یادداشتهای یگانه ونارچی (23) یگانه ونارچی 2 روز پیش مادام بواری گوستاو فلوبر 1.5 87 « اِما» دختری مملو از شهوت دنیا. دختری که هیچ چیزی چشمهای گرسنهاش را سیر نمیکند و آنقدر به آتش نزدیک میشود و ناگاه میسوزد و در یک آن چون شمع آب شدهای به خواب میرود. دختری که کششهای جسمانیاش از یکطرف و روحیهی معنویاش از طرف دیگر روح او را تکه پاره کردهاند و او، اویی که روزی فرشته بود را تبدیل به موجودی نیمه فرشته نیمه شیطان کرده که میسوزد و میگدازد. توصیفات بینظیر و جزئی فلوبر یکی از ویژگیهای مثبت این کتاب محسوب شده گرچه که ممکن است طول و تفصیلها حوصلهی برخی مخاطبان را سرببرد. بروز روح ناآرام یک زن در کتاب به قدری تدریجی و نهفته است که حس میکنی ممکن است روزی برای هرکسی پیش آید. اگر به کتابهای ادبیات کلاسیک و عاشقانه اروپا علاقهمندید این کتاب یکی از بهترینهاست! 0 19 یگانه ونارچی 4 روز پیش دوستش داشتم آنا گاوالدا 3.2 54 روابط عاطفی انسانی به جرئت پیچیدهترین مسئلهی تمام دوران هاست. مضمونی که هزاران بار گفتهاند و هنوز یک از هزاران است. هربار به طریقی و از زاویهی دیدی متفاوت میشود به معقولهی "دوست داشتن" نگاه کرد و گاوالدا زاویهای متفاوت و زیبا از این پدیدهی خارق العاده ارائه میدهد. 0 2 یگانه ونارچی 4 روز پیش وقتی نیچه گریست اروین دی. یالوم 4.2 180 زمانی که این کتاب را میخواندم ۱۶، ۱۷ ساله بودم. در گودریدز متنی دربارهی این کتاب گذاشتم که اینجا هم خواهم گذاشت: «"وقتی نیچه گریست" یکی از انقلابهای بزرگ زندگی من است. کتابی که نزدیک به یک ماه با او زندگی کردم. شب ها با فکر به جملاتش به خواب رفتم و صبح ها در اثر رویاهای نشأت گرفته از آن از خواب پریدم . کتابی بسیار عجیب و در عین حال پر مفهوم و دارای معنا.کتابی که از گشودنش واهمه داشتم سرم را به درد می آورد اما توان کنار گذاشتنش را هم نداشتم . هر جمله ای که میخواندم شل شدن مغزم را بیشتر حس میکردم. شاید برایم سنگین بود اما هرچه بود باید تمامش میکردم. گاه هنگام مطالعهاش آنقدر سرم باد میکرد وسنگین میشد که هر لحظه منتظر بودم صدای بوم ترکیدنش را بشنوم. خودم هم میدانستم بیش از حد درگیرش شدهام اما انگار میخواستم با خواندن این کتاب به درمان خودم بپردازم . من هم دچار سرگشتگی بودم، دچار ترس، ترس از بی خدایی ، مرگ و ... . انگار تمام این افکار درون مغزم دفن شده بودند و حالا با خواندن این کتاب و وارفتن مغزم دوباره سر از بین گوشت و چربیها بیرون آورده بودند. حال و روزم خوش نبود اما انگار از این عذاب به طریقی لذت میبردم که سعی در خاتمه بخشیدنش نداشتم. دیدم نسبت به خودم تغییر کرده بود خودم را آدم ضعیف النفسی احساس میکردم و در لابه لای کاغذهای کتاب به دنبال راه چارهای بودم . میخواستم از درمانهای نیچه و برویر به نفع بیماری خودم استفاده کنم. در این بین به شدت به روانشناسی علاقه مند شده بودم و خود را بسیار عقب مانده و تهی میدیدم . با خواندن این کتاب افکارم ، دیدگاهم و احساساتم دستخوش تغییر شد و یگانهی دیگری را به دنیا آوردم . یگانهای که بیماریهای نهفته در وجودش تازه خود را نشان داده بودند و او هیچ راه درمانی برایشان نداشت .» اما حالا تنها یک جمله میتوانم راجع به این کتاب بگویم: «کتاب خوبیست.» 