروع کردم به خوندنش فکر نمی‌کردم اینقدر خوب باشه این کتاب 🥲
این مدت باهاش زندگی کردم، انگار منم تو اون رختشور خونه کنار خانم ها نشسته بودم و باهاشون لباس رزمنده ها و شهدا  رو میشستم🥹
بوی خون و وایتکس رو منم حس میکردم 😭
سرما و گرمای هوا رو حس میکردم 🥶🥵
تکه های پیکر شهدا رو وسط ملحفه ها می‌دیدم و گریه میکردم 😭💔
صدای نوحه خونی خانم ها رو می‌شنیدم ❤️‍🔥
درسته کتاب بخش به بخش بود و یکسره نبود و به قول بعضی دوستان محتوای تکراری داشت ولی من با داستان هر کدوم از خانم ها باهاشون زندگی میکردم، باهاشون میرفتم رخت‌شور خونه بیمارستان شهید کلانتری 😭
می‌دونی ته کتاب یک غصه بزرگی نشست تو دلم 🥺 هم غصه تموم شدن کتاب، هم غصه اینکه خانم های دهه شصت هر چه در توان داشتن گذاشتن برا این انقلاب ولی من تا الان چکار کردم برای این انقلاب؟!!!🥲💔
چجوری می‌خوام جواب خون این شهدا و همه کسایی که زحمت کشیدن برای این انقلاب رو بدم؟؟!!!!!
آاااه از این شرمندگی ....آااااه...
        

5