0 1 یگانه ونارچی 4 روز پیش معمای اتاق شطرنج پیر سینیاک 1.9 3 اولین چیزی که برای نقد این کتاب به ذهنم میآید پایان بندی بسیار ضعیف است. داستانی معما گونه و راز آلود با پایانی که نویسنده چندان به آن توجه نکرده . به نظر من موقع نوشتن این رمان معمایی، نویسنده به فکر پایان بندی نبوده و وقتی به پایان کار رسیده خواسته به طریقی داستان را جمع کند! انگار که دو فصل اول رمان را یک نویسنده خوب و قوی در توصیف محیط نوشته و نوشتن فصل اخر را (که پایان داستان را روشن میکند) به دختر کوچکش سپرده؛ همانقدر پیش پا افتاده و برگرفته از تخیلات کودکانه. اما نباید بی انصافی کرد. انسجام متن و توصیفات دقیق نویسنده خواننده را تا پایان داستان میکشاند و وقتی تمام آن معماها و رازها برملا میشود انگار که آب سردی روی سر خواننده ریخته باشند. در کل خواندن این کتاب را توصیه نمیکنم چون فصل اخرش مرا بسیار مأیوس کرد. 0 0 یگانه ونارچی 4 روز پیش جنس ضعیف اوریانا فالاچی 3.7 21 این کتاب روایتی نسبتا دقیق از وضعیت زنان جهان ارائه میدهد. آن زمان که از ویژگیهای زنان ژاپن میگوید از نظر من یکی از بخشهای گیرا و جذاب کتاب است. کتاب سیری گزارش گونه دارد بنابراین نباید روایت از این متن طلب کرد. فراز و فرودهای کتاب تو را به فکر فرو میبرد و هدف اصلی این کتاب یعنی اندیشه برابری در ذهنت شکل میگیرد. اوریانا فالاچی بیقضاوت به توضیح و تفسیر وضعیت زنان میپردازد و گاهی انقدر این بیطرفی زیاد است که یادت میرود نویسندهی کتاب یک زن است یا یک مرد! زن و مرد در این کتاب از جایگاه یکسان برخوردارند و اوریانا نه از مردسالاری آسیایی ها و نه از زن سالاری آمریکایی ها دفاع نمیکند و این باعث میشود هر زن و مردی با خیال آسوده کتاب را بخواند و فقط کمی دربارهی برابری فکر کند ، فقط کمی! و این خود میتواند قدم بزرگی در راه برابری باشد. 0 0 یگانه ونارچی 4 روز پیش کیمیاگر پائولو کوئیلو 3.8 270 برای آنهایی که ادبیات میخوانند یک دستور داستان مکرر است. فردی به دنبال رستگاری! اما پائولو با ذهن خردمند خود این کلیشهی بین المللی را به یک حرکت موفق تبدیل میکند. برای من که از مطالعهی عرفان لذت میبرم مطالعهی آثاری که ریشههای عرفانی دارند به طبع لذت بخش خواهد بود. هرچند که جنبهی حقیقت مانندی در این اثر گویی گاه متزلزل شده اما داستان مخاطب را تا پایان همراه خود میکشاند. 0 0 یگانه ونارچی 4 روز پیش ملت عشق الیف شفق 3.4 254 کاش هیچگاه این کتاب را نمیخواندم! گره زدن زندگی سراسر عرفان و حقیقت مولانا به زندگی یک زن با فرهنگ خانوادگی امروزه شاید بزرگترین ضربهی این کتاب به جایگاه و ارزش مولانا و معارف اوست. داستانی عامیانه، نثری عامیانهتر و پیوندی بیمعنی... 0 0 یگانه ونارچی 4 روز پیش مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 627 سیر داستان خوب و جالب و خلاقیت نویسنده تحسین برانگیز بود. اما همواره در ذهن من یک «که چی؟» بزرگ جولان میداد. انگیزه و کشش را آنطور که باید در خواننده ایجاد نمیکرد و گاه احساس میکردم که چقدر ساده از کنار چیزهایی که میتوانستند بسیار عمیقتر باشند گذشته است! شاید این کتاب برای بعداز ظهرهای تابستان گزینهی مناسبتری باشد تا زمانهایی که کتابی را به قصد تعمق میخوانی نه سرگرمی! 0 0 یگانه ونارچی 4 روز پیش خسی در میقات جلال آل احمد 3.9 63 سفرنامهای دقیق و جالب از جلال که نثری متفاوت با تمام کتابهای دیگرش دارد._هرچند که من نثر داستانیاش را بیشتر از نثر غیرداستانیاش میپسندم اما خواندنش خالی از لطف نبوده است._ 0 0 یگانه ونارچی 4 روز پیش گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 125 شایسته بود ابتدا کتابش را بخوانم و سپس فیلم اقتباسیاش را ببینم اما اینبار واژگونه عمل کردم و همین امر در کاهش هیجان گرههای روایی موثر بود. ما با داستانی با روایت فوقالعاده، عشقی آتشین و عبور از خط قرمزها مواجهیم که گاه اتفاقات تصادفی آن چندان واقعی نمینماید. زیبایی این اثر در عمق عشقیست که کم کم دارد به جنون و سپس مرگ تبدیل میشود. 0 0 یگانه ونارچی 4 روز پیش تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 151 این کتاب از آن دست کتابهاییست که دلم میخواست به عقب برگردم و وقتی که صرفش کردهام را صرف کار مفیدتری کنم. روایتی که در آن نه نقطهی اوجی و نه بحرانی وجود داشت که تکانت دهد. یکنواختی و مسکوت بودن داستان درست همانند همان نشستن روی یک مبل بنفش است. 0 0 یگانه ونارچی 4 روز پیش ملکوت بهرام صادقی 3.7 69 روایتی تقریبا رئال اند آنرئال. بسیار دوست داشتنی و در قسمتهایی چندشآور. اما داستان رسالت خود را خوب انجام داده است: آدم را به فکر فرومیبرد، به تفکر فرامیخواند و گاهی هم میترساند! روایتی با شمایل یک زندگی معمولی اما اشتباه نکنید این تنها یک پوسته از زندگی معمولیست. هنگامی که پوسته کمی شکافته شود، خونی غیرمعمولی جریان پیدا میکند و صفحات کتاب را به رنگ سرخ درمیآورد. 0 0 یگانه ونارچی 4 روز پیش هجرت سلیمان محمود دولت آبادی 4.0 3 داستان مرد روستایی به نام سلیمان که همسرش، معصومه، برای نگهداری از کودک اربابشان به شهر رفته است. زمزمه به شهر رفتن زن سلیمان دهن به دهن میگردد و پشت سرشان حرف و حدیث میپیچد. بین سلیمان و معصومه دعواهای متعدد شکل میگیرد و.... تفکر عامه و شیوهی فکری و زندگی روستایی به خوبی بر داستان حاکم است و داستان را پیش میبرد. رابطه علت و معلول پابرجا و پیرنگی منسجم را داراست. خط زمانی مستقیم است و جریان سیال ذهن دیده نمیشود. مثل همیشه توصیفات دولت ابادی بسیار دقیق و زیباست. و در نهایت پایان بندی مشخص دارد که با تمام این ویژگیها میتوان این داستان را یک داستان رئالیستی دانست. 0 0 یگانه ونارچی 4 روز پیش چشم هایش بزرگ علوی 3.6 263 عاشقانهای روان و متوسط! شاید دختران نوجوان را بیش از مابقی مخاطبها به وجد بیاورد اما مطمئن باشید که با خواندنش ضرر نمیکنید. زیباست اما همانقدر هم متوسط.اما اگر مثل من گاهی حال و هوایتان رومانتیک و نوجوانانه است صددرصد از لذت خواهید برد. موضوع،خط زمان ،پیرنگ،شخصیتپردازی همه و همه به اندازه است و حال مخاطب آشنا به فن داستان نویسی را جا میآورد. 0 0 یگانه ونارچی 4 روز پیش شازده احتجاب هوشنگ گلشیری 3.6 66 شاید بتوانم به جرئت بگویم یکی از مزخرفترینها... در طول کتاب تمام تلاشم را به کار گرفتم تا حداقل با یک عنصر از این اثر ارتباط بگیرم اما از نظر من _که چندان هم نظر مهمی نیست و شما توجهی نکنید و اگر دوست دارید اثر را بخوانید_نه پیرنگ نه موضوع نه سبک قلم به شکلی نبود که بتوانم با آن ارتباط بگیرم. بارها اواسط کتاب رهایش کردم و دوباره به دلیل بیماری وسواسم بازگشتم تا تمامش کنم و در آخر یک آخیش گفتم که بلاخره تمام شد! 0 0 یگانه ونارچی 4 روز پیش فواید گیاهخواری صادق هدایت 3.7 7 نوشتهای که با استنادهای بسیار سعی در اقناع مخاطب دارد! همچنین با تصویر کردن صحنههای مشمئز کننده سعی دارد آن دسته از مخاطبینی را که به استناد بهایی نمیدهند را نیز مجاب کند اما هیچ یک از این روشها حداقل برای من نه تنها کارساز نبوده که باعث میشود نسبت به کل نظریهی گیاهخواری دید منفیای پیدا کنم. شاید بهتر بود قلم هدایت در حیطهی داستان نویسی_که مجذوب کننده است_ باقی میماند! 0 10 یگانه ونارچی 1404/5/24 - 20:03 مادام کاملیا الکساندر دوما 3.9 27 پس از اتمام کتاب صفحهی اول کتاب را آورده و یک جمله به یادگار نوشتم: عشق، جسارتی زنانه است؛ مردان تنها گمان میکنند که عاشق شدهاند... فکر میکنم این جمله برای معرفی این کتاب کافیست! یک نکتهی خودمونی کوچیک: نمیدونم نشر دیگهای هم این کتاب رو منتشر کرده یا نه اما نشری که من خوندم [جامی] از نظر ویراستاری و نگارشی اشکالات زیادی داشت که به شخصه برای من اصلا خوشایند نبود. اگر نشر دیگهای برای این کتاب وجود داره شاید بهتر باشه اون رو مطالعه کنید. 0 2 یگانه ونارچی 1404/5/13 - 17:24 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 496 از آن دست داستانهاییست که تمام چاشنیاش به اندازه است اما به ذائقهات خوش نمیآید. در عین روند طبیعی داستان یک کشش ملالانگیز هربار من را از این کتاب دور میساخت طوری که مطالعهی این کتاب کم حجم یک ماه به طول انجامید! بنمایهی بیش از اندازه عریانش لذت کشف را از مخاطب گرفته و تا حدودی احساس پند را به او القا میکند. و در نهایت احساس دلسوزی بیش از همذاتپنداری نمود پیدا میکند. 0 6 یگانه ونارچی 1404/5/7 - 14:30 مسخ فرانتس کافکا 3.9 29 بعد از تمام شدن داستان تنها یک جمله از دهانم خارج شد: آه گرگور بیچاره... مسخ شاید آن داستانی باشد که همچون تلنگری آدم را از چرخهی معیوب زندگی اداری و ماشینی دلزده میکند. دستت را میگیرد و انتهای این راه را نشانت میدهد و تو را از کثافت مقصد به ترس وامیدارد. بیارزشی وجودت را هنگامی که در این چرخه عایدی نداشته باشی بیان میکند و نشان میدهد که هرچند چندیدن سال برای آن چرخه پرفایده باشی هنگامی که از کار بیوفتی دیگر همه چیز تمام شده و آدمهای اطرافت از نبودت بسیار خوشحال خواهند شد؛ حتی آنهایی که مدت زمان زیادی بدون چشمداشتی برای پیشرفتشان تلاش کردهای. مسخ داستانی برای تمام ماست که ترمز دستی را بکشیم و به اطراف خود نگاه کنیم و بگوییم اگر یک روز از خواب بیدار شویم و به یک سوسک تبدیل شده باشیم چه اتفاقی خواهد افتاد؟ 0 4 یگانه ونارچی 1404/5/7 - 14:28 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 374 داستان اینطور شروع میشود: «بسیار خوب، تا وقتی او هنوز اینجاست همه چیز خوب است. مدام میروم جلو و نگاهش میکنم. فردا میبرندش و این یعنی تنها میمانم؟ الان در سالن روی میز خوابیده، در واقع دو میز ورق بازی که به هم چسباندهاند. تابوت فردا میرسد با یک پارچهی ابریشمی سفید سفید...» سرتاسر داستان یک هذیانگویی طولانیست. داستان عاشقانهی غمانگیزی که با نفرت از شخصیت اصلی شروع میشود و به ترحم و دلسوزی برای او ختم میشود. داستانی که نشان میدهد آدمها _حتی عجیبترینشان_ در مقابل عشق، کودکی معصوم و بیدفاع میشوند. نویسنده گاه شما را مخاطب قرار میدهد و تو انگار دوست نویسنده هستی و میخواهی پای درد دلهایش بنشینی و دلداریاش بدهی و سعی کنی آرامش کنی و او بریده بریده و پراکنده داستان غم انگیزش را برایت تعریف کند، دلدادگی اش را با علت و دلیل مشروعیت ببخشد. همان طنزهای ناخوداگاه و زیرزیرکی مکالمه های دوستانه را هم داشته باشد. حتی نام بخشهای مختلف داستان گویی یک خاطره نویسی ست: من کی بودم و او کی بود پیشنهاد ازدواج نجیبترین مرد دنیا البته خودم هم باورم نمیشود مدام نقشه و نقشه دخترک سر به زیر شورش میکند خاطرهی وحشتناک رویای غرور ناگهان پرده برافتاد حالا میفهمم فقط پنج دقیقه دیر رسیدم... در عشق همیشه امیدی نهان وجود دارد! امید به بهبودی، امید به شروع تازه! اما حیف که پایان عشق همیشه نامشخص است! در نهایت آب دستتان است زمین بگذارید و این داستان کمتر از صد صفحه را بخوانید! 0 4